گفت و گوی روز

محمد صفریان
محمد صفریان

گفت و گو با سهراب رحیمی مترجم اشعار ترانسترومر

مجموعه ای برای مردگان و زندگان

” توماس ترانسترومر “ برنده ی جایزه ی ادبی نوبل در سال دوهزار و یازده، برای مخاطبان فارسی چندان هم ناشناخته نیست. پیشتر گزیده ی کوتاهی از اشعار او، با عنوان ” مجمع الجزایر رویا “ توسط مرتضی ثقفیان به فارسی برگردانده شده بود و در آینده ای نزدیک هم گزینه ی جامع تری از اشعار این شاعر سوئدی با ترجمه ی ” سهراب رحیمی “ شاعر و مترجم ایرانی ساکن سوئد به بازار کتاب خواهد آمد. به بهانه ی هم این ترجمه ی فارسی پای صحبت های سهراب رحیمی نشسته ایم تا از دنیای ذهنی شاعر و آوازه ی او در فضای ادبی سوئد بیشتر بدانیم. مترجم فارسی اشعار ترانسترومر، بر این باور است که خواست اهالی شعر در سراسر دنیا، سازمان نوبل را مجاب کرده، تا نوبل ادبی دوهزار و یازده را به این شاعر سوئدی اهدا کنند… شرح این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

 

 

آقای رحیمی، برای شروع گفت و گو، لطفاً از سابقه ی آشنایی تان با ترانسترومر بگویید و چرایی ترجمه ی این اشعار به زبان فارسی…

بله؛ سابقه ی ترجمه های من از ترانسترومر بر می گردد به هفده سال پیش. زمانی که من بر حسب علاقه ام به شعر، دوست داشتم شعرای معاصر سوئد را بشناسم. آن  زمان از بچه های شاعر سوئد می پرسیدم که بهترین شاعر معاصر سوئد کیست، همه هم می گفتند که بهترین شاعر سوئد “ ترانسترومر ” است. من البته در آن زمان او را نمی شناختم. بعد کارهایش را پیدا کردم و خواندم. خب، من عادت دارم برای اینکه شعری را بهتر بفهمم، آن را ترجمه می کنم، همین شد که شروع کردم به ترجمه و کتابی از ترانسترومر را ترجمه کردم. یعنی بیشتر برای خودم. هنوز هم جایی چاپش نکرده ام. این آشنایی و ترجمه ی فارسی در واقع از همان روزها آغاز شده است.

 

شما به عنوان یک شاعر، چه ویژگی ها و تمایزهایی در اشعار ترانسترومر سراغ کرده اید؟

خب، آنچه شعر ترانسترومر را برجسته می کند، نوع نگاه اوست. یک نگاه خاص. اصولاً نگاهش بیشتر تصویری – زبانی ست. یعنی تمرکز تصویر با کمترین کلمات. یکی دیگر از ویژگی های شعر او این است که خیلی کمتر از خودش می گوید و بیشتر با زبان سوم شخص در پی کشف و شهود تازه است. او از زبان اشیاء صحبت می کند، زبان طبیعت و زندگی معمول. به جز اینها هم می توان گفت که اشعار او کوتاه و فشرده اند و در عین کوتاهی هم، پیچیده و حامل مفاهیم فلسفی. علتش هم این است که خود شخص شاعر ذهن پیچیده ای دارد.

 

برسیم به ترجمه های شما… این ترجمه از دفتری خاص صورت گرفته، یا گزینه ای از اشعار اوست؟

عرض کنم که ترانسترومر کلاً دوازده تا کتاب شعر دارد و من منتخبی از این دوازده کتاب را ترجمه کرده ام.

 

این اشعار پیشتر در مجموعه ای گزینش شده بود، یا کار گزینش اشعار هم به عهده ی خودتان بود؟

نه، اینها را خودم انتخاب کرده ام. اساسا کتابی با عنوان گزینه ی اشعار ترانسترومر وجود ندارد. من تنها یک سری از اشعار را انتخاب کرده ام. شعرهایی که بیشتر قابل ترجمه باشد. تصاویر بیشتری داشته باشد و به خود شاعر نزدیک تر باشد. به اصطلاح، اشعاری که بیشتر از همه “ ترانسترومری ” باشد. از اینها که بگذریم محدودیت وقت و صفحه هم هست و اگر بخواهم صادق باشم سلیقه و دوست داشتن خود من هم در این انتخاب دخیل بوده است.

 

و این مجموعه چه زمانی به بازار کتاب خواهد آمد؟

حداکثر تا دو ماه دیگر در ایران به چاپ می رسد. عنوانش هم مشخص شده، “  مجموعه ای برای مرده ها و زنده ها “. حالا من قبل از چاپ شدن کتاب، از طریق شبکه های ارتباط جمعی و سایت های ادبی این موضوع را به اطلاع اهالی شعر و کتاب می رسانم. علاقه مندان خارج از کشور هم می توانند از طریق اینترنت این کتاب را خریداری کنند.

 

سوای از ترجمه ی شما، ترجمه ی دیگری از هم از آقای مرتضی ثقفی در بازار است، شما آن ترجمه را دیده اید؟

بله. من آن ترجمه را دیده ام و خوانده ام. “عنوانش ” مجمع الجزایر رویا “ ست و ترجمه ی بسیار خوبی دارد.

 

گویا آن هم مستقیماً از سوئدی به فارسی آورده شده، درست است؟

بله، ایشون هم مثل من سالهاست که در سوئد زندگی می کند و او هم این اشعار را مستقیماً از زبان سوئدی به فارسی آورده است.

 

سرآخر، بد نیست کمی هم از نوبل و جو حاکم بر فضای ادبی سوئد بگوییم. اساساً انتظار نوبل بردن آقای ترانسترومر، در نزد اهالی ادب سوئد وجود داشت یا نه؟

بله حدودا پانزده – شانزده سال پیش ترانسترومر به عنوان یکی از کاندیداهای نوبل مطرح بود. جوری که همه فکر می کردند که یکی از همین سالها نوبل به ترانسترومر می رسد و نوبت او خواهد شد. چون کتابهایش در آمریکا و اروپا فروش زیادی داشت. به چهل زبان ترجمه شده بود. نقدهای خوبی رویش نوشته شده بود و دلایل دیگری از این دست. اما بعد از اینکه نوبل در آن سالها به او نرسید، یواش یواش، ترانسترومر از لیست شاعران نامزد نوبل بیرون آمد و چند سالی اصلاً مطرح نبود. ولی بعدها، ترجمه های متفائت دیگری که از کار او شد، نقدهای بیشتریه روی کار او نوشته شد و توجه بسیار زیادی در خارج از کشور( سوئد) به او شد. اینها باعث شد تا شهرت او از مرزهای سوئد فراتر رود. جوری که الان او در مقامی ست که در خارج از کشور شهرت بیشتری دارد. آن طور که من شنیدم در آمریکا و انگلستان و فرانسه و هلند محبوبیت بسیاری دارد. یعنی این شهرت باعث شده بود که این توقع به وجود بیاید. می توان گفت که همین انتظار عمومی داوران را مجاب کرد تا جایزه ی نوبل را به او بدهند.

 

عکس: آنا لیندبلوم