منو بدزد، با من عکس نگیر

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

محمود پسر خوب و تمیزی بود. مادرش می گفت: او همیشه صبح ها زود بیدار می شود و ‏شب ها دیر می خوابد. او پسری باهوش و ریاضیدان و مرتب بود. فقط یک کمی حافظه اش ‏ضعیف بود و بعضی اوقات یادش می رفت که چی را چه جوری گفته است. یک روز محمود ‏در خانه نشسته بود که چند نفر خبرنگار وارد او شدند و از او سووال کردند. ‏

خبرنگار: سلام، می خواستم درباره وضع اقتصادی کشور از شما سووال کنم، لطفا هرچه می ‏خواهید بفرمائید.‏

محمود: ما دو سال و نیم اول را گذاشتیم برای برنامه ریزی و مطالعات، یک سال هم در مورد ‏آن حرف می زنیم تا مردم در جریان قرار بگیرند، و بعد کار را عملیاتی می کنیم…..‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که بشاراسد می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با ‏بشار اسد حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: می گفتید که کار را عملیاتی می کنید….‏

محمود: بله، به این صورت نبود که ما کار را عملیاتی کنیم، بلکه آنها می خواستند کار را ‏عملیاتی کنند، در حقیقت آنها برنامه عملیات دزدیدن ما را از مدتها قبل داشتند و وقتی ما رفتیم ‏عراق در جریان بازدید از منطقه آمریکایی ها قرار بود تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع ‏کنند….‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که رابرت موگابه می خواهد با محمود حرف بزند، ‏محمود با موگابه حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: می گفتید که تعدادی از فرماندهان آمریکایی شروع می خواستند بکنند….‏

محمود: بله، واقعا این موضوع جالبی بود که وقتی این فرماندهان آمریکایی ما را دیدند، برای ‏ما شروع کردند دست تکان دادن، ما هم رفتیم طرف شان، اصلا انتظار نداشتند، فکر می ‏کردند که ما می ترسیم، نمی دانستند که ما ترس در وجودمان نیست. یکی از فرماندهان ‏آمریکایی ما را کشید کنار و می خواست با ما عکس بگیرد و آخرش هم گفت، محمود! ما که ‏رفتنی هستیم، مواظب ملت عراق باش، این ها را سپردیم دست تو. ما هم گفتیم حالا فعلا دست ‏تان باشد، هر وقت رفتید ما در خدمتیم، در همین موقع تعدادی افغانی، آمریکایی، فلسطینی و ‏عراقی را دیدیم که دارند می دوند، ظاهرا یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت که آمریکایی ‏ها و فلسطینی ها و افغانی ها دنبالش کرده بودند….‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که ژنرال مشرف می خواهد با محمود حرف بزند، ‏محمود با مشرف حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: می گفتید که یکی از عراقی ها قصد دزدی داشت و آمریکایی ها، فلسطینی ها و ‏افغانی ها دنبالش بودند…..‏

محمود: نه، این طور نبود. این شایعه را رسانه های فاکس نیوز گفتند، اینطور نبود که یک ‏عراقی قصد دزدی داشته باشد، بلکه تعدادی عراقی، افغانی، آمریکایی و فلسطینی قصد ‏دزدیدن ما را داشتند و شعارهایی علیه ایران و آمریکا داشتند می دادند که ما متوجه توطئه ‏شدیم…..‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که معمرالقذافی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود ‏با قذافی حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: فرمودید که از شعارهایی که می دادند متوجه توطئه شدید….‏

محمود: بله، اصلا این شعارها طبیعی نبود. به ما از قبل گفته بودند که صهیونیست ها این ‏شعارها را سازماندهی کردند و ما هم اصلا به روی خودمان نیاوردیم، چون می دانستیم که ‏داخل سالن این خبرها دیگر نیست. وقتی من داخل سالن رفتم و رئیس دانشگاه کلمبیا شروع ‏کرد به گفتن آن حرف ها، یک دفعه احساس کردم صدایی به من می گوید، آرام باش که ما ‏خودمان این بازی را ترتیب دادیم تا مظلومیت شیعه را نشان بدهیم، به همین دلیل با لبخند ‏جواب شان را دادیم و نتیجه همان شد که وقتی آقای متکی را دیدیم ایشان از توطئه ای خبر داد ‏که الحمدالله بخیر گذشت…‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که چاوز می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با ‏چاوز حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: می گفتید آقای متکی از توطئه ای خبر دادند….‏

محمود: بله، توطئه بسیار خطرناکی بود که فقط خداوند خواست از خادم ملت نگهداری کند، ‏وگرنه ما الآن دود شده بودیم و رفته بودیم و ملت مانده بود چه کند. این طور که آقای متکی و ‏سفیر ایران در ایتالیا گفتند اینها می خواستند با افزایش ولتاژ اشعه ایکس در دروازه فلزی ‏مربوط به حفاظت، ما را ترور کنند که قبل از ما دو سه نفر از برادران رفتند و از زیر این ‏دروازه رد شدند و به ما خبر دادند نیا که خطر مرگ دارد. البته ما پیگیری کردیم، یعنی سفیر ‏ایران در رم پیگیری کرد و دید که شرکت حفاظت کننده ظاهرا در ایتالیا که همه چیز دست ‏مافیاست، در این کار نقش داشته است…..‏

‏( منشی وارد می شود و خبر می دهد که طالبانی می خواهد با محمود حرف بزند، محمود با ‏طالبانی حرف می زند و برمی گردد.)‏

خبرنگار: فرمودید که همه چیز دست مافیاست و در این کار نقش داشت….‏

محمود: اینکه همه چیز دست مافیاست و در توطئه افزایش قیمت مسکن و سایر قیمت ها نقش ‏اساسی دارد، اظهر من الشمس است و نیازی به دلیل ندارد. شما خبرنگاران در جریان هستید ‏و باید این مسائل را پیگیری کنید….‏

خبرنگار: محمود جان! من خبرنگار نیستم، من روانپزشک هستم. شما حالت خرابه، باید بیشتر ‏بخوابی، قرص های آلزایمر خودت رو بخوری چون دچار فراموشی شدید شدی. ‏


خودشان می کنند

وزیر علوم و پدافند غیرمعمول گفت: “ استادان خودشان اصرار دارند بازنشسته شوند.” ‏آگاهان پیش بینی می کنند که بزودی وزرای دیگر نیز چنین بگویند:‏

وزیر آموزش و پرورش: ما معلمانی که اعتصاب کردند اخراج نکردیم، خودشان فرار کردند.‏

وزیر اطلاعات: دستگیری بهاره هدایت و هاشمی ربطی به ما نداشت، آنها از فرصت استفاده ‏کردند و بدون اینکه ماموران بفهمند وارد اوین شدند و معلوم نیست توی کدام سلولی قایم شدند.‏

وزیر ارشاد اسلامی: ما به ناشر اجازه دادیم که هر کتابی می خواهند چاپ کنند، اما ناشرین ‏کاغذهایی را که از ما گرفتند خمیر کردند و هر چه اصرار کردیم چاپ کنید، چاپ نمی کنند.‏

فرمانده ناجا: سردار زارعی بی گناه بود، ایشان داشت نماز می خواند که یک دفعه از پنجره ‏شش تا خانم لخت آمدند تو و جلوی ایشان شروع کردند قر دادن و مسائلی پیش آمد که…..‏


با روش بولا بولا

رئیس جمهور اظهار داشت: “ از گشایش کنسولگری آمریکا در ایران استقبال می کنیم.” وی ‏گفت، برای اثبات حسن نیت مان اقداماتی را انجام خواهیم داد تا آمریکایی ها هرچه زودتر ‏کنسولگری شان را افتتاح کنند.‏

اول: غنی سازی را افزایش می دهیم که بسرعت برق اتمی داشته باشیم که وقتی کنسولگری ‏افتتاح شد، شهر تهران مشکل برق نداشته باشد.‏

دوم: قرار است یک مانور جدید انجام دهیم که موشک های دوربرد ما در این مانور از نوع ‏موشک های شهاب 28 است و قدرت رسیدن به نیویورک را دارد. پس از برگزاری این مانور ‏از آمریکایی ها هم می خواهیم آنها هم تعدادی موشک شلیک کنند که همه چیز برای افتتاح ‏کنسولگری آماده شود.‏

سوم: با توجه به اینکه بهترین محل برای کنسولگری آمریکا، همان ساختمان سفارت سابق ‏آمریکاست، برادران بطور خودجوش از زمان رسمی شدن پذیرش ایران، قصد دارند ‏کنسولگری را اشغال کنند که از همان اول دور هم باشیم.‏