نگاه

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

نگاهی به فیلم زنان بدون مردان

زنان بدون روسری…

بحث در باره اقتباس سینمایی از آثار ادبی، قدمتی به اندازه عمر سینما دارد. اقتباس از رمان زنان بدون مردان اما، یکی از بحث انگیز ترین نمونه ها در سینمای سی سال گذشته ایران است. رئالیسم جادویی جاری در داستان و روایت غیر خطی و غیر متمرکز، راه را برای تصویر سازی و روایت بصری ملهم از قصه پارسی پور را سخت و دشوار ساخته است.  در این راه  تلاش های شیرین نشاط در دنبال کردن مسیر هنری اش در نخستین ساخته سینمایی خود، منجر به خلق اثری متفاوت و تامل برانگیز شده است. به بهانه اکران فیلم در هلند، آلمان و سوییس نگاهی داریم به این فیلم.

نگاه شهرنوش پارسی پور: سکسوالیته و فمینیسم رادیکال

شیرین نشاط و شجاع آذری فیلمنامه زنان و مردان را اقتباسی “آزاد” از رمان شهرنوش پارسی پور می دانند که با هدف ایجاد سهولت در روایت و نزدیک کردن روایت به تصویر نوشته شده است. با این همه، رد پای  پارسی پور به عنوان یک مولف و اندیشه ها و نوع نگاهش به جامعه و زن و سیاست همچنان در فیلم عیان است. سکس گرایی و فمینیسم رادیکالی که با بدبینی مطلق به جنس مرد ایرانی همراه است از مولفه های اصلی نوشته های وی به شمار می آید که در این فیلم هم به خوبی دیده می شود. علاقه پارسی پور به مفاهیم مرتبط با سکس و جلوه های جنسی تا به آنجاست که خودش در مقام بازیگر در کسوت مدیر روسپی خانه جلوی دوربین می رود. زن جهان وطن (همسر سرتیپ ارتش)، زن روسپی (زرین)، زن سنتی  و زنی که به دنیای سیاست می پیوندد (مونس)، هر چهار تایشان قربانیان جامعه مردسالار سنتی اند که هر کجا سرنوشت شان با سیاست گره می خورد هم بدبیاری ها و ناکامی هایشان به واسطه حضور ویرانگر مرد هاست.

 

روایت موازی: بحران های سیاسی و آزادیخواهی زنان

در هم تنیده شدن جامعه سنتی و تحولات سیاسی تا حدود زیادی ریشه در نوع نگاه واقع بینانه پارسی پور به قایع دهه پنجاه دارد. اگرچه رویکرد وی به داستان با گرایش به رئالیسم جادویی شکل می گیرد، اما همه ارجاعاتش به تاثیر متقابل سنت و سیاست ریشه در واقعیت دارد. روایت شیرین نشاط از این داستان بیشتر از خود رمان به این سو متمایل است که بتواند این واقعیت را در صحنه های درگیری که در داخل تهران می گذرد ملموس تر و متعادل تر از نگاه شخصی پارسی پور به نمایش بگذارد. روایت موازی آنچه که در صحنه سیاسی می گذرد و آنچه که در راه حرکت و تلاش زن ایرانی خواهان آزادی رخ می دهد این فرصت را به دست داده تا نشاط بتواند مایه های تصویری بیشتری را در اثرش بپروراند.

دنیای واقع، دنیای ایده آل

 آن دیوار گلی معروف با سوراخی که نهر آبی را از میانش عبور می دهد، حائلی است میان دو دنیای متفاوت. میان واقعیت تلخی که در خیابان های تهران رخ می دهد و دنیای فراواقع و ایده آلی که می تواند به دنیای زنان بدون مردان تعبیر شود. در یک سو نبرد و خونریزی و خشونت مردانه است و در سوی دیگر فضای آرام و رویایی. با این همه، کارگردانی دنیای فراواقع با ضعف های فاحشی همراه است. حرکت دوار و جستجو گر دوربین از یک سو و حاشیه صوتی عجیب و هراس آور از سوی دیگر باعث شده تا این دنیا بیش از آن که  

آرام و امن و دلپذیر به نظر برسد، فضایی دلهره آور و در انتظار حادثه جلوه کند. به طوری که اگر مثلا یکی از پلان های طولانی - که دوربین از میان درخت ها عبور می کند و با کرین تمام باغ را از بالا نشان می دهد- را به طور مجزا ببینیم انگار که بخشی از فیلم “نجات یافتگان” جان بورمن را می بینیم.

 

مرد سنتی، مرد قدرتمند

در نگاه پارسی پور به مرد ایرانی در این داستان، مرد سنتی مرد قدرتمند است. و مرد سنتی شایسته نفرت و اسباب بدبختی زن ایرانی. برادری که برای خواهرش خواستگار می آورد و برای زنش حوو، به قدرت حجره اش متکی است. آن ها که می زنند و می کشند و به کودتا کمک می کنند و به کشور خیانت می کنند هم آبشخورشان قدرت سیاسی است. سرتیپی که مدال افتخار می گیرد هم به زور سرنیزه اش تکیه می کند. در مقابل، معدود مردانی که چهره بدی از آنها ترسیم نمی شود، همگی فاقد “قدرت” به مفهوم متعارفش هستند. در فیلم صحنه بسیار کوتاهی وجود دارد که یکی از معادل سازی های تصویری درخشان شیرین نشاط برای این مفهوم است: وقتی که جوانان کمونیست در وسط خیابان در حال توزیع اعلامیه اند، میان یک مرد سنتی  و یکی از جوانان کمونیست نزاعی در می گیرد که بازنده اش در همان ثانیه اول جوان کمونیست (علی) است.

 

روایت متمرکز  به جای روایت خطی

مهم ترین جلوه خلاقیت شیرین نشاط در این است که ناپیوستگی در روایت را- که از ویژگی های اصلی و ساختاری کتاب پارسی پور است و مشکلی جدی است در سر راه تصویر سازی و روایت بصری- بدل می کند به راهکاری برای بیان داستان به شیوه روایت متمرکز. بر این اساس، همه فیلم با این نگاه، همچون یک چیدمان به نظر می رسد. هر سکانس، از یک نوع استقلال روایی  و یک داستانک مجزا برخوردار است که زمینه را مهیا می کند برای گرایش به ویدئو آرت و  خلق کمپوزیسون های چشم نواز و قاب های نقاشی شده. برای درک بهتر آنچه شیرین نشاط موفق به انجامش شده، کافیست فقط چند پلان سقوط دختر از بالای پشت بام را به نظر آورد و به این موضوع فکر کرد که اگر این پلان ها را با همین شکل وکیفیت در یک روایت خطی و ساده می دیدیم، باز هم به همین اندازه برایمان چشم نواز و تاثیر گذار می بود؟

 

بازی ها، جغرافیا و دکور

شیرین نشاط برای ساخت این فیلم از ابتدا با دو مشکل حل نشدنی رو برو بوده. نخست محدودیت بسیار زیاد در انتخاب بازیگر و دوم عدم دسترسی به لوکیشن های واقعی. ظاهرا ساخت این فیلم برای او چنان مهم بوده که حاضر شده این کاستی ها را بپذیرد. هرچند نتیجه کار در مجموع اثری تاثیر گذار و دوست داشتنی و بدیع از آب در آمده. اما واقعیت این است که مخاطب ایرانی، این تاثیر گذاری و بدیع بودن و جذابیت را در حالی حس می کند که فرسنگ ها از باور پذیری به دور است. از یک سو بازی ها گاه بسیار ضعیف و تصنعی به نظر می رسند و از سوی دیگر-بر خلاف آنچه شیرین نشاط  معتقد است- ساختمان ها، خیابان ها و کوچه پس کوچه های کازابلانکا هیچ شباهتی به معماری و شهرسازی تهران دهه پنجاه میلادی ندارد. درخت های نخل هم که سر و کله شان در پس زمینه چندین پلان دیده می شود نیز بر این ناباوری می افزاید. البته بازیگری، تنها معیار سنجش یک اثر سینمایی است که کیفیت آن معمولا از چشم مخاطبانی که از آن فرهنگ و زبان نیستند پنهان می ماند. شاید خانم نشاط، بیش از آن که به مخاطب ایرانی می اندیشیده، نظر به تماشاگران غیر ایرانی داشته که در این صورت، نه ایرادی بر وی و نه صدمه ای از این بابت بر فیلم وارد است. برای تماشاگران ایرانی همین بس که پس از سی سال سینمای پس از انقلاب ایران، نخستین فیلم بلند داستانی را با حضور زنان بدون روسری به تماشا  می نشینند.