محمود پسر خوب و تمیزی بود. مادرش می گفت: او همیشه صبح ها زود بیدار می شود و شب ها دیر می خوابد. او پسری باهوش و ریاضیدان و مرتب بود. فقط یک کمی حافظه اش ضعیف بود و بعضی اوقات یادش می رفت که چی را چه جوری گفته است. یک روز محمود در خانه نشسته بود که چند نفر خبرنگار وارد او شدند و از او سووال کردند.
خبرنگار: سلام، می خواستم درباره وضع اقتصادی کشور از شما سووال کنم، لطفا هرچه می خواهید بفرمائید.
محمود: ما دو سال و نیم اول را گذاشتیم برای برنامه ریزی و مطالعات، یک سال هم در مورد آن حرف می زنیم تا مردم در جریان قرار بگیرند، و بعد کار را عملیاتی می کنیم…..
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که بشاراسد می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با بشار اسد حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که کار را عملیاتی می کنید….
محمود: بله، به این صورت نبود که ما کار را عملیاتی کنیم، بلکه آنها می خواستند کار را عملیاتی کنند، در حقیقت آنها برنامه عملیات دزدیدن ما را از مدتها قبل داشتند و وقتی ما رفتیم عراق در جریان بازدید از منطقه آمریکایی ها قرار بود تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع کنند….
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که رابرت موگابه می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با موگابه حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع می خواستند بکنند….
محمود: بله، واقعا این موضوع جالبی بود که وقتی این فرماندهان آمریکایی ما را دیدند، برای ما شروع کردند دست تکان دادن، ما هم رفتیم طرف شان، اصلا انتظار نداشتند، فکر می کردند که ما می ترسیم، نمی دانستند که ما ترس در وجودمان نیست. یکی از فرماندهان آمریکایی ما را کشید کنار و می خواست با ما عکس بگیرد و آخرش هم گفت، محمود! ما که رفتنی هستیم، مواظب ملت عراق باش، این ها را سپردیم دست تو. ما هم گفتیم حالا فعلا دست تان باشد، هر وقت رفتید ما در خدمتیم، در همین موقع تعدادی افغانی، آمریکایی، فلسطینی و عراقی را دیدیم که دارند می دوند، ظاهرا یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت که آمریکایی ها و فلسطینی ها و افغانی ها دنبالش کرده بودند….
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که ژنرال مشرف می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با مشرف حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید که یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت و آمریکایی ها، فلسطینی ها و افغانی ها دنبالش بودند…..
محمود: نه، این طور نبود. این شایعه را رسانه های فاکس نیوز گفتند، اینطور نبود که یک عراقی قصد دزدی داشته باشد، بلکه تعدادی عراقی، افغانی، آمریکایی و فلسطینی قصد دزدیدن ما را داشتند و شعارهایی علیه ایران و آمریکا داشتند می دادند که ما متوجه توطئه شدیم…..
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که معمرالقذافی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با قذافی حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: فرمودید که از شعارهایی که می دادند متوجه توطئه شدید….
محمود: بله، اصلا این شعارها طبیعی نبود. به ما از قبل گفته بودند که صهیونیست ها این شعارها را سازماندهی کردند و ما هم اصلا به روی خودمان نیاوردیم، چون می دانستیم که داخل سالن این خبرها دیگر نیست. وقتی من داخل سالن رفتم و رئیس دانشگاه کلمبیا شروع کرد به گفتن آن حرف ها، یک دفعه احساس کردم صدایی به من می گوید، آرام باش که ما خودمان این بازی را ترتیب دادیم تا مظلومیت شیعه را نشان بدهیم، به همین دلیل با لبخند جواب شان را دادیم و نتیجه همان شد که وقتی آقای متکی را دیدیم ایشان از توطئه ای خبر داد که الحمدالله بخیر گذشت…
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که چاوز می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با چاوز حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: می گفتید آقای متکی از توطئه ای خبر دادند….
محمود: بله، توطئه بسیار خطرناکی بود که فقط خداوند خواست از خادم ملت نگهداری کند، وگرنه ما الآن دود شده بودیم و رفته بودیم و ملت مانده بود چه کند. این طور که آقای متکی و سفیر ایران در ایتالیا گفتند اینها می خواستند با افزایش ولتاژ اشعه ایکس در دروازه فلزی مربوط به حفاظت، ما را ترور کنند که قبل از ما دو سه نفر از برادران رفتند و از زیر این دروازه رد شدند و به ما خبر دادند نیا که خطر مرگ دارد. البته ما پیگیری کردیم، یعنی سفیر ایران در رم پیگیری کرد و دید که شرکت حفاظت کننده ظاهرا در ایتالیا که همه چیز دست مافیاست، در این کار نقش داشته است…..
( منشی وارد می شود و خبر می دهد که طالبانی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با طالبانی حرف می زند و برمی گردد.)
خبرنگار: فرمودید که همه چیز دست مافیاست و در این کار نقش داشت….
محمود: اینکه همه چیز دست مافیاست و در توطئه افزایش قیمت مسکن و سایر قیمت ها نقش اساسی دارد، اظهر من الشمس است و نیازی به دلیل ندارد. شما خبرنگاران در جریان هستید و باید این مسائل را پیگیری کنید….
خبرنگار: محمود جان! من خبرنگار نیستم، من روانپزشک هستم. شما حالت خرابه، باید بیشتر بخوابی، قرص های آلزایمر خودت رو بخوری چون دچار فراموشی شدید شدی.
خودشان می کنند
وزیر علوم و پدافند غیرمعمول گفت: “ استادان خودشان اصرار دارند بازنشسته شوند.” آگاهان پیش بینی می کنند که بزودی وزرای دیگر نیز چنین بگویند:
وزیر آموزش و پرورش: ما معلمانی که اعتصاب کردند اخراج نکردیم، خودشان فرار کردند.
وزیر اطلاعات: دستگیری بهاره هدایت و هاشمی ربطی به ما نداشت، آنها از فرصت استفاده کردند و بدون اینکه ماموران بفهمند وارد اوین شدند و معلوم نیست توی کدام سلولی قایم شدند.
وزیر ارشاد اسلامی: ما به ناشر اجازه دادیم که هر کتابی می خواهند چاپ کنند، اما ناشرین کاغذهایی را که از ما گرفتند خمیر کردند و هر چه اصرار کردیم چاپ کنید، چاپ نمی کنند.
فرمانده ناجا: سردار زارعی بی گناه بود، ایشان داشت نماز می خواند که یک دفعه از پنجره شش تا خانم لخت آمدند تو و جلوی ایشان شروع کردند قر دادن و مسائلی پیش آمد که…..
با روش بولا بولا
رئیس جمهور اظهار داشت: “ از گشایش کنسولگری آمریکا در ایران استقبال می کنیم.” وی گفت، برای اثبات حسن نیت مان اقداماتی را انجام خواهیم داد تا آمریکایی ها هرچه زودتر کنسولگری شان را افتتاح کنند.
اول: غنی سازی را افزایش می دهیم که بسرعت برق اتمی داشته باشیم که وقتی کنسولگری افتتاح شد، شهر تهران مشکل برق نداشته باشد.
دوم: قرار است یک مانور جدید انجام دهیم که موشک های دوربرد ما در این مانور از نوع موشک های شهاب 28 است و قدرت رسیدن به نیویورک را دارد. پس از برگزاری این مانور از آمریکایی ها هم می خواهیم آنها هم تعدادی موشک شلیک کنند که همه چیز برای افتتاح کنسولگری آماده شود.
سوم: با توجه به اینکه بهترین محل برای کنسولگری آمریکا، همان ساختمان سفارت سابق آمریکاست، برادران بطور خودجوش از زمان رسمی شدن پذیرش ایران، قصد دارند کنسولگری را اشغال کنند که از همان اول دور هم باشیم.