سردارمحمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنانی گفته است: “ولایتپذیری به این معناست که باید در برابر تصمیم و حکم ولایت تسلیم محض بود. بخصوص مسئولان نظام اسلامی که میخواهند سیاستهای رهبری نظام و اسلام را اداره کنند، باید این شرط اصلی را داشته باشند. ممکن است برخی نظر دیگری غیر از ولایت داشته باشند و آن نظر را صادقانه بیان کنند، اما این در حالی است که کسی که خود را ذوب در ولایت میداند، نباید نظری در ذیل نظر ولایت داشته باشد و باید این موضوع را باور کند که نظر ولایت درستتر و حق است و البته این موضوع سخت است.”
فرمانده کل سپاه پاسداران اضافه کرده است: “به قول آیتالله خامنهای ما در مرحله سوم انقلاب گیر کردهایم و آن مرحله اسلامیکردن سازمانهای کشور است. دوباره تاکید میکنم که برای گذر از مرحله سوم انقلاب باید پستهای کلیدی نظام و سلسلهمراتب نهادها و سازمانها توسط نیروهای انقلاب و بسیجی اداره شود وگرنه در همین مرحله بازهم درجا میزنیم.”
علیاکبر ناطقنوری در اواسط دهه هفتاد مفهوم “ذوب در ولایت” را مطرح کرد. این مفهوم انتقاد رقیبان سیاسی او را به همراه داشت. انتقادها آنقدر زیاد شد که بالاخره آیتالله خامنهای در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم گفت: “تعبیر «ذوب در ولایت» را غالباً مخالفان شماها - کسانی که میخواهند نکتهگیری کنند و مضمونی بگویند - به کار میبرند؛ والّا بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر شنیدهام. بنده نمیفهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است…. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد.” (۲۷/۳/۱۳۸۳) ۸۶
با اینهمه، فرمانده کل سپاه پاسداران معتقد است که مسئولان نظام اسلامی باید “ تسلیم محض” نظرات رهبر جمهوری اسلامی باشند و خود را “ذوب در ولایت” او کنند. به همین دلیل پیشنهاد میکند که “ پستهای کلیدی نظام و سلسلهمراتب نهادها و سازمانها” در اختیار اعضای سپاه و بسیج باشد.
حضور اعضای سپاه پاسداران در همه سطوح سیاسی و اجرایی کشور در طی سالهای گذشته مخالفت های زیادی در پی داشته است. مخالفان دخالت سپاه در سیاست به اظهارات آیتالله خمینی مبنی بر نادرستی دخالت نظامیان در سیاست استناد میکنند و موافقان اساسا چنین اظهار نظری را نمیپذیرند. سید حسن خمینی در بهمن ۱۳۸۶ طی گفتگویی با مجله شهروند امروز گفته بود: “تفاوت عنصر نظامی و سیاسی تنها در این است که نظامی تفنگ دارد. یکی از بزرگترین معیارهایی که میتوان گفت، جامعه از راه امام خارج شده است یا نه، حضور نظامیان در عرصه سیاست است.”
االبته طرفداران حضور سپاه در سیاست این سخنان را نادرست میدانند. آیتالله سید احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد گفته است: “امام هیچگاه نفرمودند سپاه در عرصه سیاست دخالت نکند.” او اضافه میکند: “بنده ۳ سال پیش در جمع بسیجیان این موضوع را مطرح کردم که بسیج باید در عرصه سیاسی حضور داشته باشد که در همان زمان سید حسن خمینی به بنده تلفن کرده گفت: این سخن شما خلاف سخنان امام است. و آقای انصاری نیز همین مطلب را به بنده گفتند؛ که من نیز در همان زمان جوابشان را دادم.”
زمانی علی سعیدی، نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران نیز گفته بود: “نیروهای مسلح با تخصصهای نظامی میتوانند با حضور در مجلس، موضعگیری منسجمی در قبال تصمیمات داشته باشند و حضور اعضای سپاه در انتخابات و مجلس به نوعی پاسداری از سنگر انقلاب خواهد بود.”
با اینهمه به نظر میرسد که حضور صدها تن از اعضای سپاه پاسداران در ردههای مدیریتی و اجرایی سیاسی و اقتصادی کشور از نظر فرمانده کل سپاه پاسداران کافی نبوده است.
نکته مهم حضور نظامیان در عرصههای سیاسی و اقتصادی آن است که این افراد همچنان عضو سپاه پاسداران محسوب میشوند و باید به فرماندهان بالاتر خود گزارش دهند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سال ۱۳۸۶ معاونت پارلمانی تاسیس کرد. سردار محمدرضا یزدی که به این معاونت منصوب شد طی گفتگویی با هفتهنامه پنجره در پاسخ به این سئوال که اگر نظامیان با ورود به عرصه سیاسی یا اقتصادی از سپاه جدا شدهاند، چرا باز هم باید به سپاه پاسداران گزارش دهند و پاسخگو باشند، صریحا گفت: “اعتقاد داریم در دورانی که اعضای سپاه بهعنوان مأمور به دولت میروند، فرد نباید آداب سپاهی بودن را از دست بدهد. اگر فرد شرایط را از دست بدهد، ما او را برمیگردانیم و در هیأتهای عالی انضباطی به تخلفاتش رسیدگی کرده و ممکن است او را اخراج کنیم. اما اینکه آن فرد مجبور به پاسخگویی به سپاه به خاطر عملکردش باشد، حرف درستی نیست.” او درباره “ورود نظامیان بهویژه سپاهیان به عرصه سیاست” نیز گفته بود: “درسالهای پس از جنگ اینگونه تلقی شد که سپاه در حال تزریق نیروهای خود به سیاست است؛ حال آنکه با پایان جنگ دیگر نیازی به سپاه با آن وسعت کادر نبود و بسیاری از پاسداران نیز که شرایط جنگ آنها را آبدیده کرده بود، از سپاه جدا شده و وارد عرصههای دیگری شدند که یکی از آنها سیاست بود.” (هفتهنامه پنجره، ۶/۴/۱۳۹۱)
حضور سرداران سپاه در “ پستهای کلیدی نظام و سلسلهمراتب نهادها و سازمانها” تنها به پستهای سیاسی محدود نشد. چندی پیش گزارشی منتشر شد که نشان میداد دهها تن از فرماندهان سپاه پاسداران مدیریت باشگاههای فوتبال را در ایران بر عهده دارند.
این ماجرا حتی واکنش نیروهای خودی را نیز در پی داشت. برای نمونه مدیر “کانون فرهنگی رهپویان وصال” که از محافل وابسته به حزبالله شیراز است پیشنهاد کرد که “قانونی در ممنوعیت حضور سرداران سپاه در فوتبال” تصویب شود. او نوشته بود: “حبیب الله کاشانی اسطوره دفاع مقدس ما میشود “حیا کن، رها کن”. بچه رزمندههای تهران روی سر حاج حبیب قسم میخورند. تقدس دارد، نباید ۱۰۰ هزار نفر در استادیوم هو بکشند برای این آدم. چرا این پست را قبول کردید؟ “
گرچه شعار “حیا کن، رها کن” تنها در فوتبال سرداده نشده است، اما هیچ عرصهای نیست که پس از ورود سپاه پاسداران به آن، به نهادهای غیرنظامی سپرده و رها شده باشد. اواخر شهریورگذشته آیتالله خامنهای در جمع فرماندهان سپاه پاسداران گفت: “سپاه، پاسدار انقلاب اسلامی است؛ نمیخواهم بگویم این پاسداری به معنای این است که در همهی عرصهها - عرصهی علمی، عرصهی فکری، عرصهی فرهنگی، عرصهی اقتصادی - سپاه باید بیاید پاسداری کند؛ نه، منظورم این نیست […] لزومی ندارد حتماً سپاه در عرصهی سیاسی برود به پاسداری بپردازد، امّا باید عرصهی سیاسی را بشناسد.” رهبر ایران این سخنان را در همان روزی گفت که از “نرمش قهرمانانه” خبر داده بود.
با اینهمه سپاه پاسداران حاضر به ترک پاسداری در عرصه سیاسی نیست. حدود یک هفته بعد از سخنان آیتالله خامنهای، فرمانده کل سپاه پاسداران در برنامه “شناسنامه” که از شبکه سوم تلویزیون دولتی ایران پخش میشود حاضر شد و صریحا گفت: “زمانی که دیدگاههای انحرافی سیاسی میخواهد برخلاف قانون در نظام ورود پیدا کند و اثرگذار باشد، مانند فتنه سال ۸۸ که مبنای سیاسی داشت و بعدا به موضوع امنیتی تبدیل شد سپاه وارد عمل میشود”.