نبرد وجدان و قدرت

نویسنده
مرضیه حسینی

» نیم نگاه

عکس: نمایش تمام فصول به کارگردانی بهمن فرمان آراء

 

خلاصه داستان

سر توماس مور در دربار شاه هنری هشتم مرد با نفوذ و معتمدی است، کاتولیکی درست کار، اما درست کاری وی زمانی در بوته آزمایش قرار می گیرد که شاه هنری سودای طلاق همسرش را دارد که بیوه برادرش است و فرزندی برای او نیاورده است، پاپ و کلیسا برای نشان دادن قدرت خود با این طلاق مخالف اند و قرار می شود سر مور حکمیت کند.

مردی برای تمام فصول را فرد زینه مان، بر اساس نمایشنامه ای به همین نام نوشته رابرت بلت را از صحنه تئاتر به روی پرده نقره ای برد و این کار را نیز معرکه انجام داد. کنار هم قرار دادن صحنه های جامد و تئاتری نمایشنامه و بعد فیلمنامه بلت مقابل دوربین سینما حقیقتا کار دشوار بود، اما زینه مان در نهایت در اثر سینمایی خود موفق می شود عمیقا نمایه ای از یک وجدان محکم و قلبی استوار را به نمایش بگذارد.

نمایشنامه ذاتا بر مبنای نبردی طاقت فرسا میان امیال است، تفسیری گسترده از سرباز زدن یک مرد از فروش روح و اعتقادات فکری اش، چیزی که شاه هنری مدام بر آن اصرار دارد. فارغ از آنکه دیالوگ ها چقدر آتشین است، اما تردید نباید کرد که تبدیل چنین اختلاف نظرهای ایدئولوژیکی به یک اثر بصری ظرافتی استادانه می خواهد.

چنان که میشل فوکو فیلسوف فرانسوی به ما آموخته است، قدرت بیش ازهر چیز یک رابطه است، نه فقط یک رابطه، بلکه مجموعه ای بسیار پیچیده از روابطی که دائما و به طور به هم پیوسته در حال تغییر هستند. آگاهی از روابط ماتریس گونه قدرت در اوایل قرن شانزدهم میلادی در انگلستان در مردی برای تمام فصول به طور عیانی به چشم می خورد. مهم نیست که نخست فوکو نظریات خود را پیرامون قدرت بیان کرده بود یا اینکه زنه مان اثر خود را ساخته بود ؛ با این حال می توان دید که یکی از دیگری متاثر بوده است.

سر توماس مور با ( بازی پل اسکافیلد ) به دادگاه همپتون احضار می شود تا با کاردینال وولزی ( با بازی ارسن ولز) دیدار کند و او را متقاعد کند که “انگلستان نیاز به یک وارث و ولیعهد دارد”.

مردی برای تمام فصول روایت نبردی با ایده های هویت و وجدان است. مور بارها تاکید می کند که یک انسان توسط وجدان اش تعریف می شود و نفس گیری فیلم آنجا است که موقعیت او به خاطر این اعتقاد خود تقریبا غیر قابل دفاع شده است. پاپ در مردی برای تمام فصول فردی فاسد و بد است، مردی است که حود را در اختیار چارلز پنجم قرار داده است و امیال او را به پیش می برد.

اما همچنان که مور می گوید: “چیزی که اهمیت دارد این نیست که حقیقت باشد، بلکه این است که من به باور داشته باشه، یا نه، نه اینکه باورش داشه باشم، بلکه من به باور دارم.”

مور هراس آن را دارد که اگر وجدان خود را زیر پا بگذارد، روانه جهنم می شود، در همان حال هم قطاران و رفقایش عموما دلواپش حفظ قدرت دنیوی خویش را دارند.

در حقیقت فیلم استعاره ای آشکار از فضای قدرت و سیاست در قرن بیستم است، به ویژه در آمریکای بعد از مک کارتیسم، خفقانی که در ینگه دنیا حادث شده بود دیگر برای کسی آزار دهنده نبود، یا بود، اما بدان باور نداشتند. تمام افراد حاضر در ساختار سیاسی در پی حفظ چیزی بودند که به دست آورده بودند و ظاهرا زینه مان با ساخت این اثر نهیبی پیرامون از دست رفتن آن حلقه شده می داد : “وجدان”


به این دیالوگ گوش کنیم:

نورفلک : اوه، همه چیز مرا گیج کرده است. من که پژوهشگر نیستم. حقیقت را بخواهی نمی دانم که ازدواج قانونی بوده است یا نه. اما به درک، توماس، به آن اسم ها نگاه کن. تو آن مردها را می شناسی، نمی توانی کاری را انجام دهی که من انجام دادم، و برای رفاقت با من همراه شوی؟

سر توماس مور: و وقتی مقابل خدا ایستاده ام، تو به بهشتی می روی به خاطر عمل بر طبق وجدان خود، و من به خاطر عمل نکردن به وجدان خویش لعنت شده ام، آیا تو با من میایی، از برای رفاقت؟

در حقیقت اگر یک دهه پیش از مردی برای تمام فصول سیدنی لومت در “دوازده مرد خشمگین” جایگاه عدالت را به جامعه آمریکا یادآور شده بود، حالا نوبت زینه مان رسیده بود که در دهه آشفته شصت میلادی بار دیگر همگان را به وجدان فرا بخواند.

تردیدی نیست که زنه مان و بلت هر دو دل پر خونی از نیروهای سیاسی ایالات متحده داشتند. از همین رو است که تمام شخصیت های سیاسی و مذهبی در مردی برای تمام فصول به غیر از سر توماس مور فاسد جلوه داده می شوند.

در واقع ضدیت اتوریته همزمان تم و سنگ بنای فیلم است، دست کم در عمده آثار رابرت بلت این تم وجود داشته باشد. در مردی برای تمام فصول شاه هنری، کرامل، وولسی، کرانمر، پاپیوس، حتی نورفلک به عنوان نماد هایی از فساد و اهریمن مطرح می شوند، در بهترین حالت آن ها تشنه قدرت توصیف می شوند.

اعضای آکادمی در سال ۱۹۶۷ چنان از شجاعت و برهنگی اثر فرد زینه مان به وجد آمده بودند که تقریبا تمام جایزه های اصلی اسکار را نثار او کردند: بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تصویربردار و بهترین طراحی لباس