سارا مقدم
سه نوجوان محکوم به اعدام، به قصد اجرای حکم، به قرنطینه فرستاده شدند تا پس از انتقال به زندان اوین روز چهارشنبه حکمشان به اجرا درآید.
وکیل دو تن از این جوانان محکوم به اعدام، با اعلام این خبر به روز، گفت: بهنود شجاعی، سعید جزی و محمد فدایی از روز دوشنبه به قرنطینه (انفرادی پیش از اجرای حکم ) فرستاده شده اند.
محمد مصطفایی وکیل بهنود و سعید درباره اعدام این سه نفر می گوید: اولا احکام اعدام صادر شده برای این سه جوان از اساس دارای مشکل قانونی است. دوم اینکه در پرونده این افراد ابهاماتی وجود داشته که هنوز برطرف نشده و فرستادن این افراد به انفرادی نشان دهنده این است که به این ابهامات پاسخی داده نشده است. در حالی که تلاش باید در جهت حفظ حقوق افراد و جان افراد باشد نه فقط اجرای سریع حکم.
اعتراض سوم این وکیل مدافع، به ابلاغ نشدن زمان اجرای حکم است. او تاکید دارد: طبق بند ح ماده 7 آیین نامه نحوه اجرای احکام قصاص، مجری اجرای حکم می بایست 48 ساعت پیش از اجرای حکم، مراتب را به وکیل محکوم، اعلام کند تا وی بتواند در جلسه اجرای حکم حضور داشته باشد. در حالی که زمان اجرای حکم، به من ابلاغ نشده و من از طرق دیگری آگاه به فرستادن موکلانم به انفرادی شده ام.
بهنود شجاعی، سعید جزی و محمد فدایی هرسه در سنین زیر 18 سالگی و در دعوای خیابانی، متهم به قتل افرادی هم سن و سال خود شده اند و انگیزه قبلی برای قتل نفس نداشتند.
بهنود شجاعی در اخرین نامه ای که واگویه های او در واپسین لحظه های زندگی است، در خلوت زندان، نامه ای نوشته و از خدا طلب یاری و بخشش کرده است.
در آخرین نامه بهنود شجاعی آمده است: خداوندا همه تو را می خوانند و همه از تو یاری می خواهند. هرکس تورا به نوعی صدا می کند و از تو یاری می خواهد. اکنون که در این دار بلا گرفتار شدم و به گذشته خود چشم می اندازم، میبینم که به غیر از عبادت و اطاعت تو همه کار کردم. به این می اندیشم که پدرم کارگر ساده بوده و با نان کارگری ما را بزرگ کرده اما باز قدر آن پدر بزرگوار را ندانستم. به این می اندیشم که مادر بزرگم محیط خانه را با محبت خود گرم و لطیف نگه می داشت اما من قدر آن مادر بزرگ را ندانستم.
بهنود همچنین با احساس گناه، امید به بخشیده شدن دارد و می نویسد: بغض گلویم را می فشارد، و بی اختیار اشک چشمانم را نمناک می کند دستانم می لرزد و پاهایم سست می شود، و با دستانم سرم را می گیرم و از زانوانم کمک می گیرم که سنگینی سرم را تحمل کند. هنوز با گذشت زمان نمی توانم به آن فکر کنم که چه کار قبیحی را مرتکب شده ام و نمی توانم قبول کنم این کار من است. هنوز لرزه بر اندامم می افتد که وقتی آن لحظه جلوی چشمانم می آید. سردی این زندان مرا بیچاره کرد. خدایا دیگر نمی توانم. مگر خود نگفتی که هرکس پشیمان به سوی تو بیاید و از تو یاری بخواهد و توبه کند تو کمکش می کنی؟ بار خدایا مرا ببخش. خدایا صدایم را بشنو و دردم را دوا کن و این بار گران را از دوشم بردار.
اما محمد فدایی نیز که در نوجوانی در رباط کریم در دعوایی خیابانی شرکت کرده و پس از کشته شدن پسری 21 ساله در ان نزاع، متهم به قتل شده، در نامه ای از سرنوشت و از پرونده خود نوشته است. محمد که در جریان پرونده اش از دفاعی منطقی و هدفمند برخوردار نبود، در مرحله اجرای حکم، توانست ثابت کند که وکلای مدافع او، دو فرد کلاهبردار بوده اند که از پدرش حق الوکاله گرفته اند اما واقعا از محمد دفاع نکرده اند. با توجه به قلابی بودن وکلا، اجرای حکم محمد یک بار متوقف شد. اما او نیز بدون این که فرصت محاکمه مجدد بیابد، اینک در انفرادی اعدامیان رجایی شهر، شب هایی کوتاه را تا صبح می برد.
در نامه ای که محمد نوشته، از روند گرفتن اعتراف و اقرار در مراحل دادرسی شکایت شده است. او نوشته است که اعترافش به حق نبوده و به زود از او اخذ شده است. محمد روزهای نومیدانه ای را در زندان سپری کرده و آورده است: اکنون باردیگر در انتظار اجرای حکم هستم، دیگر از مرگ نمی ترسم، سالهاست که با آن زندگی کرده ام، سالهاست که کابوس آن آزارم میدهد، سالهاست که قبل از خودم رویاهایم را دار زدند، روزی نیست که به مادرم نگویم شاید این آخرین تلفنم باشد و روزی نیست که شاهد گریه مادرم نباشم. کم نیستند کسانی مانند من که زندگی برایشان در همان سن شانزده سالگی متوقف شده است، کم نیستند کسانی که به هر دلیلی امروز و در حالی که هنوز طعم شیرین زندگی را نچشیده اند باید هر شب منتظر باشند که شاید امشب آخرین شب زندگی اشان باشد، امروز که این نامه را برایتان مینویسم هنوز نمی توانم باور کنم که من از مدرسه و دوستانم برای همیشه جدا شده ام، هنوز نمیتوانم باور کنم که من بزرگ شده ام و دیگر نوجوانی و کودکی ام به پایان رسیده است، هنوز نمیتوانم باور کنم که تا چند روز دیگر باید بمیرم. هنوز نمیتوانم باور کنم که دوباره باید از همان پله ها بالا بروم و طناب به گردنم بیاندازم.
در یک ماه گذشته، افراد زیادی با شنیدن اخبار این سه جوان، به قصد گرفتن رضایت از صاحبان خون، قدم پیش گذاشته اند. اما تا لحظه ارسال این خبر، هنوز امیدی به بخشایش خانواده مقتولان وجود ندارد.
این در حالی است که قانون جزایی کشور ایران، در مورد سن مسوولیت کیفری سکوت کرده است و احکام اعدام نوجوانان بر اساس استنباط قاضی از سن مسوولیت مدنی که در قانون مدنی عنوان شده صادر می شود.
از سویی ایران متعهد به رعایت کنوانسیون حقوق کودک و میثاق حقوق سیاسی و مدنی و همچنین پایبند به رعایت حقوق بشر است. در همه این پیمان نامه ها اعدام افراد به ویژه افرادی که در نوجوانی مرتکب جرمی شده اند که طبق قوانین داخلی جزای آن اعدام است، ممنوع است. فعالان حقوق بشر در ایران بارها و طی بیانیه ها و نامه های فراوانی به مسوولان این کشور خواهان توقف صدور و اجرای حکم اعدام نوجوانان شده اند.