یادگار زریران عنوان نمایشی است از دکتر قطب الدین صادقی که پس از توقیف چندین متن نمایشی توسط سانسورچیان مرکز هنرهای نمایشی از این کارگردان شهیر سنندجی پذیرفته شد و این روزها در سالن چهار سوی تهران به صحنه رفته است. با دکتر صادقی درباره یادگار زریران گپ زده ایم.
گفت و گو با دکتر قطب الدین صادقی
فرهنگ کلاسیک،ادبیات کلاسیک
اغلب سراغ نمایش های کلاسیک و یا آثاری با این دست ویژگی ها می روید.علت چیست؟
توجه به آثار نمایشی کلاسیک برگرفته از ادبیات غنی ایرانی از جمله مسائل مهمی است که هنرمندان تئاتر ما باید نسبت به آن توجه بیشتری کنند. مسئلهای که متأسفانه در این سالها کمتر شاهد آن هستیم.من در اجرای این اثر نمایشی کار بزرگی نکردم چرا که احساس میکنم ابتداییترین وظیفه من- به عنوان یکی از اهالی تئاتر که تا حدی به فرهنگ و ادبیات کشورمان آشناست- این است تا آن جا که میتوانم از ادبیات کلاسیک و تاریخی خودمان بهرهبرداری کنم، زیرا معتقدم تئاتر شرق، بدون آثار گذشته نمایشی نیست.
به نظرتان در این سال ها به آثار کلاسیک ایرانی بی توجهی شده است؟
بله.متأسفانه ما خیلی دیر به فکر این مسأله افتادیم که هر از چندگاهی باید به آثار کلاسیک توجه کرد و این بحرانی است که جوانان هنرمند ما در این سالها نسبت به آن توجهی ندارند و دست به خلق آثاری میزنند که گرته برداری و الگوبرداری از آثار غربی است.
آقای صادقی اساسا نظر شما درمورد نمایش هایی که مدتی به تئاتر تجربی وپرفورمنس مطرح می شوند چیست؟
من هیچ مخالفتی با”پرفورمنس” و تئاتر مدرن ندارم، زیرا معتقدم هنرمندان ما باید با مبانی علمی و روز نمایش دنیا پیوند داشته باشند و از آنها برای ارتقای آثار نمایشی استفاده کنند و آن را وارد بخشی از فرهنگ خود کنند. در عین حال معتقدم جایگاه آن چیزی که متعلق به ماست، خالی است و آن ناخودآگاه قومی که بزرگ ترین وظیفه تئاتر ماست، جایگاه خود را از دست داده است.متأسفانه کارهای شبه تجربی تنها خواهان حضور در کشورهای خارجی برای شرکت در جشنوارهها هستند، ضمن این که مضامینی که در این نوع آثار دیده میشود نه تنها بحران اجتماعی جامعه ما را نشان نمیدهند، بلکه دغدغههای امروزی جامعه را هم بازگو نمیکند و فقط برای آن سوی مرزها تولید و اجرا میشوند.
فکر می کنید که منشا گنجینه های نمایشی ایرانی را درکجا می توان تعریف وخلاصه کرد و جایگاه تئاترمان چیست؟
شاید گفتن دوباره این حرفها تکراری باشد، اما باید گفت که یکی از شاخصههای فرهنگی ما منابع ادبیاتی کلاسیک است که در هر شرایطی لازمه رشد و تغذیه تئاتر معاصر است. در عین حال در همین ادبیات غنی، آن قدر داستانهای جذاب وجود دارد که به ما امکان میدهد تا سالهای سال از آنها برای کاربردهای نمایشی استفاده کنیم
در اقتباس های خود از شاهنامه بیشتر چه فاکتورهایی را مدنظر قرار می دهید؟
اقتباس از آثار مفاخر ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان اقدام بسیار مشکل و در عین حال خلاقهای است که باید یک اثر نمایشی را تبدیل به یک نمایشنامه قوی و جذاب و حتی فراتر از متن اقتباس شده کند. اما متأسفانه هم اکنون آثاری ارائه میشود که به لحاظ درجهبندی یک بیستم آثار اصلی نیز نیستند. من معتقدم تئاتر را باید با بحران هر نسل پیوند بزنیم و این یکی از مهم ترین عناصری است که باید در مقوله اقتباس نسبت به آن دقت کنیم و این عنصری بود که ما در اجرای این نمایشنامه برگرفته از ادبیات شاهنامهای سعی کردیم به دقت رعایت کنیم.
آیا با مطرح ساختن جنگ در نمایش به عنوان هنرمند دست به پیش بینی خاصی درمورد جامعه خود زدید؟
تمام جنگهای ما از شروع تاریخ تا امروز، جنگهایی برای دفاع از سرزمین است، سرزمینی که به همراه سایر تورانیها در معرض حملات شدید وحشیانه قبایل وحشی بوده که همواره فردیت و دموکراسی را به عقب انداختند و ما مجبور بودیم با این قبایل همواره در نزاع باشیم. کشتن دشمنان و بریدن گوش و بینی آنها با نام شکنجه در نمایشنامه”یادگار زریران” دلیلی بر ظالم معرفی کردن ایرانیان نیست، بلکه به نظر من خشم شیرینی است که میتواند کار نمایشی ما را زیباتر کند.
جنگ هیچ وقت در هیچ سرزمینی تمام نمیشود و تا زمانی که منافعی در میان باشد جنگ همواره چهره کریه خود را بر سرزمینها نشان میدهد، البته سرزمین ما از آن کشورهایی است که هیچگاه به عنوان متجاوز در جنگها حضور نداشته و همواره برای دفاع از کیان این سرزمین به جنگ دشمنان خود مشغول بوده است. در این نمایشنامه هم سعی کردم تا این دیدگاه در نحوه اجرا نیز مشخص باشد.
یکی از مهم ترین معیارهای شما درکارگردانی استفاده بسیار زیاد از توانایی های بازیگران است.دراین مورد برایمان توضیح دهید.
من با بازیگران غیرتکنیکی به شدت مخالفم و از آن دسته بازیگرانی که با حقههای معمول و جلب توجهات آنچنانی و جعلیات بیرونی به بازی در صحنه مشغول هستند، بیزارم. قصد ما تعریف یک قصه صرف نیست، بلکه دنبال رابطه بیواسطه بین یک مجری و تماشاگر هستم و اعتقاد دارم این فیزیک و تسلط بازیگر است که میتواند این نوع ارتباط را به تماشاگر نشان دهد که در اجرای این اثر نمایشی از همان ابتدای تمرین تا اجرا به بازیگران گوشزد کردم.
در دکور نمایش، پیش از درخت زندگی، شمشیرهاست که خودنمایی میکند؛ بزرگ ترین ابهام نمایش ”یادگار زریران” را باید در دکور جستوجو کرد؟
درخت زندگی در حقیقت همان سرود هزارساله کاشمر است که در متون زرتشتی وجود دارد. دین زرتشت تجلی دوره فرهنگ و کشاورزی ایران و عصر انقلاب کشاورزی نامیده میشود. در فرهنگ ایرانی و در متون زرتشتی کاشتن درخت را نیکی میدانند. این درخت به شکل میوه کاج است و در وسط آن یک درخت سرو قرار دارد. در حال حاضر در میبد، ابیانه و یزد این درخت زندگی وجود دارد و در زمان عزاداری آن را بین جمعیت میچرخانند. این درخت زندگی ماهیت فرهنگ و کشاورزی ماست و آن چیزی است که نسلها باقی میماند و در پای این درخت میریزد. دور تا دور این درخت آینه و سپر و شمشیر قرار دارد و مظهر این است که برای زنده نگه داشتن این درخت میجنگیم. من این را وارد صحنه کردهام که قدمتی هزارساله دارد و شمشیرها نماد جنگ برای حفظ درخت زندگی است. و آنچه مکمل همه اینهاست رنگ مناسب کف صحنه و دیوارهاست که رنگ خاک است و نبرد برای حفظ خاک مملکت را نشان میدهد. تمام جنگهای بزرگ دنیا برای حفظ خاک است و نباید خاک را اشغال کرد.