بر پایه اصل 107 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران “تعیین رهبر” بر عهده نمایندگان مجلس خبرگان رهبری است. همچنین بر پایه اصل 111 برکناری رهبر نیز جزو اختیارات این مجلس و نمایندگان آن است. با توجه به اینکه در هیچ اصل دیگر قانون اساسی یا قوانین موضوعه دیگر، این اختیار به نهاد دیگری اعطا نشده، مجلس خبرگان رهبری در برکناری نفر اول ساختار قدرت در ایران دارای بسط ید و اختیارات انحصاری است.
همین کارکرد بی بدیل و نقش استثنایی است که باعث شده ترکیب نمایندگان و هیات رئیسه این مجلس، همواره یکی از دغدغه های اساسی حاکمیت در ایران باشد. به همین دلیل هم هست که طبق اصل 108 قانون اساسی جمهوری اسلامی “قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آییننامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد.”
همچنین طبق اصل 99 قانون اساسی، نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری بر عهده شورای نگهبانی است که اعضای آن منتخب مستقیم یا غیر مستقیم مقام رهبری هستند و چون طبق اصل 98 همین قانون، وظیفه تفسیر اصول آن بر عهده شورای نگهبان قرار داده شده و این شورا نظارت خود بر انتخابات مختلف را “استصوابی” تفسیر می کند، به طور “حقیقی” وظیفه تعیین و برکناری رهبر در جمهوری اسلامی با افرادی است که شخص رهبر آنها را تعیین یا انتخاب می کند.
مجموعه این موارد و نظارت فوق العاده سختگیرانه ای که برای انتخاب اعضای مجلس خبرگان رهبری در سه دهه گذشته صورت گرفته، باعث شده تا ترکیب نمایندگان این مجلس همواره ترکیبی آرام باشد که منتقدان به صورت مکرر آن را به انجام ندادن وظایف قانونی در قبال نظارت بر رهبری متهم کنند.
اما به نظر می آید با ریاست اکبر هاشمی رفسنجانی بر این مجلس از شهریور 1386 نشان چندانی از آن آرامش باقی نمانده باشد. هاشمی رفسنجانی هنگامی به کرسی ریاست این مجلس نشست که دو سالی از روی کار آمدن دولت نخست محمود احمدی نژاد می گذشت؛فردی که برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 ابتدا موج نفی هاشمی را به وجود آورد و سپس خود بر این موج سوار شد.
دولت محمود احمدی نژاد از بدو بر سر کار آمدن آنگونه که شخص آیت الله خامنه ای چندین بار اذعان کرده، مورد حمایت “ویژه” او قرار داشته است.
هاشمی از زمانی که به ریاست خبرگان انتخاب شد، به رسم معهود، چند باری در مناسبت های رسمی به اتفاق اعضای دیگر این مجلس به نزد آیت الله خامنه ای رفت و رهبر جمهوری اسلامی در حالیکه دوربین های تلویزیونی چهره در هم هاشمی را نمایش می دادند، بر حمایت از دولت اصولگرا تاکید کرد و به منتقدانش تاخت. منتقدانی که بزرگترین و شاخص ترین آنها در ساختار قدرت کسی جز رئیس جدید خبرگان نبود.
تابستان بود
اما هاشمی رفسنجانی در شرایطی موفق شده بود به ریاست خبرگان دست یابد که اگرچه در جبهه مخالفت با دولت نهم پیشقدم بود و هر از چند گاهی هم با صحبت از مسائل حساسیت برانگیزی مانند “شورای رهبری” اعتراض های شدید حامیان مشترک آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد را بر می انگیخت اما هنوز دوران “فتنه” فرا نرسیده بود که فردی که روزگاری زنده بودنش معیار زنده بودن “نهضت” عنوان می شد، به “راس، محور و تکیه گاه فتنه” یا مانند این القاب ملقب شود.
او هنوز مورد حمایت نسبی شخص رهبر جمهوری اسلامی و برخی دیگر از حلقه های قدرت نظام بود به همین خاطر هنگامی که شایع شد به نشانه بی اعتمادی به برگزاری سالم انتخابات خبرگان توسط دولت احمدی نژاد قصد ندارد برای مجلس جدید نامزد شود، آیت الله خامنه ای او را به نزد خود فرا خواند و با بیان اینکه “خبرگان بدون هاشمی نمی شود”، تضمین های کافی و لازم را به هاشمی داد تا او را راضی به شرکت در رقابت نماید.
اینچنین بود که هاشمی رفسنجانی با رای بی سابقه یک میلیون و هفتصد هزار نفری به مجلسی راه یافت که پیش از آن همواره نایب رئیسش بود. مدتی بعد درگذشت آیت الله علی مشکینی، رئیس مادام العمر خبرگان رهبری، این فرصت را در اختیار هاشمی گذاشت که یک بار دیگر هوشمندیش در عالم سیاست را ثابت کند و با شکست محمد یزدی، بر کرسی ریاست خبرگان بنشیند.
اما تنها چند ماه پس از آغاز ریاست هاشمی رفسنجانی بر مجلس خبرگان، به ناگاه آیت الله محمدرضا مهدوی کنی نامزدی خود را برای انتخابات میاندوره ای این مجلس اعلام کرد؛ مسئله ای که در ابتدا تعجب بسیاری از ناظران را برانگیخت.
مهدوی کنی، یکی از بلندپایه ترین روحانیون در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است که دبیرکلی مهمترین تشکل سیاسی - روحانی محافظه کاران یعنی جامعه روحانیت مبارز را برای سالهاست که بر عهده دارد. او همچنین رئیس دانشگاه امام صادق از بدو تاسیس آن است که بزرگترین مرکز پرورش نیروهای مدیریتی مورد اعتماد نظام در تمام سال های گذشته بوده است. مهدوی کنی همچنین یکی از نزدیک ترین و مورد اعتماد ترین روحانیون به شخص رهبر جمهوری اسلامی است.
رفیق قدیمی، رقیب جدید
جایگاه بااهمیت دبیرکل جامعه روحانیت مبارز در میان روحانیون جناح راست و ساختار سیاسی ایران به گونه ای است که از همان ابتدا، ورود او به مجلس خبرگانی که ریاست آن تازه چند ماهی بود بر عهده هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود، گمانه زنی های متعددی را موجب شد.
گمانه زنی هایی که محور مشترک همه آنها این پرسش بود که در صورت ورود مهدوی کنی به مجلس خبرگان تکلیف ریاست این مجلس چه می شود؟ آیا امکان این وجود دارد که مهدوی کنی که در جامعه روحانیت مبارزی که هاشمی خود عضو آن است، بر صدر مجلس می نشیند ـ- اگرچه هاشمی سالهاست که دیگر در جلسات شورای مرکزی آن شرکت نمی کند - در مجلس خبرگان رهبری پایین تر از هاشمی بنشیند؟
به نظر می آید رابطه دوستانه و قدیمی این دو روحانی باسابقه و نیز عدم موافقت راس قدرت سیاسی در ایران باعث شد تا این جا به جایی در سال 1386 رخ ندهد؛ هرچند از همان هنگام مشخص بود که هدف اصولگرایان حاکم از راضی کردن مهدوی کنی برای شرکت در انتخابات خبرگان تنها این نبوده که او به عنوان یک عضو عادی وارد این مجلس شود.
“خلاء وجود آیت الله مشکینی در مجلس خبرگان رهبری به روشنی احساس می شود و لذا جمعیت ایثارگران از جامعه محترم مدرسین و جامعه روحانیت تقاضا دارد افراد وزین و برجسته ای چون آیت الله مهدی کنی را جهت حضور در مجلس خبرگان معرفی نمایند تا خلا وجود آیت الله مشکینی به نحو مقتضی جبران گردد.”
این سخنان را در همان هنگام حسین نجابت عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران و سخنگوی فراکسیون اصولگرایان مجلس هفتم بیان کرد. سخنانی که نشاندهنده دورنگری جریان حاکم از وارد کردن دبیرکل جامعه روحانیت مبارز به مجلس خبرگان رهبری بود.
پایان “رهبر ساز”
اکنون ریاست محمدرضا مهدوی کنی بر مجلس خبرگان رهبری تقریبا قطعی به نظر می رسد و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد روزهای 16 و 17 اسفند نخستین پرده از حذف رسمی هاشمی رفسنجانی از مناصب کلیدی نظام جمهوری اسلامی اجرا خواهد شد.
با توجه به اظهارات روزهای اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در جلسه این شورا که طی آن هاشمی از پیشنهاد خود به مهدوی کنی برای نامزدی در انتخابات هیات رئیسه خبرگان سخن گفت، دعوت تعداد زیادی از اعضای خبرگان رهبری از مهدوی کنی برای نامزدی در این انتخابات و جلسه دیروز شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز که در آن شیخ دبیرکل اعلام کرده در انتخابات پیش رو نامزد خواهد شد، به نظر می آید دیگر شانسی برای هاشمی جهت تکرار دوره ریاستش بر این مجلس باقی نمانده است.
هاشمی رفسنجانی در یک سال و نیم گذشته بخش عمده ای از پایگاه های قدرت خود در درون نظام جمهوری اسلامی را از دست داد تا جایی که حتی کاری جز نظاره فحاشی ناموسی به دخترش از دستش ساخته نیست.
روندی که آبادگران از سال 1382 آغاز کرد و اصولگرایان از سال 1384 پی آن را گرفتند اکنون به نتیجه رسیده و به نظر می آید در وضعیت کنونی دیگر جایی برای پیرمردان سیاست مانند هاشمی نیست و او باید جای خود را به پیرمرد دیگری بدهد که اگرچه هیچگاه با رادیکالیسم راست همراه و همزبان نبوده اما لااقل از این پس خیال نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی و نیز شخص رهبری را از هرگونه “فتنه” احتمالی که می تواند در آینده و با توجه به وضعیت متشنج و بی ثبات سیاسی – اجتماعی ایران، ساختار قدرت را با مشکلات جدی مواجه کند، آسوده خواهد ساخت.
مجلس خبرگان کنونی اگرچه از بیش از 80 روحانی از نقاط مختلف ایران تشکیل می شود و روحانیون –ـ به ویژه طیف سنتی آن ـ– همواره از منابع قدرت هاشمی رفسنجانی محسوب می شدند اما مشخص است که با تحولات سال های اخیر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی و جا به جایی منابع قدرت از روحانیون به نهادهای امنیتی و نظامی و تمرکز قدرت در دو نهاد بیت رهبری و سپاه پاسداران، این دسته از روحانیون نیز یا تحت فشار و یا با رضایت درونی ترجیح می دهند پشت سر مرکز کنونی قدرت حرکت کنند تا مرکز سابق قدرت.
این روحانیون اگرچه در سال 86 هاشمی را به شیخ یزدی برای ریاست بر خود رجحان دادند اما همانگونه که گفته شد در آن هنگام هم هاشمی این هاشمی نبود، هم فضای سیاسی - اجتماعی ایران مانند زمستان 89 نبود و هم اینکه این دسته از فقها نگاهشان به هاشمی در جایگاه فردی همراه با رهبر جمهوری اسلامی بود نه در برابر او.
با توجه به اینکه تغییر ریاست مجلس خبرگان رهبری، پروژه ای است که امکان عملی کردن آن بدون نظر موافق شخص آیت الله خامنه ای کاملا بعید به نظر می رسد، مشخص است که رهبر جمهوری اسلامی که بسیاری رهبری او بر نظام حاکم را حاصل برنامه ریزی گسترده هاشمی رفسنجانی می دانند، نمی تواند به مردی که پیش از این توانایی خود برای “رهبر سازی” را به نمایش گذاشته بود، اعتماد داشته باشد.
اکنون دیگر شهریور داغ تابستان 1386 نیست، اینک زمستان است.