از که مطالبه کنیم؟ بدهکار کیست؟ زنان کجا می توانند طرح دعوی کنند؟ بیشتر زنان مطالبه محور که انتخابات ۱۳۸۸ را برای طرح مطالبات از رئیس جمهور انتخاب کردند، یا در زندانها به جان آمده یا کشور را ترک کرده اند یا در کشور مانده و خود را با هزار ترفند از دسترس دهها نهاد موازی و غیر موازی دور نگاهداشته اند. این صداهای خاموش شده چگونه ممکن است جان تازه ای بگیرد؟ این صداها به فرمان کدام پایگاه قدرت خاموش شدند؟ نهادهای امنیتی که زنان فعال در حوزه های مدنی را از سر راه برداشتند با تکیه بر کدام قدرت فائقه مست شدند. کدام قدرت تیغ را در اختیار مجانین سادیست و شکنجه گر گذاشت؟ رئیس جمهور منتخب چگونه می تواند آن قدرت فائقه را مهار کند؟
گشتی بزنیم در یک رویداد مهم که اخیرا اتفاق افتاد و با آنکه از جمله مطالبات کلیدی زنان است، اصلا آن را ندیدیم. چرا ندیدیم؟ از آن رو که روی پله اول از حقوق انسانی خود خشک مان زده است و در خود توانائی گذار از نخستین پله را نمی یابیم. ما را روی همان پله در موقعیت نامتعادل و پر هراس واداشته اند تا بایستیم و ایستاده ایم. با اندک خطا همین پله هم از دست می رود. پس مطالبات را با حسن روحانی در میان می گذاریم.
همین دیروز پریروز بود که سه مرد حقوقدان منصوب رئیس قوه قضائیه در جای عضو حقوقدان وارد شورای نگهبان شدند و ما که به اجبار روی همان اولین پله ایستاده ایم، نتوانستیم صدای اعتراض خود را به گوش آنها برسانیم و به رهبر و مقام منصوبش (رئیس قوه قضائیه) بگوئیم سهم زنان از کرسی های سرنوشت ساز نهاد شورای نگهبان چه می شود؟ به فرض که مقام رهبری رهرو شریعت فقیهانی است که برای زنان مجتهده و فقیه حق داشتن مقلد و صدور فتوی و مانند آن را به رسمیت نمی شناسد، به فرض که باوردارد با نصب برگزیده ای از زنان فقیه در مقام عضو فقیه شورای نگهبان عرش کبریا به لرزه در می آید. حتی با قبول این فرض ها، نمی توان از حق زنان حقوقدان ایرانی که مشمول آن نظریه فقهی نمی شوند گذشت واز آن سخن نگفت.
از ساختار قانونی جمهوری اسلامی به قدر کافی با خبریم. از نگرشی که خود را پشت این ساختار پنهان کرده و ساختار را حتی در جاهائی که قابلیت های محدودی دارد، دور می زند و می شکند، با خبریم. می دانیم قانون اساسی در اصول مرتبط با نهاد شورای نگهبان شرط جنسیتی پیش پای رهبر و رئیس قوه قضائیه نگذاشته است. اما از انقلاب تا حال حتی یک عضو از این نهاد زن نبوده است. مدارس حقوق در کشور رشد داشته و زنان از این مدارس بسیار استقبال کرده اند. حق زنان بر قضاوت که بلا فاصله پس از انقلاب از آنها باز پس گرفته شد، تا حدودی به آنها باز گردانده شده. بر تعداد وکلا و مشاوران زن در سطح کشور افزوده شده و در جمع زنان با منزلت قضائی و وکلای با شئون وکالتی، حقوقدانان زن چهره کرده اند. دفاتر زنان وکیل پر رونق است. هرچند فقط قلیلی از زنان را به مشاغل بالای قضائی راه داده اند، اما ظرفیت در زنان با رتبه قضائی بسیار است. اگر اراده سیاسی بر این بود که در موقعیت زنان تغییری حاصل بشود تا کنون زنان درپست های انتصابی که به سلیقه شخص رهبر بستگی دارد، درجه حضورشان صفر نبود. اکنون صفر است. پس اثری از اراده معطوف به تغییر در وضعیت زنان مشاهده نمی شود و تصمیم گیری های رهبر در پست های انتصابی با وجود لشگری از زنان کارآمد در تمام حوزه ها، بکلی فارغ از آن است.
در این شرایط که رهبرازامکانات مندرج در قانون اساسی برای تغییر موقعیت زنان استفاده نمی کند، مطالبات سرنوشت ساز اساسا قابل طرح نیست. یک نمونه از این مطالبات که اشاره شد، انتصاب سه مرد در جایگاه عضو حقوقدان شورای نگهبان بود که اخیرا اتفاق افتاد. آیا صدائی هرچند در حد نجوا و پچ پچ در زمینه طلبکاری زنان از مقام رهبر شنیده شد؟ می توانست شنیده بشود و نشد؟ یا اساسا “عادت کرده ایم” و عادت مان داده اند که از ایشان سئوال نکنیم و پرسش ها را روی هم بریزیم تا یک رئیس جمهور با آراء بالا وارد بشود و از او طلبکاری کنیم. طلبکاری از رئیس جمهور نو رسیده تنها فرصت پیش روست، ولی همزمان باید یادآوری کرد که رهبر به زنان ایرانی بدهی هنگفتی دارد و دیناری از آن را تا کنون نپرداخته است.
منظور آنکه کلید درهای بسته بر حقوق انسانی زنان، بخواهیم و نخواهیم در دست رهبر است و حرکتهای وی در این زمینه بیش از آن آشکار است که بشود نادیده اش گرفت. سکوت زنان در فضای امنیتی که احاطه شان کرده و در محاصره نیروهای امنیتی که بی گمان بر حسب خواست رهبر، سکوت را مدیریت می کنند، قابل توجیه است. بنابراین شاید بهتر باشد اگر مطالبات زنان از رئیس جمهور نو آمده را درون و بیرون ایران سامان دهیم و مطالبات کلان زنان را که اعتراض به رهبر است همزمان در تریبون های دور از زندانهای ایران تکرار کنیم.
مردان جمهوری اسلامی گاهی مثل دیگر انسان ها متحول می شوند و در نظرات پیشین خود تجدید نظر می کنند. البته در یک نظام دینی-سیاسی حتی برای مدیران رده بالا هم میسر نیست که بر رفع تبعیض از زنان اصرار داشته باشند. در این نظام فقیهان از یکدیگر سخت می ترسند و از ترس آنکه دیگران تکفیرشان کنند، آنچه را در خفا به زبان می آورند، حاضر نیستند با صدای بلند مطرح کنند. این است که امام جمعه اناران هر چه دلش می خواهد می گوید و بالای منبر به زن و مرد ایرانی اهانت می کند، اما رهبر که در راس نهاد ائمه جمعه است، او را از منبر به زیر نمی کشاند و اتهام فتنه و اقدام بر ضد امنیت ملی از طریق “دادن لقب دیوث به مردان شریف ایرانی” بر رفتار این امام جمعه وارد نمی کند. چرا؟ از آن رو که چماق تکفیر بالای سر خودش هم هست و اگر هوای کار را نداشته باشد، چه بسا گرفتار خرده پا های صنف خود بشود؛ صنفی که اعضایش در صورت لزوم و چنانچه منافع شان را در خطر ببینند، یکیگر را پاره پاره می کنند.
باری، بخت زنان ایرانی را دور و بر بیت رهبری بسته اند. تا زمانی که او خطر نکند و آماده پرداخت هزینه بابت اجتهاد در حقوق زنان نشود، مطالبات زنان در این رژیم بی جواب می ماند. بحث برابری حقوقی زن و مرد هم که بکلی مسدود است و در چارچوب حکومت دینی بی معناست. با این وجود، خوب است حرکتهای مطالباتی تا آستانه تحمل امنیتی و شاید اندکی بیشتر، دیگر بار پیش روی رجل سیاسی-دینی که رئیس جمهور شده جان بگیرد. بخصوص که در بیوت آقایان، زنان توانائی رشد کرده و پا به عرصه چون و چرا گذاشته اند که نمی توانند انکارشان کنند. زنانی از بیت آقایان بیرون زده و برخی سوار بر کلام آقایان شده اند. جمعی از این زنان را آشکارا می بینیم که نمی توانند خشم خود را پنهان کنند و اگر جمعی دیگر را نمی بینیم، به این دلیل نیست که وجود ندارند، بلکه از آن روست که هنوز نتوانسته اند قفل در را بشکنند. خانم اشراقی نوه آقای خمینی، عفت خانم همسر آقای هاشمی رفسنجانی، فائزه خانم دختر ایشان، زهرا رهنورد همسر سید حسین موسوی، نمونه های شناخته شده از زنانی هستند که قد کشیده و با فضای امنیتی در افتاده اند.
چه بسا در بیت امام جمعه بد دهن اناران هم زنی دارد خود آرائی می کند، زنی دارد خارج می زند و از بس امام جمعه از آن زن ترسیده، عقل و شعور و ادب باخته است. عصیان زنان در بیوت آقایان را دست کم نگیریم. با کلنگی هم وزن کلنگ مردان خود که پاسداران نظم حاکم هستند، پیش داوری های کهن را خراب می کنند. آقای هاشمی رفسنجانی در محاصره زنان بیت خود خردمندانه سر فرود آورد و پس از ۳۴ سال به این یقین رسید که در جمهوری اسلامی زنان می توانند رئیس جمهور بشوند.
از هر زاویه که بنگریم، زنان ایرانی درون و بیرون حاکمیت، هریک به سبک خود، با این نظم نا متناسب با زمانه دست و پنجه نرم می کنند. آنها از درون و بیرون، کار را بر قافله ساران این نظام سخت کرده اند.
ما می توانیم بهترین قوانین مبتنی بر برابری را از آنها مطالبه کنیم. به فرض که همه را یک جا به ما بدهند، آیا از آنها در می گذریم. از آنها که به آتش کشیدند کرامت و منزلت انسانی ما را و چاپیدند هر آنچه را که داشتیم ؟
پاسخ روشن است. از آنها در نمی گذریم. اما تا هستند و هستیم از مطالبه هم سر باز نمی زنیم. سیاست ورزی مقوله ای است در قلمرو ممکنات. و انتقامجوئی حسی است که در صورت نزدیک شدن به پیروزی، می شود و باید مهارش کرد.