نباید به روسیه تکیه کنیم

نویسنده

elahekolaee437.jpg

دانا شهسواری

دکترالهه کولایی استاد دانشکده ی علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله معدود کارشناسان روسیه و جمهوری های بازمانده از اتحاد شوروی است. او چند کتاب در رابطه با اتحاد شوروی و قفقاز نوشته است. آخرین کتاب او “سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه”نام دارد. در موقعیتی که روسیه از یک سو دوست و از دیگر سو یکی از دشمنان ایران در بحث هسته ای ارزیابی می شود، با الهه کولایی گفت و گویی کرده ایم که در پی می آید.

شما قبلا اعلام کرده بودید که روسها نیروگاه اتمی بوشهر را تکمیل نمی کنند. با توجه به مسائل دیپلماتیک و اینکه طبق اظهار نظر های رسمی بیش از 96 درصد تاسیسات این نیروگاه توسط روسها نصب شده است، چرا شما معتقدید روسها نیروگاه بوشهر را تکمیل نمی کنند؟

نکته ای که در نوع همکاری ایران و روسها وجود دارد، ارتباط بسیار مستقیمی به ملاحظات ومصالح روسیه در تنظیم این نوع رابطه دارد. در واقع این تصور که روسیه برای اتمام پروژه ی بوشهر با جهان و به ویژه با آمریکا رو در رو خواهد شد، تصور غیر واقع بینانه ای است. بحث من در رابطه با بوشهر نیر به همین نکته ارجاع داشت. با فرض ثابت ماندن وضعیت موجود، روسها پروژه ی بوشهر را به اتمام نخواهند رساند. مفهوم مساله این است که اگر نوع همکاری و یا تعامل ما با جامعه ی جهانی تغییر کند، می توانیم به تغییر رفتار روسیه نیز امیدوار باشیم. روسها همکاری با ایران در خصوص اتمام پروژه ی بوشهر را در زمانیکه کشورهای غربی حاضر به همکاری با ایران نبودند، شروع کرد. در سال 1995 که آغاز این همکاری بود، مزایای اقتصادی این همکاری فوق العاده حائزاهمیت بود، چرا که روسیه با مشکلات حاد اقتصادی دست به گریبان بود. اما امروز روسیه به تعبیری به ابرقدرت انرژی در قرن بیست و یکم تبدیل شده و نیز بهای نفت و گاز در جهان افزایش یافته است. از این رو منافع اقتصادی ادامه ی همکاری با ایران در بوشهر چندان اولویتی ندارد. در شرایط فعلی مساله ی قابل اهمیت مزایای سیاسی و دستاوردی است که در تعامل روسیه با غرب و به ویژه با آمریکا می تواند داشته باشد. بنابراین ما باید این تفاوت مقاطع و اولویت ها را در نظر داشته باشیم.

از دیگر سو ما باید فضای حاکم بر سیاست خارجی روسیه را در طول 12 سالی که این قرار داد بسته شده است در نظر داشته باشیم. در زمانی که این قرارداد بسته شد، در روسیه یک نوع گرایش “اوراسیا” گرایی افراطی و نگاه به جغرافیای روسیه در حال گسترش بود. اما امروز این اوراسیا گرایی تقریبا به یک نوع واقع گرایی اوراسیا گرایانه تبدیل شده است. به زبان دیگر روس ها در دوران پوتین صرفا آن علایقی را که در دوران دوم یلتسین به دلیل فشارهای داخلی و ناکامی های سیاست خارجی روسیه به وجود آمده بود دنبال نمی کنند. اگر ما به این مساله توجه کنیم و این تغییرات را درفتارهای روسیه در قبال ایران و دیگر کشورهای جهان مبنای بررسی ها و ارزیابی های خودمان قرار دهیم، آنوقت متوجه می شویم که فضای همکاری های هسته ای با ایران که یک زمانی عمدتا مسایل اقتصادی را مبنا قرار می داد، اکنون به گونه ای یافته است. به ویژه پس از صدور قطعنامه ی 1737 که روس ها هم به آن رای مثبت داده اند، برای مسکو خیلی مهم است که در جامعه ی جهانی به قطعنامه ای که خودشان هم رای داده اند پایبند باشند. هرچند این قطعنامه نیروگاه اتمی بوشهر را مستثنی کرده است، اما به هر حال اقدامات و محدودیت هایی دارد که روس ها به شدت به آنها توجه دارند. گاهی در کشور ما این فرض مطرح می شود که روس ها با ما همکاری می کنند تا از منافع ما دفاع کنند، این فرض کاملا غلطی است. روسیه هیچ داعیه ای برای دفاع از منافع ما ندارد. این ما هستیم که باید به گونه ای سنجیده و زیرکانه عمل کنیم تا اجازه ی بهره مندی دیگران را از منافع ما بدون اینکه منفعتی نصیب ما شود، فراهم نکنیم. در مجموع، جز در موقعیت بهبود روابط ایران با جامعه ی جهانی و رفع سوء ظن ها و برداشتهای کنونی، تصور اینکه روسیه در مقام رویارویی با جهان این پروژه را تکمیل کند، تصور ساده اندیشانه ای است.

یعنی شما روسیه را از دوستان ایران تلقی نمی کنید؟

من معتقدم هیچ کشوری دوست پایدار ما نیست و هیچ کشوری هم دشمن همیشگی ما نخواهد بود. در روابط بین الملل قاعده این است که برای کشورها همیشه آن چیزی پایدارو همیشگی است که درواقع منافع خود آنها باشد. بنابراین نه روسیه و نه آمریکا و نه اروپا و چین هیچ کشوری نه می تواند دوست همیشگی ما باشد و نه دشمن همیشگی ما. دوست دائمی ما منافع ما است که باید به درستی شناسایی کنیم. همچنین ما دشمن دائمی نداریم و می تواند در پرتو روابط با دیگر کشور ها منافع ما تقابل و یا تداخل داشته باشد.

شما به نفع سیاسی برای روسیه اشاره کردید، بر این اساس در حالی که برخی کارشناسان سیاسی معتقدند روسیه به نوعی رقیب آمریکا به حساب می آید، شما این نفع سیاسی را در ارتباط روسیه با غرب چگونه ارزیابی می کنید؟

روسیه دیگر رقیب آمریکا نیست. روسیه امروزاساسا توانایی های ایفای نقش به عنوان یک قدرت جهانی را ندارد. هرچند روسیه به عنوان برخورداری از اهرم انرژی در نفت و گاز می تواند در بازی های جهانی بسیار اثرگذار باشد و به نوعی منافع خودش را به خوبی دنبال کند، اما نمی توانیم روسیه را به عنوان بازیگری در قد و قواره ی آمریکا تحلیل کنیم. چرا که نه توانایی اقتصادی این کشور و نه زیر ساختهای اقتصادی این کشور و نه حتی زمینه های سیاسی و نظامی این کشور در ان حد نیست. اماهمچنان روسیه بزرگترین کشورجهان به لحاظ وسعت است و همچنان از بعضی ابزارهای مهم در سطح منطقه ای و در برخی موارد در سطح جهانی برخوردار است. به ویژه روسیه در جوارآسیای مرکزی، قفقاز، خاورمیانه و خزر قرار دارد و طبیعتا اهرم های متعددی برای اعمال نفوذ بر روندهای این منطقه دارد که بازیگران جهانی مثل آمریکا نمی توانند نسبت به آن بی توجه باشند. تصور من این است که همکاری روسیه با ایران، ضمن اینکه می تواند منافع هردو کشور را تامین کند، اما نباید به شکل خوشبینانه و در واقع ساده انگارانه مورد ارزیابی قرار گیرد. تامین این منافع از طریق گسترش روابط قابل تحصیل است. ولی اینکه تصور کنیم که روسیه برای دفاع از ایران در مقابل آمریکا خواهد ایستاد اشتباه است.البته می توانیم تصور یکسری تقابل ها با آمریکا را در نظر داشته باشیم. اما این روند ناشی از منافع روسیه است نه برای منافع ایران.

در کنفرانس امنیتی مونیخ به نظر می رسید صحبت های پوتین به نوعی عرض اندام مقابل آمریکا باشد.اما بلافاصله در خصوص پرونده ی اتمی ایران این موضع تغییر می کند.این ناشی از وجود نگاههای متفاوت در سیاست خارجی روسیه است؟

من چنین تصوری ندارم. سیاست خارجی روسیه در ابتدای فروپاشی شوروی فوق العاده آرمانگرایانه بود. در ابتدا بر سیاست خارجی این کشور یک نوع رمانتیسیسم سیاسی حاکم بود. این ناشی بود از اینکه روسیه می تواند با آمریکا یکپارچه شده و می تواند به سرعت در اقتصاد جهانی جذب شود. درواقع روس ها در ابتدا یک نوع تصور غیر واقعبینانه از روابط روسیه با غرب و به ویژه با آمریکا داشتند. آمریکایی ها هم همینطور.

نگاهی که در زمان “چرنومردین” وجود داشت؟

حتی قبل از چرنومردین هم بود. درهمان ابتدا درزمان “کوزیروف” بوجود آمده بود. ولی سیاستمداران روس در مواجهه با واقعیت های داخلی از جمله فشار ملی گرایان روس، از بیرون هم در قبال عدم دریافت پاسخ های مناسب در همراهی هایشان با غرب مثل انحلال پیمان”ورشو” و در مقابل به جای انحلال “ناتو” گسترش آن از سوی غرب، به تدریج با شواهد متعددی که دیدند، در مسیر واقعگرایی حرکت کردند که در ابتدای این حرکت یک موج اوراسیا گرایی جدید شکل می گیرد که روسیه بر ژئوپلتیک خودش تاکید می کند و خواستار توجه به نیازها و اقتضاهای ویژه ی خودش می شود. این موج، واکنشی به آن افراط گرایی خوشبینانه نسبت غرب در سالهای اول فروپاشی است. این موج تا پایان دهه ی 90 به یک نوع اوراسیا گرایی واقعگرایانه ای که پوتین آن را دنبال می کند، تبدیل می شود. در واقع پوتین می داند که روسیه با غرب احتیاج دارد. او می داند که روسیه به تعامل سازنده با غرب باید توجه بیشتری کند.روسیه ی پوتین روسیه ی یلتسین نیست. در دوران پوتین هم این رفتارهای مبتنی بر منافع ویژه ی روسیه از یک طرف شکل می گیرد و هم در واقع راههای گسترش روابط دوستانه و سازنده با غرب مورد غفلت قرار نمی گیرد. یعنی هم چماق است و هم هویج. سخنرانی پوتین در کنفرانس مونیخ به این دلیل بود که قبل از آن جرج بوش از تهدید دموکراسی در روسیه سخن گفته بود. ازاین رو در روابط بین روسیه و آمریکا،روسها بطور زیرکانه عمل کرده و سعی می کنند از فرصتها و امکاناتی که ایران می تواند به خوبی در اختیارشان قرار دهد دراین راستا به خوبی استفاده کنند.

آیا در سیاست خارجی روسها در دوران معاصر شریکی راهبردی وجود دارد؟

می توان چنین رابطه ای را در سطح برخی از جمهوری های بازمانده از شوروی سالق با روسیه مشاهده کرد. یعنی این روابط با برخی از این جمهوری ها می تواند معنای اتحاد استراتژیک را روشن کند. اما حتی در مورد چین و روسیه با وجود انعقاد پیمان شانگهای، باز هم به علت وجود زمینه های رقابت نمی توان روی عامل شریک راهبردی تکیه کرد. من تصورم این است که اگر کشوری قصد دارد خود را متحد استراتژیک روسیه تلقی کند، در واقع یک فرصت مناسبی را در اختیار روسیه قرار داده است تا از از آن بهره برداری کند.

اما به نظر می رسد اکنون ایران خود را شریک راهبردی روسیه تلقی می کند؟

من چنین تصوری ندارم. چند سال قبل چنین بحثی در کشور ما مطرح بود که روسیه و ایران می توانند متحدین استراتژیک یکدیگر باشند. اکنون به گمان من در سیاست خارجی ما نگاه به شرق مطرح است و در سیاست نگاه به شرق به تصور من جایگاه روسیه تا این حد برآورد نمی شود. فکر می کنم مسوولان کشور ما سرانجام به این واقعیت رسیده اند که هیچ کشوری در شرایط موجود و با توجه به ماهیت و هویت جمهوری اسلامی نمی تواند اتحاد استراتژیک با ما داشته باشد. حداقل در جهانی که ما زندگی می کنیم، حتی در زمانی که آقای خاتمی ایده ی اتحاد تمدن ها را مطرح کرد، برای جمهوری اسلامی به علت شرایط بسیارویژه و خاصی که دارد پیدا کردن متحد استراتژیک معضلی بود که در آن زمان هم خودش را نشان داد. به نظر من امروز مسوولان ما نیز متوجه شده اند که روسها در ارتباط با ایران به دنبال منافع خالص و بسیار ویژه ی خودشان هستند. اما به نظر من ارزیابی مسوولان کشور ناشی از این است که دیگر برای آنها گریزی غیر از این باقی نمانده که چنین رابطه ای با روسیه داشته باشند.

اما روسیه حضوری محوری در بسیاری از حوزه ها از جمله درصنایع نظامی و حتی در دیپلماسی ما دارد؟

بخشی از این مساله به فرصت ها وامکاناتی برمی گردد که در تنظیم این نوع رابطه برای ما در جهان وجود دارد. در دوران شاه، باتوجه به اینکه او یک رژیم وابسته به غرب را در منطقه موجودیت بخشیده بود، ما روابط نظامی بسیار گسترده ای با دولت اتحاد جماهیر شوروی داشتیم. از این رو توسعه ی روابط با روسیه برای ما یک منفعت است. اما این تصور که توسعه ی روابط با روسیه موجب ایجاد امنیت برای ما درمقابل فشارهای غرب یا آمریکا خواهد شد،این تصور غیر واقعبینانه ای است.

به نظر شما در ارزیابی روابط 100 سال گذشته ی روسیه با ایران، این روابط در مجموع بیشتر به ضرر ایران بود و یا به سود ایران؟

به گمان من این مساله نباید از منظر روسیه دیده شود. بلکه هر زمانی که زمامداران در ایران درست عمل کردند، روابط با روسیه به نفع ما بوده است. این به ما بر می گردد که چگونه رفتارمان را با روسیه تنظیم کنیم. روسیه همسایه ی بزرگی در جوار مرزهای شمالی ما در کنار دریای خزر است. ما پیوندهای گوناگونی می توانیم با جامعه ،سیاست، فرهنگ و اقتصاد روسیه داشته باشیم که به نفع ما است. نباید با نگاه سیاه یا سفید و همه یا هیچ به مسایل نگاه کنیم. اما ما نباید روسیه را تکیه گاه خودمان قرار دهیم و فکر کنیم که روسیه از منافع ما دفاع خواهد کرد. روسیه کشوری است که البته نظیر آن در جهان وجود ندارد. توسعه ی روابط با روسیه برای ما الزام است و سازنده ومفید بودن این روابط غیر قابل انکاراست، اما اینکه ما بخواهیم در شرایط تشدید تعارض با غرب روی روسیه حساب باز کنیم به نظرمن با واقعیت ها تطبیق نمی کند.