میتوان تصور کرد که محمود احمدینژاد در لحظه تحویل سال، دعا کند که تلاشهای او و همراهانش برای تکیه زدن فردی چون اسفندیار رحیممشایی بر کرسی ریاستجمهوری، به بار بنشیند. همانطور که دعا و آرزوی جبهه اصولگرایان شاید مسالهای چون بازگشت احمدینژاد به “راه راست” و دست بر داشتن از لجاجت با نظام باشد.
محمود احمدینژاد سال گذشته را در حالی آغاز کرد که با دو بحران مختلف روبهرو بود: اعتراض نمایندگان مجلس به انتصاب سعید مرتضوی و تلاش برای برکناری وی به هر شکل ممکن و حاشیههایی که در بحث پرونده فساد اقتصادی سه هزار میلیارد تومانی برای برخی نزدیکانش به وجود آمده بود.
هشدار به دوقلوها
علاوه بر این اما، چه در گفتوگوهای اصولگرایان با ویژهنامههای نوروزی و چه در اظهارنظرهای آنان در زمان تعطیلات نوروز، هشدار نسبت به اقدامات احمدینژاد و این مساله که ممکن است دولت وی به اتمام نرسد، مطرح شد. این بحث توسط علیرضا مرندی، نماینده مجلس هشتم آغاز شد که در اظهارنظری، گفته بود: “برداشت مجلس این است که رهبری میخواهند که این دولت کارش را ادامه بدهد و به پایان برساند، بنابراین وقتی که این نظر هست، هیچگونه اقدامی هماکنون انجام نخواهد شد. مگر اینکه آقای احمدینژاد مسیر دیگری را در پیش بگیرد… اگر آقای احمدینژاد یک ذره مواظب خودش نباشد، هنوز هم ممکن است دوره اش تمام نشود”. سخنی که به نوعی دیگر توسط محمدنبی حبیبی٬ دبیرکل حزب موتلفه نیز٬ تکرار شد: “دعا می کنم ایشان با عاقبت خیر ریاست جمهوری را به پایان برسانند”.
هشدار نسبت به بروز پایانی مشابه بنیصدر برای احمدینژاد و متهم کردن اطرافیان او به تلاش برای “تضعیف نظام”، نکتهای بود که در تمام طول سال تکرار شد. آنچه که اصولگرایان “جریان انحرافی” مینامیدند، همچنان مورد انتقاد قرار داشت؛ جریانی که تمامی ضعفها و اشکالات دولت احمدینژاد، به آنها نسبت داده میشد.
آنچه که حساسیت اصولگرایان را نسبت به “جریان انحرافی” بیشتر کرد، اخباری بود که جسته و گریخته درباره تلاش آنها برای به دست آوردن کرسی مجلس و سپس مطرح شدن مسایلی پیرامون احتمال کاندیداتوری رحیممشایی در انتخابات ریاستجمهوری بود. اصولگرایان از گرانی تا مشکلات مدیریتی و از ضعف در سیاست خارجی تا فساد اقتصادی را به این جریان نسبت دادند.
اما آنچه که اینبار تفاوت پیدا کرده بود، چسبندگی احمدینژاد به این گروه بود. اگر در سالهای گذشته تلاش میشد تا میان احمدینژاد و حلقه اطرافیان او، فاصلهای ایجاد شود، این فاصلهگذاری دیگر کارآمدی خود را از دست داده بود. رییس دولت دهم در خفا و علن به حمایت از آنان پرداخت و هر بار ادبیات و موضعگیریهای خود را به آنان نزدیکتر کرد. مسالهای که موجب شد تا اصولگرایان نیز به این مساله اعتراف کنند که احمدینژاد و حلقه اطرافیان وی، همچون دوقلوها به یکدیگر چسبیدهاند.
اصولگرایان اما تنها مشغول انتقاد نبودند: آنان با ریاست برادران لاریجانی در راس دو قوه، تا جایی که توانستند برای خنثی کردن اقدامات دولت احمدینژاد تلاش کردند. فشار بر دولت و وزیر کار برای برکناری سعید مرتضوی از سمت مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی که در نهایت منجر به استیضاح و برکناری وزیر کار شد، متوقف کردن اجرای فاز دوم طرح هدفمندی یارانهها، باطل کردن مصوبات هیات دولت توسط مجلس، احضار و سوال از وزرا و… نمونهای از اقداماتی بود که در این مدت انجام شد.
سال گذشته و در روزهایی که شایعه بازداشت احتمالی اسفندیار رحیممشایی و حمید بقایی به گوش میرسید٬ وی صراحتا از کابینه به عنوان “خط قرمز” خود نام برد که هرگونه برخورد با آن٬ واکنشهایی در در پی خواهد داشت. اما سال ۹۱ اتفاقی دیگر افتاد: ماموران دادستانی به دفتر روزنامه ایران یورش بردند و علیاکبر جوانفکر، مشاور رسانهای احمدینژاد و مدیرعامل این موسسه دولتی، را بازداشت کردند. جوانفکر گرچه به زودی از بازداشت در آمد، اما مجبور شد برای گذراندن دوران شش ماهه حبس خود به اوین مراجعه کند. حضور او در اوین، باعث شد تا رییس جمهور، عزم خود را برای بازدید از زندان اوین جزم کند. مسالهای که با انتقادهای مختلفی هم روبهرو شد: منتقدان دولت از احمدینژاد سوال میپرسیدند که چرا در سالهای گذشته و زمانی که تعداد زیادی از سیاسیون بازداشت شدند، به فکر بازدید از این زندان نیفتاده بود؟ اصولگرایان نیز وی را متهم کردند که بحث تفکیک قوا را رعایت نمیکند و در تلاش است تا قدرت خود را بسط و دیگر قوا را تحت تاثیر قرار دهد.
گرچه تلاش احمدینژاد برای بازدید از اوین به نتیجهای نرسید، اما منجر به درگیری میان او و رییس قوه قضاییه شد. نامهها و تهدیدهای دو طرف علیه یکدیگر، مدتی فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر خود قرار داد.
علاوه بر صادق لاریجانی، احمدینژاد در سال گذشته با علی لاریجانی نیز بارها درگیر شد. لغو مصوبات دولت توسط رییس مجلس، تصویب طرحهایی برخلاف نظر دولت، احضار و سوال از وزرا، استیضاح، تلاش برای کشاندن احمدینژاد به مجلس با طرح سوال از وی و… از جمله درگیریها میان مجلس و دولت بود.
علی لاریجانی در این مدت چندین بار نیز نامههایی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و در آن از اقدامات احمدینژآد گله کرد. تشکیل شورای حل اختلاف سران قوا، پاسخی بود به این نیاز که البته هرگزموفق به حل مشکلات میان دولت و مجلس نیز نشد.
نهایت اختلاف میان احمدینژاد و روسای دو قوه، برمیگشت به جلسه استیضاح وزیر کار به دلیل انتصاب مرتضوی. رییس دولت دهم در جلسه استیضاح اقدام به پخش فیلمی کرد که به طور مخفی از دیدار سعید مرتضوی با فاضل لاریجانی گرفته شد. فاضل لاریجانی در این فیلم با دادن قول حمایت از مرتضوی و حل مشکلات وی در مجلس و دولت، از او خواسته بود که وی را به برخی از سرمایهداران ایرانی متصل کند. این فیلم منجر به بازداشت ۲۴ ساعت سعید مرتضوی هم شد.
عشق و نفرت رهبر
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، که در آغاز اعتراضهای سال ۸۸ نظر خود را به احمدینژاد، نزدیکتر توصیف کرده بود، در تمام سال گذشته روزهای سختی را از سر گذراند. وی در این مدت بارها شاهد نیش و کنایههای رییس دولت نسبت به خود بود. سخنان و نصیحتهای او خطاب به احمدینژاد برای عدم ایجاد درگیری میان روسای قوا، بینتیجه ماند و رییس دولت دهم حتی در پاسخ به سخنان رهبر جمهوری اسلامی، برخلاف سران دو قوه دیگر، حاضر به عذرخواهی از رهبر جمهوری اسلامی نشد.
با این وجود وی همچنان حمایت از احمدینژاد را ادامه داد؛ گرچه شاید با شدت کمتری نسبت به گذشته.
بسیاری از اصولگرایان ادامه دولت احمدینژاد را تنها با نظر مثبت آیتالله خامنهای ممکن دانستند و گفتند که او باعث شده تا رای عدم کفایت سیاسی احمدینژاد صادر نشود؛ این رهبر جمهوری اسلامی بود که مانع طرح سوال از احمدینژاد در مجلس شد و در نهایت استیضاح وزیر کار توسط مجلس را نیز اقدامی اشتباه خواند تا بحث استیضاح وزرای دولت در پنج ماه باقی مانده عملا منتفی شود.
رهبر جمهوری اسلامی، گرچه دراین مدت مستقیم یا غیرمستقیم، انتقادهایی از دولت احمدینژاد به عمل آورد و چندین بار نیز اخباری منتشر شد که نسبت به “خیانت” سران قوا هشدار داد، اما ترجیح داد که در نهایت باز هم به عنوان یک حامی احمدینژاد شناخته شود.
زنده باد بهار، زنده باد انتخابات!
موضعگیریهای انتخاباتی احمدینژاد در سه ماه پایانی سال، بیشترین حجم انتقادها از وی را در این مدت باعث شد. پررنگ شدن شایعه حضور رحیممشایی در انتخابات، استفاده از شعار “زنده باد بهار” به عنوان شعار انتخاباتی و در نهایت تکرار این شعار توسط رییس دولت در مناسبتهای مختلف، باعث شد که اصولگرایان احمدینژاد را به تلاش برای “مهندسی انتخابات” متهم کنند.
همزمان اما احمدینژاد خواستار برگزاری “انتخابات آزاد” شد و در پاسخ به سخنان نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران درباره لزوم “مهندسی معقول انتخابات”، چندین بار به انتقاد از وی پرداخت.
او در این زمینه کار را تا جایی پیش برد که به انتقاد از دخالت سپاه پاسداران در انتخابات سازمان نظام پزشکی پرداخت و نسبت به ردصلاحیتها در این انتخابات نیز، معترض شد.
برای بسیاری از اصولگرایان، اعتراض و سخنان احمدینژاد، به عنوان رمزی تعبیر شد که در انتخابات آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت: آنها صراحتا نوشتند که احمدینژاد به دنبال آن است که برای تایید صلاحیت رحیممشایی در انتخابات آینده چانهزنی کند و در غیر اینصورت مواردی چون عدم برگزاری انتخابات و حتی استعفا را مدنظر قرار خواهد داد.
اقدامات احمدینژاد در نهایت منجر به واکنش تندی از سوی صدا و سیما شد: پخش مستندی درباره سرنوشت ابوالحسن بنیصدر، نخستین رییس جمهوری اسلامی که با رای عدم کفایت نمایندگان روبهرو شد. این مستند اما در انتخاب ادبیات و همچنین تاکیدها، به عنوان رمزی برای هشدار به احمدینژاد تلقی شد.
رییس دولت دهم که در ابتدای کار خود از وی با عنوان “رجایی زمان” یاد میشد، اکنون در نقش بنیصدر فرورفته است. اصولگرایان که زمانی او را زنده کننده شعارهای انقلاب و دولت او را دولت امام زمان میدانستند، اکنون نسبت به ناتمام ماندن این دوره از دولت هشدار میدهند و وی را از برگزیدن راهی مشابه بنیصدر بر حذر میدارند. آیا رجایی زمان، همچون بنیصدر بدرقه خواهد شد؟