چون نیک نظر کرد...

علیرضا علوی تبار
علیرضا علوی تبار

این روزها آدم حرف های عجیب و غریبی در مورد منشاء فکری باند معروف به جریان انحرافی میشنود و میخواند. به ویژه ادعاهای طرح شده توسط افراد و گروه هایی که از رانت مصونیت قضایی یا رانت به رهگیری از رسانه های متعلق به حکومت برخوردارند، در این زمینه از همه جالبتر است. نمونه اش سخنان آقای حسینیان که در روزنامه روز شنبه روزگار نیز بخشی از آن آمده بود. در این نوشتار به دنبال آن هستم که نگاهی به منشاء فکری این “باند” بیندازم تا کم و بیش روشن شود که به قول آن حکمت عامیانه “مال بد بیخ ریش صاحبش”. داستان از این قرار است که در مواجهه با چالش ها و پرسش های بعد از جنگ به تدریج چهار گرایش راست در صحنه سیاسی کشور پدید آمد. همه این گرایشها راست نامیده میشدند چون برابری را نامطلوب یا ناممکن میدانستند و اقدام حکومت برای ایجاد برابری بیشتر از طریق تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را پرهزینه و در نهایت بی ثمر تلقی میکردند.

اما هر کدام با گفتمان خاص خود و با تکیه بر منابع نظری خاصی از این مبانی دفاع میکردند. به علاوه در عرصه سیاست نیز هر کدام از ساختار سیاسی خاصی دفاع کرده و آن را متناسب با دیدگاههای اقتصادی و اجتماعی خود میدانستند.

این چهار گرایش عبارت بودند از: راست محافظه کار، راست رادیکال، راست مصلحت عملیگرا و راست مدرن. باند مشهور به جریان انحرافی از درون گرایش راست رادیکال درآمده است؛ جریانی که خود آقای حسینیان نیز به آن تعلق دارد. از این رو بدون بحث در مورد سایر گرایشها بر ویژگیهای همین گرایش تمرکز میکنیم.

حکومت مطلوب گرایش راست رادیکال نوعی   “تمامیتخواهی” (توتالیتاریسم) یا حکومت جامع القواست. در گرایش تمامیتخواه در حوزه سیاست چند ویژگی مهم دیده میشود. تمامتخواهان سیاست را بسیار فردی می کنند و می کوشند با ترویج “شخص محوری” منشاء مشروعیت را فردی کنند. آرمان آنها اقتدار شخصی است که فراتر از همه قوانین و ضوابط اخلاقی و حقوقی قرار دارد و قدرت او را هیچ چیز جز وظیفه   ای که بر دوش دارد، محدود نمیکند.

تمامتخواه به کنترل “زندگی خصوصی” مردم گرایش دارد و حکومت را ذیحق میداند که هر حوزهای را به کنترل خویش درآورد. اطلاعات به دست آمده از زندگی خصوصی مردم ابزاری مناسب برای تشویق یا تنبیه افراد تلقی شده و دائم در عرصه عمومی از زندگی خصوصی مردم سخن میگویند و به آن استناد میکنند.

تمامیتخواهان به نهادهای مدنی به ویژه احزاب و سازمانهای سیاسی بدبیناند و به جای بسیج سیاسی خودجوش و سازمانیافته در قالب نهادهای مدنی از بسیج تودهوار حمایت میکنند. در موارد نیاز به سازماندهی نیز ترجیح میدهند به جای نهادهای مدنی از تشکلهای امنیتی بهره گیرند. تمامتخواهان برخلاف آنچه در برخورد اول به نظر میرسد طرفدار برابری و دخالت حکومت برای برابری بیشتر نیستند. آنها به دنبال توزیع منابع براساس صلاحیت فکری و رفتاری افراد هستند و سرمایهداران متعهد و همراه را نهتنها طرد نمی کنند بلکه کاملا با ارائه رانت از آنها حمایت میکنند. آنچه ممکن است شبهه چپ بودن آنها را دامن بزند باور آنها به “تخصیص منابع” از طریق دستوری است. میدانیم که هر نظام اقتصادی باید راههای عملی داشته باشد برای پاسخ عملی به پرسشهایی چون: چه چیز تولید شود؟ چه مقدار تولید شود؟ چگونه تولید شود؟ چگونه محصولات توزیع شوند؟ چگونه اقتصاد با شرایط متحول انطباق یابد؟ راهحل عملی پاسخ عملی به پرسشهای فوق را سازوکار تخصیص منابع مینامند. راست افراطی برخلاف راست مدرن و راست مصلحت عملیگرا نمیخواهد پاسخ به پرسشهای اساسی اقتصادی را از طریق سازوکار بازار (عرضه و تقاضای رقابتی) بدهد بلکه به دنبال محوریت حکومت در این زمینه است. به همین دلیل ضمن دفاع از دخالت حکومت در اقتصاد برخلاف آنچه ادعا میکند برابری را دنبال نمیکند. فراموش نکنید مشهورترین جریان راست رادیکال در جهان عنوان “حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان” را داشت.

مهمترین ویژگی راست رادیکال در ایران “افسونی کردن مجدد سیاست” است.  همان طور که یکی از بنیانگذاران جامعه شناسی گفته است یکی از ویژگی های دنیای مدرن افسونزدایی از جامعه و در نتیجه قدرت سیاسی است. سیاست

افسون زدایی شده یعنی سیاست قابل چون و چرا و غیرمقدس. سیاست عرصه عمل انسانهای متوسط و خطاکار است. رازآلود کردن سیاست و مقدس کردن افراد و رفتارشان در سیاست در نقطه مقابل افسونزدایی از آن است. راست رادیکال همیشه می کوشیده منشاء تصمیم گیریهای سیاسی را در امور ماورایی جستجو کند و اقدامات سیاسی را در هالهای از راز پنهان کند. هم حاکمیت و هم مخالفان در نظر راست رادیکال به تبعیت از نیروهای ماورایی (قدسی یا پلید) تصمیم گرفته و عمل میکنند. خدا، دین و معصومان به راحتی در خدمت توجیه کوچکترین تصمیم گیری و عمل سیاسی قرار میگیرنداست رادیکال به جای “حکومت دینی”، “دین حکومتی” میسازد. برای پیروزی در یک انتخابات همه مقدسات خرج میشوند.

همه به کمک گرفته میشوند تا پیروزی یک فرد غیرمعصوم و جایزالخطا در انتخابات توجیه شود. راه دور نروید. منشاء “باند انحرافی” همین افسونی کردن و رازآلود کردن سیاست است. وقتی سیاست را رازآلود میکنید رقبایتان نیز از همین ابزار برای کسب و حفظ قدرت بهره میگیرند. شما میکوشید مشروعیت خود را به واسطه از معصومان بگیرید، باند انحرافی مستقیم به سراغ خود معصومان میرود. شما از تکفیر و نفرین بهره میگیرید، باند انحرافی از جادو و جنگیری! شما بودید که قدرت را رازآلود کردید و امکان بهرهگیری از مفاهیم مقدس را برای توجیه آدمهای نامقدس و نامعصوم فراهم کردید نه افرادی چون انجمن حجتیه. راست افراطی بود که در عمل به شعار “هدف وسیله را توجیه میکند” پایبندی نشان داد. آقای حسینیان، نگاهی به کتبی که در “مرکز اسناد انقلاب اسلامی” علیه این و آن چاپ کردهاید بیندازید تا متوجه منظورم بشوید.

اگر میتوان به افراد تهمت زد بدون آنکه به آنها امکان دفاع بدهیم آن هم با استفاده از منابع عمومی چرا نتوان افراد را جادو کرد و در خدمت اهداف خویش درآورد؟ چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید.  به جای وصل کردن باند انحرافی به این و آن بهتر است حداقل برای ثبت در تاریخ مسوولیت خود را در این زمینه بپذیرید و به عواقبش اعتراف کنید. روشنفکران دینی گام بزرگی برای راززدایی از سیاست و قدرت برداشته اند و نمی توان رازآلود کردن دوباره آن را به آنها نسبت داد.

منبع: روزگار ، دوم مرداد