از یک ایرانی ِ ارمنی ِ قلمزن ِ معاصر نقل است که ماه رمضان در این مملکت سهمیلیون نفر سحَری میخورند و سیمیلیون نفر افطار میکنند. با این حساب، شمار کسانی که حاضرند روزۀ رژیمی ِ بیسحری بگیرند نـُه برابر تعداد دینداران حقیقی است که حتماً نماز هم میخوانند.
برای بیستوهفت میلیون نفرِ فرضی، ادامۀ چنین رفتار داوطلبانهای باید عادی شده باشد. اگر هم نهاد دیانت دست از فشار و هجمه بردارد شاید همۀ آنها عادات قدیمی را ترک نکنند.
با این همه، اهل زندگی عُرفی اگر بارها با تور به جاهایی از دنیا سفر کرده باشند، وقتی برنامۀ دیگری نباشد باز به سیاحت همان شهرها میروند اما کمتر حاضرند یک بار هم تن به سفر حج بدهند.
مقررات ویزای عربستان، سختگیری شدید در راهدادن توریست، بخصوص وحشتی که از جمهوری اسلامی و محمولههای مواد مخدر دارند و اینکه شیعه را اساساً مسلمان نمیدانند البته موانع مهمی است.
تازه بعد از نامنویسی و چندین سال انتظار، باید با آدمهایی همسفر شد که طبیعی میدانند آفتابۀ پلاستیک را چون طاهر است در هواپیما در محفظۀ بالای سرشان بگذارند.
نگارنده در کتابی که پس از شش سال به آن اجازۀ انتشار دادهاند نخستین غیرمسلمانی را که توانست قاچاقی به حج برود (1853) و در آن باره سفرنامه بنویسد معرفی میکند و میپرسد چرا اجازه نمیدهند علاقهمندها از سراسر دنیا به تماشای مراسم حج بیایند؟
خانمی ینگهدنیایی همین سؤال را تازگی از یکی از فرمانروایان عربستان کرده است. جواب را میتوان به ارمنیــفارسی چنین ترجمه کرد: گاماس گاماس.
درهرحال، برای ایرانیها که عادت دارند در سفر خارج هم خوراک چندین روز را با خود ببرند اما دل از ویترین و پاساژ و فروشگاه نمیکنند میتواند هم فال باشد و هم تماشا: جنسهای برخی بوتیکهای جدّه و ریاض، بی عوارض و مالیات، واقعاً از ناف پاریس و رُم آمده، نه از در و دهات چین.
با این همه، کسانی از حاجآقا و حاجخانم خطابشدن استقبال نمیکنند ـــــ این ملایمترین چیزی است که میتوان گفت. خطی نقطهچین که حرفزدن دربارۀ آن، حتی از باب انتقاد، ممنوع است جامعه را دو بخش میکند: خردهفرهنگی که هر چند بار و هر جا میسر شود به زیارت میرود، و خردهفرهنگی که مطلقاً پا نمیگذارد.
در تبلیغات رسمی میکوشند به نظر برسد حاجآقا و آقایدکتر مترادفند. در برنامۀ فلسفهناک تلویزیون وطنی، بابایی که بیشتر به بساطپهنکنهای انگشتر و تسبیح شباهت دارد میکوشد مجری را، که او هم آقای دکتر است، شیرفهم کند که وجود غیر از موجود است. عناوین اینها جز تشبّه به کفّار است؟
و در فیلمهای وطنی میکوشند نگذارند بیننده متوجه شود بخشی (بزرگ؟) از جامعه حاجآقا خطابشدن را احترام تلقی نمیکند و تقتقْ تسبیحانداختن را محترمانه نمیداند.
شخصاً گاه وقتی حاجآقا خطاب میشوم به طرف میگویم محاسن اینجانب برای پوشاندن معایب است و ترجیح میدهم به من بگویند جناب آقای دامةافاضاته.
اگر برخی فضلا به گردهبرداری میگویند گرتهبرداری، پس به خردهفرهنگ هم میتوان گفت خُرتهفرهنگ.
منبع:وبلاگ محمد قائد