چه کسی ضد ولایت فقیه است؟ ‏

نوشابه امیری
نوشابه امیری

من را و ما را”ضد ولایت فقیه” می خوانند. درست است؛ اما اگر “ذوب” شدن در ولایت، همین است که محمود احمدی ‏نژادبه نمایش می گذارد، طرفداران صادق ولایت فقیه و در راس آنها شخص ولی فقیه ـ آیت الله خامنه ای ـ باید ما را ‏روی سرشان حلوا حلواکنند. چرا؟ ‏

از آغاز استقرار جمهوری اسلامی، مهم ترین تصویری که نظریه پردازان ولایت فقیه در القای آن به جامعه اصرار می ‏ورزیدند این بود که ولی فقیه ستون خیمه حکومت اسلامیست؛‎ ‎نه عضو حزب است، نه طرفدار این دسته و آن دسته؛ ‏پدریست عادل و بی نیاز که قرار است بر جامعه نظارتی عالی داشته باشد؛ آنگاه که حکومت را از مسیر اصلی خویش ‏به دور دید، پای در میان نهدو داوری کند. مجتهدی جامع الطرفین است که وجود نیروهای سیاسی مختلف در جامعه را ‏درمی یابد و با موضع گیری های حکیمانه، گاه این به جای خویش می نشاند و گاه آن.به وقت تصمیم گیری های دشوار، ‏حرف همگان را می شنود و براساس “اجماع” موضع می گیرد. همانند پدری جای همه را در خانواده حفظ می کند؛ از ‏مادر گرفته تا کوچک ترین فرزند.همان کاری که در مجموع آیت الله خمینی در خانواده خودی‎ ‎ها می کرد. ‏

به عبارت دیگرقرار بود “حریم” ولی فقیه، زمین دعوای این وزیر و آن استاندار نباشد؛قرار بودولی فقیه اهل جانبداری ‏از یک جناح به ضرر مطلق جناح دیگر نباشد. در دعوای دولت و همه مردم، جانب دولت را نگیرد. بر اساس اجتهاد و ‏عدل و عقل، خامه در دست گیرد و در مقام صدور حکم برآید و… ‏

دوران 16 ساله آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز ـ اگر چه واقعیتی که در پس پرده می گذشت چنین نبود ـ به حفظ ‏این تصویر گذشت. هنوز هم هر دوی آقایان از “عاشق بودن به آقا” و “حرمت حکم ولی فقیه” سخن می گویند.‏

این دوران اما گذشته است؛ محمود احمدی نژاد، ولی فقیه را از حریم آسمانی اش پایین کشیده. پای “آقا” به همه دعواها ‏بازشده است؛ برای حفظ وزیر جاعل از “آقا” حکم می آورند. برای گرفتن رای اعتماد به سردار رانت خوار، چوب ‏‏”آقا” را بالا می برند. برای سرکوب اعتراض مردمان عادی که از گرانی به فغان آمده اند، به “آقا” استناد می کنند.برای ‏پرهیز از مجازات مسئول دانشگاهی که در دفترش حریم دختری را دریده، به سخنان “آقا” توسل می جویند.برای ‏سرکوب دانشجویان و برای آنکه 16 آذر را با شبه نظامیان خود برگزار کنند، حبر از آن می دهند که رهبر جمهوری ‏اسلامی “به جای” رئیس دولت نهم “در جمع دانشجویان‎ ‎دانشگاه علم و صنعت ایران حضور خواهند یافت” و با این ‏تاکید که: “عناصر ضدانقلاب سالهاست که می‌خواهند به اشکال مختلف از برگزاری‎ ‎مراسم روز دانشجو سوء استفاده ‏کنند و حضور مقام معظم رهبری در این مراسم نویدی بر‎ ‎جلوگیری از دستیابی این افراد به اهداف ضد انقلابی شان به ‏شمار می‌آید.” یعنی اگر ولی فقیه اول “توی دهان دولت” می زد، مشت جانشینش حواله دهان دانشجویانی است که در ‏حیات جمهوری اسلامی زاده شده، تربیت یافته و به دانشگاه رفته اند و تازه درپس نام انجمن هایشان هم پسوند “اسلامی” ‏قرار دارد.‏

اینان حتی نامه های دبستانی شان به رهبران جهان را با امضا و تایید “آقا” توجیه می کنند؛خرج های بی حساب و کتاب ‏شان در سفرهای به اصطلاح استانی رابه جیب “آقا” ربط می دهند و… دیگر کم مانده است که از لوله کشی ولایت فقیه ‏به همه آبدارخانه های دم و دستگاه مفصل شان خبر دهند.‏

حال با یک حساب ساده دو انگشتی، طرفداران واقعی ولایت فقیه باید بگویند رهبری که در خیابان، در مجلس، در خانه، ‏در وزارتخانه، در اداره اماکن، در بازداشتگاه 209 اوین، در روزنامه کیهان، در زندان های روبه گسترش کشور، ‏در…. خرج می شود، می تواند در حد و اندازه همان رهبری باقی بماند که قرارست دیرک اصلی خیمه جمهوری ‏اسلامی باشد؟ آیا رهبر، هم شان محمود احمدی نژادست؟ آیاکسی که سال هاست در مقام رهبریت نشسته می تواند در ‏اندازه همان افرادی باشد که قرارست 4 سال و یا در نهایت 8 سال ـ حتی با تقلب و با گماشتن سردار میلیاردی ـ امور ‏اجرایی مملکت را در دست داشته باشند و بعد یا با نام نیک و یا با نام احمدی نژاد بروند؟ ‏

آیا آقای خامنه ای و مشاوران و نزدیکان و همه جمع صادق ذوب شدگان در ولایت، از وضعیتی که امروز رهبر ‏جمهوری اسلامی گرفتار آن است، استنباط “رهبری مستضعفان جهان” و “نایب برحق امام دوازدهم” را دارند؟ آیا ‏همردیف شدن نام آیت الله خامنه ای با رئیس فلان تشکیلات حزب الله، فلان حزب ایثارگر، فلان گروه خوش رایحه، ‏فلان جمعیت موتلفه و….بر ارزش مقام رهبری در جمهوری اسلامی می افزاید؟ ‏

تنها از خویش بپرسید: ولی فقیه حکومت اسلامی می تواند همکلام مقاله نویس روزنامه کیهان باشد؟ ولی فقیه حکومت ‏اسلامی می تواند همرای سعید مرتضوی باشد؟ نام رهبر مستضعفان جهان می تواند هزینه رانت خواران بیت المال ‏شود؟ نام رهبر جمهوری اسلامی می تواند بالای حکم تبعید دخترکان جوانی قرار گیرد که در نهایت امضا جمع کرده اند ‏که حقوق زن پایمال نشود؟ می شود به نام ولی فقیه، حکم به ضرب و شتم دانشجویانی داد که فقط می خواهند به ‏دانشگاهشان برگردند؟ و خلاصه آنکه: اگر این ستون اصلی، تکیه گاه چادرک هایی شود که زیر چادر اصلی حکومت ‏بر پاشده، می توان انتظار برپا ماندن خیمه را داشت؟ ‏

پاسخ این سئوالات ـ اگر پاسخ دهندگان خود از همین ایثارگران و سرداران کیهانی و خوش رایحه های رنگ و وارنگ ‏نباشند، و اگر به واقع و ازسراعتقاد، باورمند ولایت فقیه باشند ـ تکلیف قضایای بسیاری را روشن می کند.‏

این سئوال ها را از خود بپرسید.جوابش را هم به ما ندهید؛ما که ضد ولایت فقیه هستیم و حکم تنبیه مان هم سال هاست ‏از سوی گردانندگان همین چادرک ها صادر شده و می شود.‏