آرزوها و دغدغه های امروز ایرانیان

نویسنده

» پاسخ پنج ایرانی به پرسش لوموند ـــ بخش پنجم

پاسخ عطاالله مهاجرانی وزیر فرهنگ سابق ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی

 

گلشن راز انجیل عرفان ایرانی است. شبستری در مقدمه این کتاب می گوید:“سخن ها چون به وفق منزل افتاد     درافهام خلایق مشکل افتاد”. هریک از ما در کاربرد تعابیری چون “بحران” یا “ایرانی ها” یا “جامعه بین الملل” نقطه نظر خاص خود را اعمال می کنیم. سئوال اصلی اینست که آیا رویکرد آمریکا همان رویکرد جامعه بین الملل است؟ مثلاً وقتی اوباما و براون و سارکوزی دقیقاً قبل از ملاقات با نمایندگان ایران در اول اکتبر 2009 بحران می آفرینند و روسیه هم اعلام می کند که آماده حمایت از تحریم های شدید علیه ایران است درست است که با این حرکات آمریکا نمی تواند مجوز نظارت بر برنامه هسته ای ایران را به دست آورد امّا طبیعتاً به حقّ حاکمیت ملّی ایران تجاوز شده است.

اوباما و براون و سارکوزی اجلاس کشورهای صنعتی را در پیتسبورگ با حمله به حکومت ایران آغاز کردند و اوباما اظهار داشت که ایران باید اجازه بازرسی از مرکز[ اتمی ایران نزدیک قم] را به اژانس بین المللی انرژی اتمی بدهد. همانطور که می دانید در مذاکرات اول اکتبر که گفت و گوی مستقیم میان ایران و ایالات متحده در حاشیه آن از نظر سطح مذاکره کنندگان سال ها بود اتفاق نیفتاده بود، ایران متعهد شد تا چند هفته بعد به بازرسان خارجی اجازه بازرسی از کارخانه غنی سازی اورانیوم را بدهد و طرفین توافق کردند که مذاکرات را در جلسات بعدی پی گیرند.

علاوه براین جلسه ای هم در ویلای قرن هجدهمی سوگی در نزدیکی ژنو میان ویلیام برنز و سعید جلیلی برگزار شد که در نوع خود یگانه بود! بدین گونه فصل جدیدی میان آمریکا و ایران و حتی می توانم بگویم میان ایران و جامعه بین الملل گشوده شد.

بی پرده بگویم ایالات متحده می خواهد ثابت کند که دیدگاه جامعه بین الملل و دیدگاه آمریکا یکیست و همین مسئله محور بحران جهانی را تشکیل می دهد. اگر کشوری قبول کند درسایه حمایت آمریکا قرار گیرد بحرانی وجود نخواهد داشت امّا اگر دیدگاه آمریکا را نپذیرد به محور شرارت تعلق می گیرد.

من با وزیر امور خارجه سابق فرانسه، اوبروردین که جزو سرسخت ترین منتقدین آمریکا به شمار می رود کاملاً موافقم که می نویسد: “فرانسه نمی تواند بپذیرد که دنیا از نظر سیاسی  تک قطبی و از نظر فرهنگی یکدست باشد و فقط یک ابرقدرت در آن وجود داشته باشد”. به نظر من ریشه بحران میان ایران و جامعه بین الملل ادعائی غنی سازی اورانیوم یا کشف یک مرکز اتمی جدید نیست. پیش از انقلاب میان فرانسه و ایران در زمینه غنی سازی اورانیوم همکاری وجود داشت. علاوه بر این آلمان و ایران در مورد ساخت مرکز اتمی در ایران به توافق رسیده بودند و از همه مهم تر توافق ایران و اسرائیل بود. براساس این قرارداد 21 میلیارد دلاری که پس از سفر شیمون پرز، وزیر دفاع وقت اسرائیل به ایران و دیدار وی با شاه به امضاء رسید قرار بود اسرائیل برای ایران کلاهک اتمی بسازد.

به تصور من یک قاعده نانوشته در دنیا وجود دارد که براساس آن اگر کشوری نظم آمریکائی و نظم اسرائیلی را به عنوان آمریکای کوچک خاورمیانه، بپذیرد بی هیچ برو و برگردی دموکرات و مورد اعتماد دنیا است. به عکس اگر کشوری سیاستی مستقل از سیاست ایالات متحده و اسرائیل اتخاذ کند آنوقت است که مشکلاتش شروع می شود.

همانطور که متفکر بزرگ چینی کنفوسیوس می گوید ما پیش از هر چیز باید معنی کلمات را بشناسیم زیرا به اعتقاد او بسیاری از سوء تفاهمات از معنا شناسی نشأت می گیرد. من به عنوان یک ایرانی فکر می کنم که ملّت ما حق دارد به قلّه تمامی علوم و از جمله غنی سازی اورانیوم با هدف صلح آمیز دست یابد. ده سال پیش من از بنای یادبود صلح هیروشیما دیدن کردم و در آنجا بچه های دبستانی ژاپنی را دیدم که گریه می کردند. کدام موجود انسانی می تواند بمب اتم را قبول کند؟ آیا فاجعه هیروشیما و ناگازاکی برای تاریخ بشریت کافی نیست؟ اگر ما اینقدراز وقوع این فاجعه برای جهان نگرانیم لازم است سری به موزه صلح هیروشیما بزنیم.                                

    

منبع: لوموند 5 اکتبر