گپ

نویسنده
یوسف محمدی

گزارشی از نشست خبری نمایش “درخشش در ساعت مقرر”

این یک اثر مستقل است

 

آقای نعیمی،گروه شما همواره در مسیر رشد و صعود تولیدات تئاتری در حوزه کیفیت و حتی کمیت قرار داشته است. فکر می کنید این جریان درباره “درخشش د ساعت مقرر نیز اتفاق بیفتد؟

 همه ی تلاش ما در گروه همین است.یعنی آرزوی هر کارگردان،نویسنده و بازیگر و طراحی این است که در کارهای جدید خود را بهتر از نمایش های پیشین اجرا نماید.اجرای نمایش درخشش در ساعت مقرر، تا آخرین روزی که این اثر نمایشی در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر به صحنه است، تقدیم به مردی می شود، که همواره نگاهش را از ما برنمی دارد و من اکنون نیز حضور این هنرمند ارجمند را در کنارم احساس می کنم و به خود می بالم که در کنار ماست. بنابراین تمام اجراهای این نمایش به حمید سمندریان تقدیم خواهد شد.

 

روند تولید این نمایشنامه برای همه ی تماشاگران و مخاطبان آن می تواند جالب توجه باشد.لطفا کمی درباره آن توضیح دهید.

متن در حقیقت برگرفته از واقع نگاری و گزارشی بود که “سوزان سانتاک” از فجایع اتفاق افتاده در کشور بوسنی و هرزگوین ارائه کرده بود؛ وقایعی که از نگاهی متفاوت به نمایشنامه “در انتظار گودو” نشئت گرفته و همچنین از درگیری انسان امروزی با مقوله جنگ می گوید؛ انسانی که در این دنیا به شدت جنگ زده است و گرفتار آن شده است.

 

دیگر عناصر اجرای نمایش در حین نگارش متن به یاری رسیدند؟

خوشبختانه در این راه علاوه بر همراهی ای که گروه بازیگران نمایش داشتند، از همیاری و رضا مهدی زاده بسیار استفاده کردم تا بتوانم علاوه بر ارائه تصویری که سوزان سانتاک از جنگ داشت، تصویر متفاوتی از نمایشنامه “در انتظار گودو” نیز ارائه دهم.

 

علاقمندی شما به عنوان نویسنده به اساطیر غیر قابل انکار است.آیا در تولید این اثر از ایده های اجرایی ددالوس و ایکاروس هم استفاده کردید؟

این نمایشنامه به هیچ عنوان با نمایش “ددالوس و ایکاروس”، که به عنوان بازیگر در آن حضور داشتم، شباهتی ندارد؛ کما اینکه اساس و داستان آن نمایشنامه هم پیشنهاد من بود، اما باید بگویم که هیچ گاه سعی نکردم از نشانه ها و علائم موجود آن اثر استفاده کنم؛ اثری که نمی خواهد تا زمان مرگم از من جدا شود. علاقه من به اساطیر همواره در آثار نمایشی وجود داشته است؛ بنابراین اگر شباهت هایی را در این نمایش نسبت به “ددالوس و ایکاروس” احساس می کنید، نشئت گرفته از این علاقه است.

 

بسیاری از مخاطبان درباره شکل دکور،چیدمان و حتی طراحی آن با مشکل مواجه بودند.نظر خودتان دراین باره چیست؟

ما می خواستیم به دکوری در این نمایش دست پیدا کنیم که بتوانیم از تمام عناصر آن در اجرا استفاده کنیم؛ ضمن اینکه توجه به معماری و خلق تصاویر زیبا در دکور و نور یکی از اهداف مهم ما در این نمایش بود که به نظر من اگر رضا مهدی زاده با من همراهی نمی کرد، هیچ گاه دکوری به این زیبایی را در نمایش خود نداشتم، البته نور خلاقانه رضا حیدری هم کمک زیادی به خلق این تصاویر زیبا کرد.

 

کاربرد نمایشنامه “درانتظار گودو” در اجرای این نمایش چیست؟

شاید خیلی ها بعد از شنیدن این جمله، با نظر من موافق نباشند، اما باید بگویم برخلاف اعتقاد بسیاری از کارشناسان، نمایشنامه “در انتظار گودو” اثر بسیار ساده ای است و من نمی دانم چرا خیلی از ما می خواهیم آن را پیچیده کنیم. من در این نمایش سعی کردم “در انتظار گودو” را خیلی ساده تر از این ها اجرا کنم تا بتوانم به راحتی راجع به مفاهیم آن حرف بزنم. ضمن اینکه بر این باورم رویکردی که سانتاک در ارائه نمایشنامه “در انتظار گودو” برای اجرا داشت تحلیلی متفاوت از تحلیل ماست. اگر می بینید او فقط به اجرای پرده اول نمایشنامه اکتفا می کند، نشئت گرفته از مفاهیمی است که در پرده دوم نمایشنامه وجود دارد که اگر اجرا می شد، ماجرای نمایش شکل دیگری پیدا می کرد.

 

آیا اگر تماشاگری با نمایشنامه “درانتظار گودو” آشنایی نداشته باشد،می تواند ارتباط لازم را با اثر شما برقرار کند؟

این نمایش یک نمایش کاملا مستقل است. اگر تماشاگر با نمایشنامه “در انتظار گودو” و گزارش نویسی “سوزان سانتاک” آشنایی نداشته باشد، کار برای او به هیج عنوان سخت نخواهد شد، زیرا سعی کردم فارغ از هر نوع پیچیدگی، اثری را به تماشاگر ارائه دهم که معرف یک اثر مستقل نمایشی باشد. نمایش “درخشش در ساعت مقرر” یک نمایش انسانی درباره جنگ است که می خواهد حرف هایی در قالب و چارچوب خود بیان کند..

 

میزانسن های نمایش عموما خطی و ساده است و اجرا عاری از تصاویر کارگردانی شده.چرا؟

در روزگاری که زیبایی شناسی در تئاتر به پایین ترین شکل خود آمده است، تمام تلاشم را انجام دادم تا بتوانم یک اثر را با در نظر گرفتن عناصر زیبایی شناسی به تماشاگر خود ارائه دهم که امیدوارم در انجام این کار موفق بوده باشم.