در این گفت وگو که در نشریه پنجره آمده در معرفی مصاحبه شونده نوشته شده چهرهای که در طول 9 ماهه گذشته و در حوادث بعد از انتخابات، در جریان پرونده قضایی، نحوه رسیدگی و مراحل بازجویی بسیاری از بازداشتشدگان مشهور و غیرمشهور بوده و هست.
مهمترین بخش های این گفت و گو را بخوانید:
اتفاقات و حوادثی که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری افتاد در دوره های قبل نیفتاده بود، سوژه های دستگیر شده با چه معیار و اساسی انتخاب شده بودند، مثلا بعضی افراد مثل رمضان زاده مطرح کرده که ساعت 12 شب جمعه روز انتخابات در خیابان سرباز، بدون هیچ مقدمه ای دستگیر شده، سئوال این است که این افراد بر اساس چه فرآیندی بازداشت شدند؟
همه کسانی که بازداشت شدند در واقع به خاطر سابقه فعالیتی که داشتند و در بحث ایجاد فضای التهاب دهمین دوره انتخابات بسیار مؤثر بودند و در واقع تمامی آنهایی که در سری اول بازداشت شدند، به نوعی نقش لیدری و هدایتگری داشتند؛ حال با ایراد سخنرانی، مصاحبه، چاپ مطلب و غیره البته با توجه به اینکه سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور، اطلاعاتی در دست داشت که عده ای به صورت سازمان یافته بر آن هستند که پروسه انتخابات را دستآویزی برای یک سلسله التهابات و آشوب که تحت عنوان انقلاب نرم یا رنگی که مشابه آن در چند کشور اتفاق افتاده بود، قرار دهند.
در کل می توان گفت در تمام حکومتها بحث پیشگیری یک امر متعارف و مرسوم است مثلا در وزارت بهداشت پیشگیری داریم، در مسائل امنیتی هم بحث پیشگیری یک بحث جدی است.
قطعا افرادی که در هفته های اول بازداشت شدند، با افرادی که بعدا بازداشت شدند، اینها با هم از نظر نقش تفاوت داشتند، آنهایی که در روزهای اول بازداشت شدند، نقششان نقش هدایت و تحریک بود و آنهایی که بعدا در جریان اغتشاشات و درگیری خیابانی بازداشت شدند، نیروهای میدانی بودند. البته خوب بعضا بین آنها عناصری مثل خبرنگار و فعالان سیاسی نیز به چشم می خوردند، اما افرادی که در دور اول بازداشت شدند، هدفشان ایجاد اختلال و سازماندهی اغتشاشات بود و تصور بر سازماندهی و رهبری آنها وجود داشت و تحلیل ما این بود که اگر ما بتوانیم رهبران را موقتا بازداشت کنیم، انقلاب رنگی به اهداف خود نمی تواند برسد و مختل می گردد، البته تا حدودی هم این تصور درست بود؛ اما به این معنی نبود که این حرکت انجام شود تا هیچکاری صورت نگیرد، می خواستیم تمرکز و انسجام از بین برود.
صد در صد اینها عوامل انقلاب مخملی هستند؟ شما امروز را نگاه نکنید که دیدگاههای مختلفی مطرح می کنند، بعضی جامعه شناسان و مسئولین و نخبگان اصلا اعتقادی به بحث انقلاب مخملی ندارند و با این توجیه که در کشور ما انقلاب مخملی ممکن نیست، اما این توجیه قابل قبول نیست، چراکه حضرت آقا هم در نماز جمعه گفتند یک همچنین اتفاقی می خواست بیفتد. نه اینکه در اینجا قابلیت تحقق را ندارد. در هر صورت ما دارای دشمنانی هستیم که 30 سال است دارند تلاش می کنند که نظام مقدس جمهوری اسلامی را سرنگون کنند.
یکی از ویژگیهای انقلاب رنگی این است که عوامل انقلاب از درون حاکمیت است. یعنی همان پرندگان گردن چرخان که در تئوری آنها است، آن کسانی هستند که از درون حاکمیت عمل می کنند و این اصطلاح در آلمان شرقی به کار برده شد.
آدمهایی که در داخل کشور الزاما ممکن است جاسوس نباشند و ناخواسته در این چرخه مفهومی قرار گرفته اند؛ اما تصور عمومی این است که آقای بهزاد نبوی جاسوس رسمی سیا نیست و دردادگاه نظام آمده و دارد اعتراف می کند و… آیا با یافته های اطلاعاتی این نکته را نمی توان به اثبات رساند؟
بنده به یکی از متهمان، جزوه قطوری از مواضعش را در مطبوعات نشان دادم و گفتم اگر اسم و عکس را حذف کنیم، این را به یک جوان نشان بدهید و بگویید از کیست، اگر احتمال ندهد رضا پهلوی، حتما میگوید بنیصدر. این برای کسی که نایبرییس مجلس بوده واقعا حیرتآور است.
این در دنیا نادر است که جریانی همزمان در داخل حاکمیت باشد، دو قوه در اختیارشان باشد و اپوزیسیون هم باشند. آن پرندگان گردن چرخان همین ها هستند که قبلا در حاکمیت بودهاند و بعد ازخروج، اپوزیسیون شده اند. اینها یک هدف دیگر نیز داشتند که بگویند استبداد و دیکتاتوری وجود دارد. در تأملات راهبردی حزب مشارکت، سال 13۸۷ میگویند باید بخشهای حکومت را مردم سالار کرد، اگر شما از آنها سئوال بپرسید کدام بخش از حاکمیت باید مردم سالار شود؟ اینها اسمش نقد است، اصلاح نیست؛ بلکه شارلاتانیزم مطبوعاتی است که با دروغ مطرح میشود.
از یک مقطع دستگاه امنیتی خوب برخورد کرد، نمونه آن سال 13۷۹ بود. مهم این است که ما بتوانیم اثبات کنیم جریان اصلاحات بهدنبال سکولاریزه کردن است، بیانیه پنجم حزب مشارکت به شکل روشن میگوید، اینها دنبال حذف حکومت دینی بودند و سکولاریزه کردن یعنی براندازی حکومت ولایی و دینی با براندازی نرم. ما بیش از ۱۰۰ هزار شهید دادهایم و ملت به آنها اجازه نمی دهد.
به قول آقای تاجبخش، آقای تاجزاده سال 1387 با شهروند امروز مصاحبه کرد و خبرنگار گفت اگر کاندیدای شما رأی نیاورد و پیروز نشدید چه میکنید؟ دو راه بیشتر نداریم یا تمکین قانونی یا اینکه جمعیت بیاوریم جلوی وزارت کشور یا خیابان آزادی. تسخیر سنگر به سنگر که آقای حجاریان مطرح کرد، همان براندازی قانونی است، تاجزاده یک بحث دیگر هم دارد، او کیان تاجبخش را میبرد در وزارت کشور و اولین کارگاه را برای این منظور در وزارت کشور برگزار میکند و سیستم امنیتی آن را میبیند.
انسانها با هم فرق دارند. یکسری تغییرپذیرند، یکسری شرایطی ندارند که تغییر کنند. به قولآقای عطریانفر که میگوید، آقای شریعتی گفت گاهی انسان در دوران زندگیش شرایطی پیش میآید که خودش را در پیشگاه خداوند عریان میبیند و زندان یکی از همین شرایط است. من در زندان خودم را در پیشگاه خداوند عریان دیدم و ما در گذشته دچار نفاق بودیم، بیایید باور کنیم دچار نفاق بودیم. آنچه که در دل و در جلسات محفلیمان باور داشتیم. آشکارا به زبان نمیآوردیم و این یعنی نفاق.
برخی از آنها شاید اعتقاد ندارند و میگویند نفاق نبوده، حالا آقای عطریانفر تحلیلش عوض شده، خب البته عطریانفر در مصاحبهها میگوید حرف جدیدی نزدیم، قبلا هم همین حرفها را میزدیم.منتهی قبلا فضا غبارآلود بود و حرفهای دیگر برجسته بود و کسی این حرفها را نمیشنید و اما حالا که گوشها تیز شده، بیاید رابطه خود را با رهبری تعریف کنیم. دیگرانی هم مثل بهزاد نبوی برای نهاد امنیتی مهم نیست که قبول دارد یا ندارد. مهم این است که اینها تقلب در انتخابات را نمیتوانند اثبات کنند. تمام مشکلات ما از بحث تقلب بوده، حالا که نمیتوانند هم وجدان خودشان ناراحت است، هم افکار عمومی میداند که به دورغ تقلب را شایع کردند ولی نتوانستند هیچ دلیلی برای آن بیاورند.
اعترافات متهمان تحت فشار نبوده که استدلالهایی به این قشنگی می آورد، اینکه اعتراف می کنند تقلب نشده به نفع نظام و مردم است.
به هر حال این فرد یا در افکار عمومی جایگاه دارد یا منفور است، اگر منفور یا مطرود است، چه اعتراف بکند یا نکند، تفاوت ندارد و در این صورت به نفع نظام است که این فرد دستگیر شده. اما اگر جایگاه دارد، خب وقتی میآید و میگوید تقلب اصلا رمز عملیات بود، این به نفع نظام است، چراکه این مباحث برای قشر خاکستری بسیار اهمیت دارد، چون پربینندهترین وبلاگ فردی در ایران، وبلاگ ایشان است.
شریعتی و بهزاد نبوی میگفتند رفتیم با رهبری صحبت کردیم. من میگفتم شما صحبت نکردید، بگو مگو کردید. شما به یکی از سازمان مجاهدین بگویید یک نقد به خودتان وارد کنید، محال است یکایراد به خود بگیرند. خب این یعنی دیکتاتوری، یعنی اینکه حق مطلق منم. شخص اول مملکت، جلسه گذاشته و صحبت کرده بود و در سطوح پایینتر هم با اینها صحبت کرده بود.
با ملی مذهبیها رفتیم صحبت کردیم، در مجمع تشخیص مصلحت چپ و راست نشسته و صحبت میکنند، ولی در بحران، آنها یک حس گناه داشتند و بعضیها تمایل داشتند و آمدند یک گناهی را برعهده گرفتند. بعضیها هم تحلیلشان این بود که همه آنها میگویند ما از اول میگفتیم تقلب نشده. ولی میبینیم که بعضی در بیرون از زندان سخنرانی کردند و بیانیه دادهاند و به اشتباه خود اعتراف کردند، دلیلش هم این بود که اولا حس گناه داشتند، ثانیا در شرایط بحرانی قرار گرفتند و ثالثابرخورد با آنها هم مقتدرانه و در کمال تدبیر بود. البته نه از موضع خشونت ما در زندان کوچکترین و کمترین خشونتی نداشتیم، ولی اقتدار داشتیم، آنها اول منکر میشدند، ولی ما به آنها ثابت کردیم گناه کردید، حتی امثال بهزاد نبوی هم که اعتراف نداشتند، وقتیکه پذیرفت تقلب نشده، گفت باید به رأی شورای نگهبان تن داد، گفت من به موسوی خیانت نمیکنم، بعد گفتم که تو حاضری به مردم خیانت کنی به موسوی خیانت نکنی؟ اما دیگر پاسخی نداشت. پس در شرایطی بودند که برای شنیدن آماده بودند با بعضی این گفته شد آیا باید میآمدید در زندان که به اشتباه خود پی ببرید؟ پس خیانت کردید و آبروی نظام را بردید و شما که میدانستید احمدینژاد رأی میآورد، چرا خودتان را گول زدید همین که سکوت کردید خیانت بود، شما میدانستید که در نظرسنجیها احمدینژاد پیروز است و تقلب نشده؛ پس خیانت کردید.
اینکه بهزاد نبوی مطرح کرد که حکم بازداشت آنها ۱۹ خرداد صادر شده بود.کذب است. درواقع حکم روز ۱۹ نوزدهم یک حکم کلی دادستانی به نهادهای امنیتی بوده است.
من اکثر کسانی را که دستگیر شدند دستگیریشان را به حق میدانم، چراکه آنها در پروسه انقلاب نرم نقش داشتند. سخنرانیها، تهمت نظام استبدادی به حکومت و… قوه قضاییه اینجا ضعف داشت که هر کس که مطرح می کند باید محاکمه شود، اگر اثبات نکرد باید برابر قانون با آنها عمل کرد. باید تعدادی دیگری دستگیر میشدند که نشدند و بنابراین شاید بعضی اولویت داشتند، چون در پروسه انقلاب نرم بودند، مثل اعضای حزب مشارکت و… که در روند سکولاریزه کردن نظام دخیل بودند.
روند آزادی این افراد بعد از ۲۲ بهمن قطعا تدبیر است و تدبیر درستی است، بعد از ۲۲ بهمن به برکت حضور مردم همه عالم فهمیدند که نظام در موضع اقتدار است، به هر حال در این شرایط بعضی مریض احوال هستند و ما رفعت اسلامی داریم و مرخصی قانونی دارند، بعضی از اینها ممکن است عفو بگیرند و بعضی هم باید دوران محکومیت را بگذرانند.
منبع: دیپلوماسی ایرانی