گام نخست برای مشارکت در انتخابات 92، آزادی رهبران جنبش سبز است. بدون آزادی دو نامزد انتخابات 88 چگونه میتوان از تغییر روندهای سیاسی مسلط در کشور، مطمئن شد؟
این مدعای نگارنده، در واکنش به رویکردهایی مطرح میشود که معتقدند، سخن گفتن از پیش شرط برای انتخابات آتی درست نیست، و میتوان با بسیج شهروندان در بستر انتخابات و با استفاده از این امکان، وارد مداری شد که آزادی رهبران جنبش سبز و دیگر زندانیان سیاسی را نیز ممکن سازد. از این منظر، انتخابات در جمهوری اسلامی، مجالی است برای فعالان سیاسی تا مطالبات خود را به حاکمیت تحمیل کنند.
مشکلی که در این میان وجود دارد ـ و به بیان دیگر، پاسخی که نگارنده بدان معتقد است ـ این که معتقدان به امکان تغییر با استفاده از انتخابات، به انتخابات ریاست جمهوری دهم در 22 خرداد 88 بهمثابهی نقطه عطفی، نمینگرند. از نظر آنان، حاکمیت در جمهوری اسلامی بر همان راهی میرود که در سالهای گذشته رفته؛ اینگونه، باید از فرصت و فضای اجتماعی ـ سیاسی که انتخابات در ایران مهیا میکند، برای نفوذ در ساختار سیاسی قدرت سود جست و به دولت رانتی، رخنه کرد. اگر روزنهای برای ورود به حاکمیت یافت نشد، دستکم پرت شدن به حاشیهی سیاست سختافزاری، منتفی میشود.
اختلافنظر، اندک نیست. از اینرو، به باور نگارنده، برای رسیدن به توافق پیرامون راهبرد، پاسخ به سه سئوال زیر اهمیت دارد:
نخست ، آیا انتخابات 22 خرداد 88 و حوادث پس از آن کودتایی انتخاباتی بود یا نه؟
اگر پاسخ، منفی باشد، حکایت و راه و راهبرد، یکسره متفاوت خواهد شد. از این منظر ـ و آنگاه ـ دلیلی و ضرورتی برای شرط گذاشتن و اصرار بر آزادی دو نامزد انتخابات 92 وجود ندارد. اما اگر پاسخ مثبت است، پرسش دومی طرح میشود:
چرا کودتای انتخاباتی متحقق شد؟ چه دلیلی وجود داشت که نتایج رسمی انتخابات 88، با آنچه بخش مهمی از جامعه باور دارند که متحقق ساختند در فاصلهی محسوس باشد؟ چرا سرکوبهای خشن و بیتعارف پس از انتخابات مزبور بهوقوع پیوست؛ آنهم زمانیکه میلیونها شهروندی که “وجدان کرده بودند” به مشارکت انتخاباتی آنان خیانت شده، بهگونهای مدنی، پیگیر رأی خود شدند و پرسشگر از آن.
اگر برای پرسش پیش گفته، تبیینی منطقی و پاسخی موجه و قانع کننده داشته باشیم، دراینصورت سئوال آخر قابل طرح است:
چه دلیلی وجود دارد بانیان و طراحان کودتای انتخاباتی، با وجود پرداخت هزینههای سنگین در داخل و خارج از ایران، مشی خود را تغییر دهند؟
نگارنده، از همانجا میآغازد که میرحسین موسوی در ارزیابی بس مهمی در آذرماه 89 (دو ماه پیش از به حبس/حصر رفتن) گفت: “جریان حاکم در آستانه انتخابات، بیست سال برای یکدست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد. مناظره در سایه این نگاه معنی دیگر پیدا میکند و همچنین تصفیههائی که از مجلس چهارم شروع شد و بعد در دورههای انتخابات بعدی گسترش یافت بهتر فهمیده میشود. اقتدارگرایان بهدنبال حذف کردن همهی فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری.”
از این منظر، تا اطلاع ثانوی، و تا زمانیکه نیروی اجتماعی مبتنی بر جنبش سبز، تمامیتخواهان حاکم را به تأمل و بازنگری در روش سیاستورزی وادار نکند، یا تا هنگامیکه به دلایل گوناگون (ازجمله ارزیابی واقعبینانهی مرکز ثقل قدرت از بحران مشروعیت نظام، شکاف ملت ـ دولت، بحران مشروعیت اخلاقی حکومت، بحران در مناسبات جهانی، و بحران کارآمدی و مدیریت) حاکمان اقتدارگرا به ضرورت برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم، تن ندهند، انتخابات در جمهوری اسلامی، نمایشی و فرمایشی خواهد بود؛ و شرکت در چنین انتخاباتی، به تعبیر 39 زندانی سیاسی: “مشروعیت دادن به انتخاباتی رسوا و نمایشی و کمک به تقویت و تحکیم پایه های استبداد و خودکامگی و پشت کردن به آرمانهای دموکراتیک و ضداستبدادی انقلاب اسلامی و نادیده انگاشتن فداکاریهای بیدریغ مردم در راه آزادی و کرامت انسانی در جنبش اجتماعی پدید آمده از بطن انتخابات سال ۸۸ است.” (بیانیهی 30 آذر 1390)
با ملاحظات پیش گفته، اگر حاکمیت برای خروج از وضع بحرانی کنونی مصمم است، و به مشارکت واقعی لایههای اجتماعی، و مستظهر شدن به اقتدار دموکراتیک نظر دارد باید آنرا متبلور کند و نشانههای محسوسی از «تغییر» را به نمایش گذارد. آزادی آقایان موسوی و کروبی، دو نامزد انتخابات پیشین، سرفصل این تغییر، و «گام نخست» برای برانگیختن حس اعتماد عمومی است. بدون آزادی رهبران جنبش سبز، در نخستین گام، چگونه میتوان آغاز فصل جدیدی از تحولات سیاسی در ایران را باور کرد؟
چنانکه بر تمامی ناظران و پیگیران سیاست در ایران، مشخص و عریان است، تمامیتخواهان حاکم هیچ نشانهای از این تغییر بروز نداده و نمیدهند. جدیدترین اظهارنظرهای رسمی نیز، دال بر تداوم انسداد سیاسی و اقتدارگرایی است. احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان تصریح کرده که “امکانی برای حضور مجدد فتنه گران در انتخابات وجود ندارد و آنها حتی نباید توهم این حضور مجدد را داشته باشند. کسانی هم که از فتنه برائت نجستند و آنها را تایید کردند نیز امکان حضور در صحنه انتخابات را نخواهند داشت.” و مصطفی پورمحمدی، رییس سازمان بازرسی کل کشور، به نقل از رهبر جمهوری اسلامی گفته: “کسانی که سردمدار و تریبوندار فتنه ۸۸ بودهاند، تا وقتی توبه نکنند، حق بازگشت به مجموعه نظام را ندارند.”
اینگونه، تکلیف نگاههای خوشبین به انتخابات 92 مشخص است. این ارزیابی و نگاه به وضع موجود و این رویکرد به انتخابات آتی، البته بهمعنای خانه نشینی و عزلت گزینی و عافیت طلبی کنشگران سیاسی و دل بستن به تقدیر بیرونی، نیست. انتخابات ریاست جمهوری ـ بهگونهای ناگریز ـ بستر سیاسی و فضای اجتماعی مهیا میسازد که میتوان از آن برای تقویت شبکههای اجتماعی، تعمیق و گسترش جنبش سبز، و آگاهی بخشی، سود جست. همچنین میتوان استانداردهای انتخابات آزاد و سالم و عادلانه را تبیین و چنین انتخاباتی را درخواست کرد و فاصلهی انتخابات نمایشی و فرمایشی را با وضع مطلوب، توضیح داد. اما، گام نخست برای اقدام، و ضرورت اولی برای تلاش همسو، تمرکز تمامی تغییرخواهان بر حصر/حبس رهبران جنبش سبز است.
دموکراسیخواهانی که منافع ملی را قدر مینهند و آنرا بر منافع فردی و فرقهای ترجیح میدهند، و دغدغهی انتخابات آزاد و سالم و منصفانه دارند، باید بپذیرند که بدون تمرکز فشار اجتماعی بر آزادی آقایان موسوی و کروبی که در موقعیت راهبری جنبش سبز ایستادهاند، برداشتن گامهای دیگر، انتزاعی خواهد بود. اگر نیروی اجتماعی نتواند در گام نخست، به حصر/حبس غیرقانونی نمادهای رهبری مهمترین و اصلیترین جنبش اجتماعی امروز ایران پایان بخشد، به طریق اولی از برداشتن گامهای دیگر نیز ناتوان خواهد بود.
گام نخست برای تغییر وضع در ایران امروز، آزادی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از طریق مجتمع شدن خواست و فشار سبزها برای آزادی آنان است. تا هنگامیکه حصر/حبس رهبران جنبش سبز پایان نیابد، نمیتوان به تغییر در جمهوری اسلامی با قرائت کودتایی پس از 22 خرداد 88 امید داشت.