معنای اجماع در قطعنامه های اخیر

نویسنده

abbasabdi437.jpg

در چهارمین روز سال نو که مردم در تعطیلات نوروزی هستند، تصویب قطعنامه جدید خبر خوشایندی نبود، اگرچه قابل انتظار بود. علی‌رغم آنکه نوشتن را تا پایان تعطیلات متوقف نموده بودم، اما در غیاب مطبوعات نپرداختن به این موضوع مهم پسندیده نیست.

درباره قطعنامه اخیر چه می‌توان گفت که تکرار مکررات نباشد؟ اگر بخواهم از تکرار پرهیز کنم، فقط می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

1ـ قطعنامه اخیر نیز با رأی هر پانزده عضو شورای امنیت و به اجماع تصویب شد. می‌دانیم که چند روز قبل از آن آفریقای جنوبی و سپس اندونزی و تا حدی قطر اعتراضاتی را علیه قطعنامه داشتند. اگر این سه کشور هم رأی منفی به قطعنامه می‌دادند، ظاهراً هیچ اتفاقی نمی‌افتاد و قطعنامه تصویب می‌شد، اما پرسش اینجاست که چرا علی‌رغم آن حدّت مخالفت آفریقای جنوبی، هنگام رأی‌گیری به عنوان رئیس شورای امنیت نه تنها مخالفتی با قطعنامه نکردند، بلکه رأی ممتنع هم ندادند و چون دیگر اعضا رأی مثبت دادند؟

دلیل آن را می‌توان اینگونه برشمرد که سیاست غرب در مواجهه با حکومت ایران، حرکت براساس اجماع جهانی علیه دولت ایران است. ایالات متحده اگر می‌خواست قطعنامه سخت‌تری علیه ایران تصویب کند، می‌توانست، اما در این صورت روسیه و چین و برخی از کشورهای دیگر رأی ممتنع و نه موافق ،می‌دادند، و البته قطعنامه هم تصویب می‌شد، اما اجماع علیه دولت ایران حاصل نمی‌شد. چرا ایالات متحده علاقه‌مند به اجماع ولو با قطعنامه‌ای تعدیل شده‌تر است؟ یک پاسخ محتمل این است که هدف آمریکا صرفاً تحریم دولت ایران نیست، بلکه انزوای حکومت ایران هدف اصلی آن است و این انزوا را برای انجام اقدامات احتمالی بعدی خود نیاز دارد.

قطعنامه‌ای که علیه ایران باشد و اندونزی و قطر هم به آن رأی منفی و حتی ممتنع هم ندهند، برای اقدامات بعدی ایالات متحده مهم است. اگر هدف صرفاً تحریم بود، با 9 رأی خودشان بلافاصله آن را تصویب می‌کردند و حوزه تحریم‌ها را گسترش می‌دادند. اما در این صورت معنای چنین اقدامی این بود که حکومت ایران فقط در برابر غرب قرار دارد، در حالی که قطعنامه اجماعی به معنای آن است که دولت ایران در برابر جهان قرار دارد و اگر ایالات متحده به اقدامی نظامی علیه ایران متوسل شود، آن را به وکالت از جامعه جهانی معرفی می‌کند.

حکومت ایران باید بپذیرد که در شرایط کنونی در برابر نظام بین‌الملل قرار گرفته است، در اتخاذ این موضع خود چه حق باشد و چه باطل، اما در هر حال نمی‌تواند منکر این واقعیت شود. این که وزیر خارجه حکومت در شورای امنیت، اعلام کند که دو سوم اعضای سازمان ملل در سپتامبر 2006 بر حق ایران در استفاده از انرژی هسته‌ای تأکید کرده‌اند، هیچ مشکلی را در این زمینه حل نمی‌کند، زیرا از آن زمان تا به حال چند قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل علیه دولت ایران صادر شده، ضمن این که برخی از اعضای مهم آن جمع هم در شورای امنیت حاضرند و علیه ایران رأی داده‌اند. بعلاوه بیانیه آن جمع (غیر متعهدها) واجد معنای دقیق و مفهوم حقوقی نیست، چه بسا منظورشان از حق استفاده از انرژی هسته‌ای برای ایران، داشتن نیروگاه و انجام فعالیت در چارچوب سازمان ملل و واحدهای تابعه است.

بنابراین بهتر است دولت ایران به جای این اظهارات ،خیلی صریح و رک همه جامعه جهانی را رد و محکوم کند و اعلام دارد که برخلاف خواست این جامعه، اتکای خود را بر مردم خویش و مردم سایر ملل قرار می‌دهد. اما در این صورت رییس دولتی که از استقبال مردم اندونزی به وجد می‌آید باید متوجه باشد وقتی که حکومت آن مردم به قطعنامه علیه ایران رای مثبت می دهد ،حتی یک نفر از آن خیل استقبال کنندگان به حکومت اندونزی اعتراض نمی‌کند! این معنای دقیق اتکا به مردم سایر ملل است. اتکا به مردم ایران هم باید تعریفی عملیاتی داشته باشد. جامعه‌ای که تعطیلات نوروزش را با تصویب قطعنامه علیه ایران معاوضه نمی‌کند و 15 روز مطبوعاتش تعطیل است، معلوم است که چه جایگاهی برای این مبارز قایل است. البته شاید دلیل درست‌تر آن باشد که چون نقشی در تعیین این جایگاه ندارد، ترجیح می‌دهد که از کنار آن رد شود.

2ـ یکی از نکات مهمی که درباره قطعنامه‌های شورای امنیت مطرح است، قانونی بودن یا نبودن آنهاست. از یک منظر کلی و ضرورت وجود ضمانت اجرا برای هر قانونی ، در نظام بین‌الملل چیزی به عنوان قانون (مشابه مفهوم آن در داخل کشورها) نداریم، و هرچه هست نوعی توافق و قرارداد است، اما اگر قایل به قانون در نظام بین‌الملل باشیم، نزدیک‌ترین مصداق آن، مصوبات شورای امنیت است، زیرا این شورا کمابیش ابزار لازم را برای اجرای مصوبات خود نیز دارد و آن را به اجرا می‌گذارد و از این حیث مصوبات آن به معنای قانون نزدیک و شاید منطبق می‌شود.

فارغ از ضمانت اجرا، شورای امنیت بالاترین رکن نظام بین‌الملل باقیمانده از جنگ دوم جهانی است، و حتی اگر مجمع عمومی به تعبیری بالاتر باشد، اما به لحاظ ضمانت اجرایی و دخالت در مسایل مهم، شورای امنیت است که حرف اول و آخر را می‌زند. بنابراین مصوبه‌ای که با اجماع اعضای آن تصویب شود، به ناچار به لحاظ شکلی هم قانون و مصوبه ای لازم‌الاتباع محسوب مشود و هیچ مرجعی بالاتر از آن در تشخیص درستی یا غلطی تصمیماتش وجود ندارد.

بنابراین نسبت به قانونی بودن مصوبات شورای امنیت نمی‌توان اعتراضی داشت، اما می‌توان نسبت به منصفانه بودن آن کاملاً معترض بود. این وجه قضیه در حقوق داخلی هم هست. مثلاً ممنوع بودن قانونی عده‌ای از شرکت در انتخابات امری قانونی محسوب می‌شود، اما ممکن است مطلقاً براساس انصاف نباشد. به همین دلیل در برخورد با قوانین غیر منصفانه (که قانون هم هستند) راه‌های مختلفی در نظام‌های داخلی وجود دارد، برخی افراد تمکین می‌کنند، برخی دیگر ضمن اجرای آن قوانین نسبت به وجودشان معترض می‌شوند و می‌کوشند که آنها را اصلاح کنند و برخی هم نافرمانی مدنی را پیشه می‌کنند و این قوانین غیر منصفانه را نادیده می‌گیرند، که طبعاً گروه اخیر باید آماده پرداخت هزینه‌اش هم باشد.

در عرصه بین‌الملل نیز همین امر صادق است. برخی کشورها در برابر مقرراتی که غیر منصفانه می‌دانند سکوت کرده‌اند، برخی هم در جهت اصلاح آن گام بر‌می‌دارند، که این کار عمدتاً از طریق سازوکارهای رسمی صورت می‌گیرد، و اگر دولت ایران بخواهد به نام غیر منصفانه بودن این مقررات و تصمیمات، در برابر آنها نافرمانی مدنی کند، لزوماً باید آماده پرداخت هزینه‌اش باشد، اما چون چنین هزینه‌ای از جیب مردم پرداخت می‌شود، به ناچار باید در فضایی آزاد نظر آنان را هم جویا شود که آیا واقعاً مردم فکر می‌کنند که چنین مصوباتی علیه ایران تا بدان پایه غیر منصفانه است که در برابر آن هزینه نافرمانی مدنی را پرداخت کنند؟

وزیر امور خارجه در جلسه شورای امنیت و در استدلالی که مقدمه آن صحیح بود، به قطعنامه‌های اولیه شورای امنیت در خصوص جنگ تحمیلی اشاره کرد که ایران آنها را نپذیرفت، وی می‌خواست نتیجه بگیرد که این مورد را هم نمی‌پذیریم و آینده به نفع ما قضاوت خواهد کرد، همچنان که در موارد قبلی هم از عدم پذیرش آتش‌بس در ابتدای جنگ پشیمان نیستیم. اما نتیجه آقای وزیر درست نیست زیرا آن مقدمه را باید تکمیل می‌کرد. در آن زمان حتی مخالف‌ترین نیروهای سیاسی با حکومت ایران نیز موافق پذیرش آتش‌بس و گفتگو نبودند، زیرا برای مردم ایران مسأله بسیار حیثیتی‌تر از آن بود که به قطعنامه شورای امنیت وقعی نهند و شورا هم آن قطعنامه‌ها را صرفاً از باب رفع تکلیف تصویب کرده بود و هنگامی که اراده‌ای بر اجرای آنها نداشت، عملاً کان لم یکن تلقی می‌شد، اما آقای وزیر فراموش کردند اشاره کنند که موضع ایران در مورد قطعنامه 598 نیز ابتدا نفی کامل بود، و چند سال بعد آن را پذیرفتیم، زیرا هنگامی که اراده‌ای برای اجرای آن شکل گرفت، اقدامات لازم هم علیه ایران شروع شد، اراده‌ای که امروز برای اجرای قطعنامه 1737 و 1747 و… کاملاً مشهود است.از سوی دیگر امروز نه تنها آن توافق عام در زمان شروع جنگ در رد قطعنامه ها وجود ندارد بلکه افراد به ظاهر موافق هم چون به خلوت می روند چیز دیگری می گویند.

نافرمانی مدنی در نظام بین‌الملل موجود ممکن است در کوتاه‌مدت پاسخ دهد، اما در میان‌مدت و بلندمدت یکسره با شکست مواجه می‌شود، یک دلیل آن این است که نظام بین‌الملل موجود تا حدودی ابزار و شیوه‌های اصلاحی را برای اصلاح خود پذیرفته و راه را برای آن باز گذاشته است، و در نتیجه نافرمانی مدنی را نمی‌پذیرد و هزینه سنگینی را برای آن بار می‌کند. و کشورهای نافرمان نیز به سرعت منفعل و منزوی می‌شوند.

فراموش نکنیم که مخالفت با نافرمانی مدنی در نظام بین‌الملل به معنای تمکین و پذیرفتن کامل این نظام نیست، چون همان طور که گفته شد، راه‌هایی برای اصلاح و بازسازی این نظام در دسترس است.

3ـ یکی از نکاتی که علیه مخالفان سیاست‌های هسته‌ای مطرح می‌شود، متهم کردم آنان به «مرعوب» بودن در برابر غرب است. من نمی‌خواهم فعلاً مصداق و معنای مرعوب یا شجاع بودن را در موضوع حاضر توضیح دهم، و حتی نمی‌خواهم نفی وجود چنین اتهامی را بکنم. اما اگر این اتهام وارد باشد، صرفاً به کسانی می‌تواند وارد شود که در ساختار حکومت قرار دارند، کسانی که بیرون چنین ساختاری هستند و نه تنها تعلق‌خاطری به آن ندارند که مخالف آن بوده و خواهان تضعیف و حتی سرنگونی آن هستند، طبعاً نباید از تقابل ایران و غرب یا نظام بین‌الملل وحشتی به خود راه دهند، بلکه برحسب انگیزه‌های جاری باید از این امر استقبال هم بنمایند، اما اگر این گروه مخالف این تقابل هستند، نه به دلیل وحشت از غرب، بلکه به دلیل برداشتی است که از خسارات بیهوده این تقابل دارند که به مردم و آن هم بخش فقیر جامعه تحمیل می‌شود.

این خسارات چیست؟ هر ضربه‌ای که به اقتصاد این کشور وارد شود در درجه اول آثارش گریبان مردم ضعیف را خواهد گرفت، هیچ یک از قدرتمندان فعلی ذره‌ای گرسنگی نخواهند کشید، هیچ یک از کودکان آنان بر اثر بیماری و فقر نخواهد مرد، چه بسا در شرایط بحرانی خود و خانواده‌شان راهی مکان‌های امن و پربرکت شوند، خوب اگر قرار است این مردم هزینه آن نافرمانی را بدهند پس بهتر است در اتخاذ تصمیم در این زمینه مشارکت داشته باشند. آیا صدا و سیمای رسمی حاضر است مناظره‌ای را در خصوص اصل و اساس برنامه هسته‌ای با منتقدان تشکیل دهد تا شنوندگان و مردم بدانند که این چه موضوعی است که اگر به آن دست پیدا کنیم 50 سال به پیش می‌رویم و کره شمالی که به آن دست یافته 50 سال به عقب می‌رود؟ و ده‌ها سوال دیگر که پاسخ هیچکدام در داخل کشور چنان که باید و شاید مطرح نشده است.

منبع: سایت آینده