سخنگوی موز یا انقلابی قلابی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

وودی آلن فیلمی دارد به نام « موز» یا « انقلابی قلابی»، در ابتدای فیلم رئیس جمهور در ‏صحنه ای است که قرار است ترور بشود، همه روزنامه ها و خبرنگاران خبر ترور را دارند ‏و همه شهر برای دیدن صحنه ترور جمع شده اند، تنها کسی که خبر ندارد شخص رئیس ‏جمهور است. حالا حکایت ماست، در حالی که همه شهر در جریان برکناری وزیر اقتصاد ‏هستند و خودش هم خبر را نسبتا تائید کرده و وزیر جدید احتمالا کفش و کلاه کرده و دارد می ‏رود که وارد ساختمان شود، ظاهرا تنها کسی که خبر ندارد سخنگوی دولت است. البته این فیلم ‏بسیار قدیمی است و حداقل در دو سال گذشته صحنه های همین فیلم انقلابی قلابی بارها پخش ‏شده و تکرار شده است، ولی دیدن فیلم های قدیمی هم جذابیت خاص خودش را دارد. مساله این ‏که به قول امید روحانی در سنه خمس مائه، شایع شد که وزیر اقتصاد خواهد رفت. الهام که ‏مثل همیشه مورد الهامات خاص قرار داشت و دارد، در کمال شوخ طبعی و با مزه تمام اعلام ‏کرد که اینها دروغ سیزده و شایعات دشمن است. وزیر مربوطه هم در حالی که آرایش کرده ‏بود و کفش پاشنه بلند پوشیده بود و با صداقت تمام داشت خانه دولت را ترک می کرد، اعلام ‏کرد که در این دولت اکثر شایعات واقعیت پیدا کرده است. آقای سخنگو هم که روز دوشنبه ‏خبر برکناری وزیر اقتصاد را تکذیب کرده بود، روز سه شنبه خبر برکناری وزرای اقتصاد و ‏کشور را تکذیب کرد و اعلام کرد « من تا دیروز در جریان نبودم.» ظاهرا این آقای ‏‏«جریان» خودش با خودش مشورت کرده و با نظر خودش موافقت کرده و حالا هم قرار است ‏وزیر جدید بیاید و وزیر قدیم برود. حداد عادل در نقش رئیس مجلس و در نقش دوم ‏پیشکارباشی مطابق معمول اعلام کرده که « تغییرات در کابینه از اختیارات رئیس جمهور ‏است، حال چه به اسم نوآوری یا اسم دیگر.» رئیس مجلس یعنی همین! اصولا ملت حال می ‏کنند که رئیس مجلس شان این همه دستمال دارد و همه چیز را به موقع برق می اندازد و تمیز ‏می کند. اصولا همه چیز تمیز باشد بهتر است.‏


جشن بزرگ هسته ای شروع و تمام شد

دیروز جشن بزرگ هسته ای با کمال شکوه و اقتدار آغاز شد و دولت در کمال شکوه و اقتدار ‏اعلام کرد که این جشن بزرگ از همین لحظه آغاز و ….. امروز جشن تمام شد، همه یادشان ‏رفت که اصولا جشن بزرگ هسته ای چه بود و اگر با کمی دقت نگاه کنیم می بینیم کوه موش ‏زائید یا به قول قدیمی ها شعری گفتند و در قافیه اش ماندند.‏

جراحی اقتصادی و حراجی اقتصادی

بعد از اینکه گاز شمال را « حراج» کردند و چوب « حراج» به ذخیره ارزی زدند و دویست ‏میلیارد دلار را « مصرف به عنف» کردند و در اثر فعالیت های شبانه روزی شان کشور ‏ایران از یک کشور محترم با مردمی طرفدار اصلاح و اهل شعور و کمالات و با وضع مالی ‏نسبتا قابل تحمل، در عرض سه سال تبدیل به کشوری بدنام و دشمن پیشرفت و انقلابی و ‏مخالف امنیت منطقه و جهان شناخته شد. حالا می فرمایند در همین راستا ما موفق شدیم به ‏عنوان بزرگترین قدرت منطقه شناخته شویم که حالا همه منطقه شبها خواب نابودی ما را می ‏بینند، می فرمایند برای رسیدن به رهبری منطقه چوب حراج به اموال ملت زدیم، دولت اعلام ‏کرد که قصد دارد « جراحی اقتصادی» انجام دهد و مجلس هم اعلام کرد که آماده همکاری با ‏دولت برای جراحی اقتصادی است. پزشکان مربوطه که جراحی مذکور را برعهده دارند، ‏پیش بینی کردند که اتفاقات زیر برای جراحی بیمار مذکور خواهد افتاد.‏

مرحله قبل از بیهوشی: همزمان با ایام نوروز ملت بیمار ایران که پس از خرید های عید و با ‏شنیدن افزایش تورم در ماه اسفند و فروردین دچار درد شدید در ناحیه شکم و مصرف عمومی ‏خودش شده، احساس «بیرون روی» پیدا می کند ولی چون ممنوع الخروج است، احساس ‏خطر می کند.‏

مرحله بیهوشی: در این مرحله ملت بیمار ایران، با تزریق اورانیوم و سروصدای هسته ای ‏فراوان و در حالی که لازم است قبل از مرحله دوم انتخابات دچار رضایت اقتصادی شود، ‏بیهوش می شود و وزیر اقتصاد به عنوان عامل بدخیم تشخیص داده شده و با حضور یک ‏پزشک عادل و زیر هاله نور کافی غده مذکور از تن بیمار خارج و یک غده جدید به جای آن ‏منصوب می شود.‏

مرحله پس از بیهوشی: بیمار تا یک هفته در حالت گیجی کامل بسر می برد، هم احساس می ‏کند با خروج غده بدخیم احتمالا حالش بهتر است و هم با تغییر وزیر کشور به نظرش می رسد ‏سردرد ناشی از تقلب اش هم بهتر شده. بیمار بتدریج بهوش می آید ولی تا زمان مرحله دوم ‏انتخابات زیر داروی بیهوشی تبلیغاتی صدا و سیما باقی می ماند. وی بلافاصله پس از به ‏هوش آمدن به خیابان می رود تا در انتخابات شرکت کند.‏

مرحله ادامه بیماری: از یک هفته بعد از خروج بیمار از بیمارستان دولت، بیمار با احساس ‏درد شدید در چشم، به دلیل شدت هاله نور در زمان بیهوشی، درد شدید در ناحیه شکم( به دلیل ‏جاماندن قیچی وزیر ارشاد، دستکش مشت زنی نیروی انتظامی، عینک مشکی سربازان گمنام ‏امام زمان، دوربین صدا و سیما، جوراب های رئیس جمهور، چکش قاضی مرتضوی در ‏شکم بیمار) مجددا احساس درد می کند. وی در مرحله بعدی برای جراحی سیاسی به ‏بیمارستان خواهد رفت تا برای تحمل ششماه آخر ویروس احمدی نژاد در بدن بیمارش جراحی ‏شود.‏

مصدق مصدق! فاطمی رو تو کشتی! ‏

فرض کنید که ما به ملی شدن نفت احتیاج داریم، ولی نمی خواهیم اسم مصدق را هم بیاوریم. ‏اول از همه کلی زور می زنیم تا به ملت حالی کنیم که اصولا مصدقی وجود نداشت و این ‏فدائیان اسلام بودند که نفت را ملی کردند، اما فایده ندارد، چون فدائیان اسلام را به زور یک ‏تن اورانیوم غنی شده هم نمی توان به ملی شدن نفت چسباند. بعد تصمیم می گیریم که کاشانی ‏را عامل ملی شدن نفت نشان دهیم و مصدق را نماینده انگلیسی ها که می خواستند نفت را ‏برای عمه خودشان بردارند. اما این یکی هم فایده ندارد. بالاخره این وسط همسر مرحوم سید ‏حسین فاطمی را پیدا می کنیم و یک دفعه در عرض دو روز فاطمی تبدیل می شود به مصدق ‏و انگار نه انگار که این فدائیان اسلام که حداقل چند تائی از آنها مثل عبدخدائی و صفار ‏هرندی و امانی که هنوز هم پسر و دختر و نوه و نتیجه شان همه کاره مملکت هستند و احمدی ‏نژاد فرزند تاریخی آنهاست، فاطمی را ترور کرده بودند. در همین راستا موارد زیر تذکر داده ‏می شود.‏

اول: احمدی نژاد در تجلیل از سید حسین فاطمی در ملاقات با همسر فاطمی گفت « وی ‏جوانمردانه ایستاد و مبارزه کرد.» علت اینکه فاطمی ایستاد و مبارزه کرد، این بود که سید ‏حسین فاطمی از ترور توسط فدائیان اسلام که توسط عبدخدائی صورت گرفت، زنده بیرون ‏آمد. وگرنه به جای اینکه توسط رژیم شاه کشته شود، توسط فدائیان اسلام کشته شده بود.‏

دوم: علت اینکه فدائیان اسلام می خواستند فاطمی را بکشند، این بود که می گفتند سید حسین ‏فاطمی رهبران فدائیان اسلام را در زندان شکنجه داده بود.‏

سوم: البته بد نیست که آدم هم دوست قاتل باشد و هم دوست مقتول، ولی بهتر است به این ‏سووال تاریخی پاسخ بدهیم که ما بالاخره طرفدار فدائیان اسلام ترور کننده هستیم، یا طرفدار ‏فاطمی ترور شونده؟

چهارم: احمدی نژاد در دیدار با همسر فاطمی گفت: « تاریخ همیشه از دکتر حسین فاطمی به ‏نیکی یاد خواهد کرد.» وی گفت: « دکتر فاطمی در راه آرمان خود جوانمردانه ایستاد و ‏مبارزه کرد.» احمدی نژاد گفت: « در طول تاریخ نقش ملت ایران برای رساندن بشریت به ‏جایگاه واقعی خود همیشه ممتاز بوده است.» وی ادامه داد: « فاطمی پای بند منافع ملت و نه ‏منافع شخصی بود و افتخار کشته شدن را بر ننگ وابستگی به بیگانگان ترجیح داد.» به گفته ‏های احمدی نژاد در مورد فاطمی دقت کنید، هیچ فرقی نمی کند که این سخنان را احمدی نژاد ‏برای نواب صفوی گفته باشد( که طرفدار قتل فاطمی بود) یا دکتر شریعتی، یا امیر عباس ‏هویدا یا داریوش فروهر یا هر کس دیگری، من حتی فکر می کنم که تا بعد از پایان جلسه هم ‏احمدی نژاد دقیقا نمی دانست با همسر نواب صفوی می خواهد ملاقات کند یا خود حسین ‏فاطمی.

در ضمن شایع است که در فروشگاه های بزرگ اما ارزان قیمت لندن و پاریس نامه ‏هائی به دیوار چسبانده اند که نشان می دهد دولت احمدی نژاد به دنبال بانوانی ایرانی است که از ماندن در ‏فرنگ خسته شده اند، برادر رحیم مشائی معاون رییس جمهور هم مشغول است که دعوتشان ‏کند تا اگر شده یک عکس یادگاری با رییس جمهور بگیرند. از جمله کسانی که ممکن است نامه دریافت دارند همسر اولین فرمانده نیروی ‏دریائی جمهوری اسلامی، همسر فرماندار نظامی قبل از انقلاب، همسر رییس اسبق ‏ساواک و سفیر ایران در پاکستان که به خواست شاه خائن به تهران آمد تا به دست برادران ‏اعدام شود، و بقیه کسانی که به دست شاه اعدام شدند اما اجرای حکمشان به عهده برادر اسدلله لاجوردی افتاد.

لطفا یخ نزنید

بازی برای انتخابات ریاست جمهوری شروع شده است. فکر می کنم از این پس تا چند ماهی ‏قوه قضائیه شروع کند به پرونده سازی حتی برای خاتمی و صدا و سیما و کیهان افکار ‏عمومی را برای ردصلاحیت خاتمی شروع کنند. از طرفی با سرمای حاصل از محیط سیاسی ‏تلاش خواهند کرد که جامعه را نسبت به حضور فعال در انتخابات دلسرد کنند. به نظرم باید ‏‏«ستاد انتخابات ریاست جمهوری اصلاح طلبان» از حالا کارش را شروع کند و برای رئیس ‏جمهور اصلاح طلب از حالا فکر کند. این موضوع را جابیندازیم که انتخابات را اصلاح ‏طلبان باید ببرند. هنرمندان و روشنفکران از حالا باید فهرست حمایت از یک رئیس جمهور ‏اصلاح طلب را آماده کنند. مهم این است که این افراد باید خودشان را برای یک زمستان ‏وحشتناک و یک بهار پر دردسر آماده کنند. می گویم آماده کنند و طبیعتا منظورم آماده کنیم ‏است. نیروهای اصلاح طلب بیرون کشور هم از همین حالا باید همدیگر را پیدا کنند و رسانه ‏های شان را تمیز و مرتب کنند. باید تعداد مخاطبان را بالا برد، ارتباطات را از حالا برقرار ‏کرد و فرصت را از دست نداد. برگ برنده اصلی ما شخص محمود احمدی نژاد و دولت ‏اوست، ما با یک رئیس جمهور بی سواد اما پرحرف سروکار داریم که کارنامه اش در حوزه ‏اقتصاد، فرهنگ، سیاست، فشار اجتماعی و برخورد با گروههای اجتماعی پر از نمرات پائین ‏است. در ضمن باید از رییس دولت آینده بخواهیم که اصلا حرف های مهمی مانند گفتگوی ‏تمدن ها نزنند و خیلی هم محترم نباشند و به معدل خواست ها توجه کنند.‏