۱. شاید کنایهآمیز باشد که در سالگرد انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری در ۲۲ خرداد سال ۸۸ قرار بر انتقاد از بیانیه دعوت به تجمع شورایی باشد که قرار بود پس از حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی ـ دو رهبر جنبش سبز ـ نقش رهبری جنبش سبز را بازی کند.
این شورا در جدیدترین بیانیه ی خود٬ از مردم دعوت کرده است که عصر روز پنج شنبه٬ در پارکها جمع شوند و تجمع سکوت برگزار کنند.
کمتر از سه سال پیش٬ کم نبودند افرادی که میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به دلیل آنکه از مردم برای تجمع دعوت نمیکردند٬ مورد انتقاد قرار میدادند. اکنون چه شده است که دعوت شورای هماهنگی به تحمع اینگونه مورد نقد قرار میگیرد؟
۲. نخستین نکته درباره دعوت به تجمع شورای هماهنگی آن است که این شورا در قریب به اتفاق بیانیههایی که از مردم برای تجمع دعوت کرده - شاید به جز تجمع اول اسفند سال ۸۹ - مکان و نحوه برگزاری تجمعات را به گونهای ابطالناپذیر معرفی کرده است: تجمع سکوت٬ در پیادهروها و اغلب در مکانهایی که در روزهای عادی نیز شاهد حضور گسترده مردم هستیم٬ هرگز نمیتواند نه برای اعتماد به نفس دادن به حامیان جنبش سبز و نه ضرب شست نشان دادن به حاکمیت٬ مورد استفاده قرار گیرد.
اتفاقی که تا امروز افتاده آن است که این دعوت به تجمعها٬ از طرف حامیان جنبش سبز جدی گرفته نشده است٬ به همین دلیل نه تنها سودی برای جنبش سبز نداشته٬ بلکه باعث ناامیدی و سرخوردگی بیشتر حامیان آن شده است. عدم حضور محسوس و مشخص مردم در این تجمعها٬ نه تنها اعتماد به نفس در میان حامیان جنبش سبز را کاهش داده٬ بلکه حاکمیت را نیز در برخورد با حامیان این جنبش و معرفی آن به عنوان یک جنبش مرده٬ جسورتر کرده است.
اما مهمترین اتفاقی که بر اثر دعوتهای تکراری و بیثمر شورای هماهنگی راه سبز امید رخ داده است٬ چیزی نیست جز قدرت گرفتن تفکری که از ابتدا نیز با حضور مردم در خیابانها و سیاست خیابانی مخالف بود. این تفکر که در دورهی اصلاحات نیز٬ بخشهای اصلی قدرت را در دست داشت٬ بدون هیچگونه خط قرمزی٬ در مقابل فشارهای روزافزون حاکمیت٬ عقبنشینی کرد و از اصلاحات چیزی جز شیری بییال و دم و اشکم باقی نگذاشت.
در جا زدنهای شورای هماهنگی راه سبز امید - که گویا تنها نقش صدور بیانیه را بر عهده خویش میبیند - اکنون به این گروه فرصتی را اعطا کرده تا بار دیگر عرض اندام کرده و در صحنهی سیاسی ایران نقش ایفا کند. اگر جنبش سبز را به دو دورهی قبل و بعد از حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی تقسیم کنیم٬ به خوبی میتوان دید که این گروه تا پیش از حصر موسوی و کروبی یا اساسا محلی از اعراب نداشتهاند یا آنکه سخنان و اعمالشان با هیچ استقبالی مواجه نمیشد.
اتفاقی که پس از حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی رخ داد٬ آن بود که شورای هماهنگی راه سبز امید٬ عنان جنبش سبز را در اختیار خود گرفت؛ مسالهای که با انتساب سخنگوی این گروه به میرحسین موسوی رخ داد. در بیش از یک سالی که از اعلام موجودیت این شورا میگذرد٬ نه تنها شاهد هیچ حرکت رو به جلوی محسوسی در عرصه سیاسی از سوی جنبش سبز نبودهایم٬ بلکه در بحث انتخابات مجلس نهم - که مهمترین آزمون پیشروی این گروه بود - نیز شاهد شکست سخت جنبش سبز بودیم. اعصای این شورا نه تنها موفق نشدند که خللی در نمایش ثبات - و نه مشروعیت - جمهوریاسلامی وارد کنند - که بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ به شدت به آن نیاز داشت - بلکه حتی موفق به مجاب کردن افرادی چون سیدمحمد خاتمی٬ موسوی خویینی٬ مجید انصاری٬ موسویلاری و … برای عدم شرکت در انتخابات نشدند.
تبلیغات ضعیف و بیرمق رسانهای این افراد درباره میزان شرکتکنندگان در انتخابات٬ هرگز نتوانست باعث کمرنگ شدن حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات شود و همهچیز تحت تاثیر این مساله قرار گرفت.
از طرف دیگر در این مدت٬ شاهد باز شدن چندین شکاف مختلف در میان حامیان جنبش سبز نیز بودهایم. از طرفی میان نیروهای داخل و خارج٬ شکافها بیش از پیش شده است٬ در موارد نه چندان کمی اختلاف میان گروههای مدنی (دانشجویان٬ زنان٬ کارگران) با طیف موسوم به اصلاحطلبان حکومتی٬ سر باز کرده است٬ درگیریهایی که پیش از انتخابات میان ستادهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی وجود داشت٬ خود را نشان داده است و … .
شورای هماهنگی در این مدت٬ تلاش بسیاری کرده است تا با دعوت به تجمع٬ شانس خود را برای حضور مردم در خیابانها آزمایش کند. اعضای این شورا گمان میبرند که دعوتهای اینگونه٬ و حضور مردم در خیابان٬ میتواند مشروعیتی را که این شورا هرگز موفق به کسب آن نشد، به آن بازگردانند. اما آیا این کار راه حل مناسبی برای کسب وجهه و مشروعیت است؟
۳. تاکنون بحثهای بسیاری درباره نقش نیروهای سیاسی که در داخل یا خارج از کشور روزگار میگذرانند٬ شده است. اگر این بحث را از پایه جغرافیایی آن خارج و در پارادایم زیست در محیط فکری ایران به آن نگاه کنیم٬ میتوان گفت که اعضای شورای هماهنگی خارجنشینترین افراد در میان طیفهای جنبش سبز هستند.
خوب یا بد٬ جنبش سبز٬ حرکتی از سوی طبقه متوسط ایران بود. با وجود تاکیدهای مکرر میرحسین موسوی بر روی توجه به طبقه کارگر٬ این پیوند میان طبقه متوسط و طبقه کارگر هرگز رخ نداد. در رفتارشناسی طبقه متوسط٬ نباید این نکته را فراموش کرد که این طبقه٬ به دنبال رسیدن به نتیجهای مطلوب با صرف کمترین هزینههای ممکن است. سرکوب شدید حاکمیت در سه سال گذشته و حجم بازداشتهایی که رخ داده و برخوردهای خشن با زندانیان٬ صدور احکام حبس٬ محرومیت از تحصیل٬ تضییقاتی که برای زندگی افراد ایجاد شده و … طبقه حامل جنبش سبز را به این نتیجه رسانده است که حضور کور در خیابانها نمیتواند به نتیجه مطلوب و مورد نظر آنان برسد. به همین دلیل است که پس از آخرین دعوت به تجمع از سوی موسوی و کروبی در ۲۵ خرداد سال ۸۹ تاکنون جنبش سبز تقریبا هیچ ظهور و بروز خیابانی نداشته است.
در این شرایط٬ مشخصا لازم است که تاکتیکی جدید برای ادامه فعالیتها - اگر مایلید٬ مبارزات - در نظر گرفته شود. این تاکتیک جدید لازم است که با بررسی نقاط ضعف و قوت راهکارهای گذشته٬ ارزیابی دقیق و واقعی از قدرت خود و قدرت طرف مقابل و امکاناتی که در اختیار است٬ تعیین شود.
قاطعانه میتوان گفت که اعضای شورای هماهنگی راه سبز امید هیچ یک از این کارها را انجام ندادهاند. تصور اعضای این جمع -ـ آنگونه که از کنشهای آنان بر میآید ـ- این است که چون آنها منسوب میرحسین موسوی ـ- و نه مهدی کروبی -ـ هستند٬ پس باید طابقالنعل بالنعل همانند او عمل کنند. هر چند صباحی بیانیهای منتشرکنند٬ از مردم برای تجمع دعوت کنند و دیگر هیچ! در این مدت آنها نه جرات بازنگری در منشور جنبش سبز را داشتهاند٬ نه تلاشی برای یافتن راه حلهای جایگزین کردهاند٬ نه موفق به متشکل کردن حامیان جنبش سبز شدهاند و … .
آنان به مصداق خود گویی و خود خندی٬ پس از هر تجمعی٬ خبر از حضور باشکوه مردم میدهند٬ بدون ایکه مستندی برای این سخنان خود ارائه کنند. - یکی از طنزنویسان پس از دعوت این شورا برای سر دادن الله اکبر بر پشت بامها و عدم انتشار هیچ فیلمی از این واقعه ٬نوشته بود که اگر اعضای این شورا٬ که مدعیاند در ایران زندگی میکنند٬ هر کدام به بالای پشتبامهای خود رفته و فیلی از شعار دادن خود تهیه میکردند٬ لااقل ۵ فیلم باید در دنیای وب منتشر میشد-.
شکستهای پیاپی شورای هماهنگی راه سبز امید٬ اینگونه با چشم بستن اعضای آن بر واقعیت٬ لاپوشانی شده است. اما نکته آن است که دیگر ناظران و فعالان سیاسی٬ این شکستها٬ ناامیدیها٬ سرخوردگیها و … را به خوبی لمس میکنند.
در این شرایط و زمانی که هیچ راه جایگزین و آلترناتیوی به چشم نمیخورد٬ طبیعی است که بار دیگر افرادی اختیار کار را در دست بگیرند که در این سه سال٬ راه عافیت را در پیش گرفته بودند. آنان با استفاده از امکانات رسانهای٬ مشغول حنقه کردن افکار خود به جامعه هستند و در عیان و نهان٬ تلاش میکنند که تجربه جنبش سبز را تجربهای شکست خورده معرفی کنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید٬ در مدتی که از زمان تشکیل آن میگذرد٬ اگر نگوییم مهم ترین نقش٬ اما یکی از مهمتری نقشها را در ریزش نیروهای جنبش سبز٬ بروز اختلافات مختلف در آن و پراکنده و مایوس کردن نیروها داشته است. به نظر میرسد که اگر اعضای این شورا نمیتوانند وظایفی را که بر دوشدارند به درستی انجام دهند٬ بهتر است که که انحلال این شورا را اعلام کنند تا لااقل بیش از این باعث تخریب جنبش سبز نشوند.