یوشکا فیشر
ایران درحال از دست دادن بهترین فرصت از زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و حتی طی ۱۰۰ سال اخیر است. این فرصت از سوی باراک اوباما به وجود آمد: فرصت سیاست گشایش اوباما نسبت به ایران.
با این حال نباید بگوییم هیچ شاخصی وجود ندارد یا شاخص های بسیار کمی برای نتیجه گیری وجود دارد. درواقع تمامی سران جمهوری اسلامی براین تصمیم نیستند که از پیشنهادهای اوباما بهره ببرند، زیرا در نظر آنها، این پیشنهادها خطرناک اند. آنها همان قدر که بیم بالا گرفتن تنش با ایالات متحده را دارند، نگران کاهش تنش و سپس گشایش روابط با واشنگتن نیز هستند. درحقیقت، حکومت ایران از مواضع جرج بوش و دولت نومحافظه کارش بیشتر استقبال می کرد، زیرا دستیابی امریکایی ها به افغانستان و عراق باعث شد تا دولتمردان جمهوری اسلامی بتوانند مواضع افراط گرایانه تری اتخاذ کنند.
سران جمهوری اسلامی به مانند شخصیت های نوگرا در حکومت های دیکتاتوری، خواهان اقتصاد، فنآوری و زیر ساخت های پیشرفته هستند، ولی به آزادی، دموکراسی و حاکمیت مردمی تمایل چندانی نشان نمی دهند. تظاهرات و اعتراضات گسترده مردمی به دنبال تقلب در انتخابات و سپس سرکوب آنها به شدیدترین نحو باعث شد تا ستیزی در نزد اقلیت حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایجاد شود: آیا این کشور در نهایت به دنبال گشایش است یا به دنبال انزوا؟ البته به نظر می رسد که دور دور انزواخواهان است.
با اینکه انقلاب آیت الله خمینی در سال ۱۹۷۹ یک انقلاب اسلامی نامیده شد، ولی همچنان به یک انقلاب ملی شبیه است. هدف اصلی آن یافتن استقلال ایران در برابر قدرت های بیگانه بود. سی سال پس از آن، پیشنهاد اوباما می تواند به ایران کمک کند تا نه تنها استقلال خود را به واسطه صلح با ایالات متحده تضمین کند، بلکه همچنان در رأس کشورهای منطقه و در صحنه سیاست جهانی حضور داشته باشد.
انقلاب ایران علیه شاه اولین انقلاب اسلامی در جهان نبود، بلکه یکی از آخرین شورش های ضد امپریالیستی در جهان سوم به شمار می آید: پایان آن بیشتر از اولش به یک دوره تاریخی شباهت دارد. یکی از اولین انقلاب ها از این نوع که مهم ترین آن نیز تلقی می شود، در سال ۱۹۴۹ در چین روی داد. از آن پس جنبش های بسیاری در زمینه آزادی های ملی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین روی داده که معمولاً بر پایه عقاید ضد امپریالیستی استوار بودند.
بسیاری از این انقلاب ها از الگوی اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی پیروی کرده اند که در آن اقتصاد تحت نظارت شدید دولت و مشارکت آن در بازار جهانی بسیار محدود بود. اکثر کشورهای تابع این الگو هزینه گزافی به خاطرش پرداخت کردند.
بررسی دقیق این انقلاب ها توسط سران جمهوری اسلامی اقدام سنجیده ای است که تاکنون انجام نشده. در حقیقت، اتحاد جماهیر شوروی خود به دلیل اقتصاد پرکمبودش فرو ریخت، نه به دلیل نبود موشک یا کلاهک های هسته ای. وفور نفت و گاز طبیعی در ایران نتوانست مانع از فروپاشی حکومت قبلی شود. ولی به نظر می رسد که سران جمهوری اسلامی قصد دارند درس هایی را از تاریخ فراگیرند: به ندرت دیده شده دولتی که به دنبال فرو بستن دهان ملت خود است عمر طولانی داشته باشد.
تمامی نوگرایان در چین، روسیه، ویتنام و دیگر کشورها از “انقلاب های رنگی” و شورش های مسالمت آمیز که در آخرین سال ها باعث ایجاد دموکراسی در گرجستان، اکراین و لبنان شد، واهمه داشتند. این کشورها به هدف جلوگیری از نوگرایی سیاسی تصمیم گرفتند به سوی لیبراسیون اقتصادی و ورود به بازار جهانی پیش بروند.
البته هنوز کشورهای سوسیالیست و اصلاح نیافته ای همچون کره شمالی و کوبا و تازه واردانی چون ونزوئلا و بولیوی وجود دارند، ولی این کشورها نمی توانند در انزوا به رشد و پیشرفت برسند و همواره به یک قدرت جهانی به عنوان مرجع نیاز خواهند داشت. تنها چیزی که این کشورها در صورت انزوا از خود برجای می گذارند، فاکتورهای پرداخت نشده و امیدهای فریب خورده است.
رییس جمهور محمود احمدی نژاد بیشتر به انقلاب های ضدامپریالیستی امریکای لاتین علاقه مند شده تا به جوامع اسلامی. نتیجه چنین رویکردی باز هم مبهم تر خواهد بود اگر بخواهیم ایران را با کشورهایی چون هندوستان، ترکیه و برزیل مقایسه کنیم. موفقیت چشمگیر این کشورها به خوبی نشان داده است که چه عوامل و شرایطی در قرن بیست و یکم باعث ایجاد یک قدرت منطقه ای یا حتی جهانی می شود.
در میان مدت، رقیب اصلی ایران در منطقه، اسراییل یا همسایه های عرب آن نخواهند بود، بلکه ترکیه خواهد بود. ایران آزادی های داخلی خود را مورد سرکوب قرار می دهد، همواره به یک سیاست خارجی مبنی بر ایجاد بی ثباتی در منطقه دست یازیده و بر مسأله تولید سلاح هسته ای متمرکز شده. این نکات نه تنها امنیت و پیشرفت این کشور را در منطقه تضمین نخواهد کرد، بلکه روز به روز انزوای آن را افزایش خواهد داد و همسایه آن، ترکیه را، در اشغال کردن جایگاه “کشور شماره یک منطقه” یاری خواهد رساند. ترکیه به لطف این عوامل در مسیری قرار گرفته که بی شک تا چند سال آینده خود را در رأس کشورهای منطقه خاورنزدیک خواهد دید.
در پائیز امسال باید تصمیم های مهمی اتخاذ شود، زیرا جمهوری اسلامی بدون وقفه درحال غنی سازی اورانیوم است. این کشور درحال نزدیک شدن به خط قرمز، یعنی توان تولید سلاح هسته ای، می باشد. اکنون سران آن دو راه در پیش دارند: تصمیم گیری نسبت به گشایش اوباما یا کشاندن منطقه به فاز جدیدی از رویارویی ها.
بی شک انداختن نگاهی کوچک به کتب تاریخی می تواند دولتمردان جمهوری اسلامی را در این مهم یاری دهد تا به یک موضع شفاف دست یابند…
منبع: ال پائیس، ۸ سپتامبر