رای خاتمی: نوبت انتخاب است

آرش بهمنی
آرش بهمنی
  1. واقعیت این است که درباره رای دادن سیدمحمد خاتمی در انتخابات دیروز، هنوز دچار بهت هستم. برای من به عنوان فردی که سال‌هاس منتقد خاتمی‌ام و علیه او قلم زده‌ام، باز هم شرکت در انتخابات مجلس نهم - با توجه به سخنان رسمی و غیررسمی خود خاتمی - غیرقابل باور بود. 

مشکل از آن‌جایی آغاز شد که سبزها - و اصلاح‌طلبان حتا - چند وقتی است که اعلام کرده‌اند قصد شرکت در انتخابات را ندارند. خوب یا بد، در غیاب موسوی و کروبی، خاتمی شناخته‌شده‌ترین چهره‌ای بود که می‌توانست با عدم حضور خود، بازی حاکمیت برای مشروعیت‌بخشی به انتخابات را به هم بزند. اما این اتفاق نیفتاد و خاتمی برخلاف عرف معمول، در ساعتی غیرمعمول و در مکانی دورافتاده، رای خود را به صندوق انداخت. 

حضور خاتمی، همه اتفاقات مربوط به انتخابات را تحت‌الشعاع خود قرار داد. البته این مساله تعجبی هم نداشت. اوضاع آن‌قدر خراب شد که سایت‌هایی چون کلمه نیز به ابراز شگفتی از حرکت خاتمی پرداختند و دفتر خاتمی نیز اعلام کرد که به زودی توضیحات بیشتری درباره این مساله خواهد داد. 

می‌توان با تحلیل‌های احساسی، اعلام کرد که ما مدت‌هاست از خاتمی دل بریده‌ایم - همان‌طور که صاحب این قلم - و او تاثیری در جامعه سیاسی امروز ایران ندارد - که صد در صد اشتباه است - اما نمی‌توان منکر تاثیرگذاری خاتمی شد. او به عنوان نماد اصلاح‌طلبان داخل کشور، در انتخابات شرکت کرد و این حضور معنایی جز این نداشت که خاتمی - و اطرافیانش - حتا در حداقلی‌ترین شکل ممکن، باز هم از صندوق رای نخواهند گذشت. اما چرا خاتمی این کار را کرد؟

  1. آن‌گونه که از شواهد امر بر می‌آید، بحث رای دادن خاتمی ارتباطی به مذاکرات پشت پرده برای گرفتن امتیاز از حاکمیت - مثلن آزادی‌های زندانیان سیاسی، رفع حصر از موسوی و کروبی و … - نداشته است. برای این مساله می‌توان چند دلیل آورد: هیچ‌کدام از نزدیکان خاتمی، چنین مساله‌ای را طرح نکرده‌اند، در شرایط فعلی خاتمی به تنهایی در جایگاهی نیست که بتواند حاکمیت را وادار به چنین مصالحه‌ای بکند و و در وهله سوم، اگر چنین مصالحه‌ای وجود داشت، خاتمی می‌توانست چند روز جلوتر از حامیان خود بخواهد که به همین منظور در انتخابات شرکت کنند. اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه او در روزهای منتهی به انتخابات اعلام کرده بود که به هیچ‌وجه در این انتخابات رای نداده و به همین دلیل از تهران هم خارج خواهد شد. 

تاکنون هیچ نشانه‎‌ای از هم وجود فشار بر خاتمی، منتشر نشده است. گرچه شایعاتی در این زمینه وجود دارد اما توسط هیچ‌یک از اطرافیان و نزدیکان خاتمی مورد تایید قرار نگرفته. گرچه این احتمال را نمی‌توان از نظر دور داشت، اما اگر چنین فشاری بود، می‌شد که زمینه بهتری برای حضور خاتمی فراهم شود و عکس و تفصیلات حضور او در رسانه‌های اصول‌گرا منتشر شود. 

تاکنون تنها نشانه‌ای که از دلیل حضور خاتمی در انتخابات منتشر شده، دیدارهای فردی برخی نزدیکان با وی است که در آن دلیل حضور خود را وجود “اخبار نگران‌کننده” درباره “برنامه و نقشه های تندروهای جریان حاکم” دانسته که قرار بوده “در زمان پس از انتخابات” رخ دهد و او نیاز دیده که “حرکتی غافلگیرکننده را برای بر هم زدن آن” انجام دهد. [به نقل از استتوس حسین نورانی‌نژاد در فیس‌بوک]

  1. کنش روز جمعه خاتمی را اما به نظرم، باید از منظری جدید تحلیل کرد. رای خاتمی، می‌تواند باعث - یا حداقل سرآغاز - تغییرات جدیدی در عرصه سیاست ایران باشد و باید آن را با  دقت بیشتری مورد توجه قرار داد. 

شاید باید بحث را از ته آن آغاز کرد: چند هفته پیش محمد قوچانی، سرمقاله‌ای در هفته‌نامه آسمان نوشت که البته بازتاب آن، بیشتر در حد لعن و نفرین بود: کسی به محتوای مقاله توجه نکرد و لحظه‌ای نیندیشید که شاید این سرمقاله، به نوعی، مانیفست فکری گروهی از سیاست‌مداران ایرانی باشد. (متن کامل سرمقاله قوچانی با عنوان: “اصلاحات و انتخابات”)

قوچانی در آن سرمقاله صراحتن نوشته بود که “اصلاح‌طلبی در درون ایران” نمرده است. همه‌ی موقعیت اصلاح‌طلبان در رادیکالیسم سیاسی و حوادث سال 1388 خلاصه نمی‌شود.

کم نبوده‌اند افرادی که در این مدت نیز تلاش کنند دوگانه میان جنبش سبز/ اصلاح‌طلبی را پررنگ کنند. (به عنوان نمونه، بهیادداشت محمدعلی ابطحی بنگرید درباره دلایل رای دادن سیدمحمد خاتمی) تا زمان حضور مردم در خیابان و پس از آن، آزادی نسبی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، البته این افراد کمتر اظهارنظری می‌کردند - شاید به دلیل آن‌که در آن زمان بسیاری بر این تصور بودند که حاکمیت به زودی در مقابل جنبش سبز عقب خواهد نشت. عدم وقوع این اتفاق اما، برخی را به این فکر انداخت که شاید چنگ انداختن به روش‌های قدیمی و تلاش برای اصلاح به شیوه مالوف پیش از خرداد 88، بتواند پاسخ‌گو باشد. این مساله به خصوص زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که تهدیدهای اصلاح‌طلبان - و در راس آن‌ها، خاتمی - برای عدم حضور در انتخابات، نه تنها جدی گرفته نشد، بلکه با استقبال بسیاری از اصول‌گرایان نیز مواجه شد. 

گروهی از اصلاح‌طلبان - درست یا غلط - بر این عقیده بودند و هستند که عدم حضور در انتخابات، به معنای دوری همیشه از ساختار قدرت در جمهوری‌اسلامی است، و تصورشان بر این بود - و هست - که این‌گونه تمام منفذهایی که برای اصلاح - حداقلی - حاکمیت وجود دارد، از میان خواهد رفت. 

اگر از این منظر به رای خاتمی بنگریم، احتمالن می‌توانیم چنین صورت‌بندی فرضی‌ای انجام دهیم: “خاتمی دریافته است که اگر در انتخابات شرکت نکند، همان برخوردی که در دهه 60 با مهدی بازرگان و نهضت آزادی انجام شد، با وی و حامیانش نیز انجام خواهد شد. (پروژه ملی - مذهبی کردن اصلاح‌طلبان که آن‌ها بارها از وقوع چنین اتفاقی ابراز نگرانی کرده‌اند)، پس تصمیم می‌گیرد که در انتخابات شرکت کند، اما به هیچ کاندیدایی رای نمی‌دهد، در حوزه‌ای حضار می‌شود که امکان سواستفاده رسانه‌های حکومتی از عکس و تصویر وی نیز وجود نداشته باشد. این رای او البته تاثیری در موقعیت اصلاح‌طلبان در پارلمان نهم نخواهد داشت، بلکه تنها و تنها منفذی را برای آن‌ها در حداقلی‌ترین شکل خود، حفظ خواهد کرد. این منفد باعث خواهد شد که آن‌ها قادر باشند فعالیت‌های خود را در حداقلی‌ترین شکل ممکن ادامه دهند و با روشی کج دار و مریز، برای پیشبرد اهداف اصلاحی خود، بکوشند”. 

احتمالن توجیهات این چنینی بوده که باعث شده برای انتخابات مجلس نهم، اولن تز “تحریم” انتخابات مطرح نشود و از طرف دیگر، حتا برای “عدم شرکت” نیز فعالیت آن‌چنانی صورت نگیرد. 

  1. در رد چنین توجیهاتی (اگر درست باشند یا بهره‌ای از واقعیت برده باشند)، البته می‌توان دلایل زیادی را برشمرد. اولین نکته آن است که اصلاح، عملی دوسویه است: حاکمیت در ابتدا باید بپذیرد که نیازمند اصلاحات از نوعی که سیدمحمد خاتمی به دنبال آن  است، هست و بعد به آن‌ها اجازه ورود به قدرت یا تلاش برای اصلاح را بدهد. نکته دوم آن است که در بحث اعتماد به انتخابات، شکاف عظیمی به وجود آمده است: سال‌ها سخن از این بود که در صورت حضور تعداد زیادی از مردم در عرصه انتخابات و وجود اختلاف 4-5 میلیونی رای، امکان تقلب و تخلف در انتخابات وجود ندارد. در حال حضار نه تنها مجری و ناظر و داور انتخابات، همان افرادی هستند که در 22 خرداد دست به تقلب/ کودتا زدند، بلکه آن‌ها این مساله را هم اثبات کردند که می‌توانند در هر شرایطی در آرای مردم دست ببرند و این اتفاق هر زمان دیگری نیز قابل وقوع است. نکته سوم آن است که رهبر جمهوری‍‌اسلامی، دیگر حتا در ظاهر هم ژست بی‌طرفی نمی‌گیرد و خود در مقام یک طرف منازعات سیاسی، عمل می‌کند. نکته چهارم آن است که قدرت فائقه سپاه پاسداران در سیاست و اقتصاد، عرصه را تقریبن بر همه گروه‌های اصول‌گرا نیز، تنگ کرده است، چه برسد به اصلاح‌طلبان … و این لیست را می‌توان تا به نهایت ادامه داد. 

نکته مهم اما آن است که در این بزنگاه از شکافی در جنبش سبز جلوگیری کنیم: مطرح شدن دوگانه جنبش سبز/اصلاح‌طلبی، از سوی افرادی چون خاتمی، می‌تواند ضربه‌ای بزرگ به جنبش سبز وارد کند. جدایی کامل و قطعی خاتمی از جنبش سبز - که بدون شک همراه با ریزش در بدنه جنبش و سیاسیون همراه آن خواهد بود - اتفاقی است که می‌تواند از سویی جنبش سبز و حامیان آن را به زیر ضربه ببرد، قدرت جنبش در داخل را تا حد زیادی کاهش دهد و از سویی اختلاف میان طیف‌های جنبش را افزایش دهد. 

جدایی خاتمی و حامیانش از صفوف جنبش سبز، برای پیگیری اصلاحات درون نظام، و جدایی قطعی آن‌ها از جنبش سبز، اتفاقی است که در مرحله فعلی نباید اجازه داد رخ دهد. به خصوص آن‌که توجه کنیم عصر دیروز، افرادی چون موسوی لاری، یونسی و … هم ناگهان در رای‌گیری شرکت کردند. این نشان از اتفاقاتی دارد که ممکن است در روزهای آینده رخ دهد. 

  1. سیدمحمد خاتمی، خوب یا بد، درست یا غلط، مرتکب عملی “غیراخلاقی” شده است، همان چیزی که همواره از آن بر حذر می‌دارد. او تا دقایق آخر، به تمامی اطرافیان خود تاکید می‌کرده که قصد حضور در انتخابات را ندارد، همان‌طور که پیش از این نیز بارها گفته بود نمی‌توان در انتخابات شرکت کرد

شرکت خاتمی در انتخابات، در واقع اعلام رسمی شکست سیاست “تحریم فعال” در انتخابات بود. می‌توان تنها خاتمی را مقصر دانست و او را ملامت کرد، اما نباید فراموش کنیم که همه ماها جزیی از این بازی بودیم که نتوانستیم نقش خود را به درستی ایفا کنیم. اکنون نوبت انتخاب ماست: می‌توانیم همه تقصیرها را به گردن یک شخص بیندازیم و خود را تبرئه کنیم یا آن‌که با درس گرفتن از این تجربه، نقشه راهی مناسب‌تر برگزینیم: نوبت انتخاب است یک چندی!

پی‌نوشت
علی شکوری‌راد: باز هم خاتمی!
داریوش محمدپور: سیر حکمت در سیاست ایران