گذشته انتخابات چراغ راه آینده ما نیست؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

خیلی حال خرابی است. مثل انتخابات های گذشته همه دوستان چت سنگین کردند. به نظرم می ‏رسد همه می خواهند حیثیت سیاسی شان را برای روز مبادا نگه داریم و گاهی یادشان می رود که ‏از روز مبادا یک ماهی هم گذشته است. با یکی از دوستان در ایران حرف زدم، گفت خبری از ‏انتخابات نیست که نیست. به یکی از دوستان تازه به فرنگ آمده هم گفتم چطوری؟ گفت: با شرکت ‏در انتخابات مخالفم. با یکی از دوستان مقیم آمریکا حرف زدم، از او پرسیدم، در انتخابات شرکت ‏می کنی؟ گفت: « حتما، باید به اوباما رای بدهیم.» می خواستم بپرسم: در انتخابات ایران چی؟ اما ‏نپرسیدم، چون احتمالا باید توضیح می دادم که در ایران انتخابات در حال برگزاری است و باید ‏می گفتم که انتخابات چهار روز دیگر برگزار می شود و اگر همه اینها را می گفتم احتمالا خوابش ‏می گرفت. البته فقط او در حال خواب نیست، به نظرم خیلی ها در حال خوابند، اصولا خواب چیز ‏خوبی است، فقط مشکلش این است که به قول آقای کروبی وقتی از خواب بیدار می شوی می بینی ‏نتیجه انتخابات عوض شده. به همین دلیل به برخی مسائل مربوط به گذشته و چراغ و آینده توجه ‏کنید.


گذشته، چراغ، راه

گاهی اوقات واقعا نمی شود تشخیص داد که کدام گذشته چراغ راه کدام آینده است، چرا که گذشته ‏گاهی چنان از ما دور است که اصلا نور چراغش را نمی بینیم، به همین دلیل راه آینده هم معلوم ‏نمی شود. مثلا همین اتفاقاتی که در انتخابات یک سال قبل و دو سال قبل و سه سال قبل و چهار ‏سال قبل و پنج سال قبل افتاد. گذشته دوران مصدق چراغ راه آینده ماست، چون پنجاه سال قبل ‏اتفاق افتاد، اما انتخابات احمدی نژاد چراغ راه آینده ما نیست، چون سه سال قبل اتفاق افتاد. به ‏نظر می رسد مشکل نزدیک بینی داریم. در همین راستا برخی موارد انتخاباتی گذشته را که قبلا ‏قرار بود چراغ راه آینده باشد، ولی معلوم نیست الآن چراغ راه کجاست یادآوری می کنم.‏

از نود و نه درصد تا یک درصد و نیم

هشت سال قبل: اگر هاشمی بیاید ما فقط 90 درصد قدرت را خواهیم داشت، پس نباید بیاید تا ما ‏‏99 درصد قدرت را داشته باشیم.‏

شش سال قبل: شوراها حتی ده درصد هم در قدرت سیاسی نقش ندارند، هر کسی می خواهد آن را ‏بگیرد. ‏

پنج سال قبل: اگر وارد انتخابات مجلس هفتم شویم فقط شصت درصد مجلس را می گیریم، بهتر ‏است حیثیت سیاسی داشته باشیم ولی قدرت نداشته باشیم. ‏

سه سال قبل: اگر معین نباشد ما پنجاه درصد قدرت را هم نخواهیم داشت، پس بهتر است همه را ‏بدهیم به آنها. ‏

امسال: در بهترین حالت فقط می توانیم سی درصد مجلس را بگیریم، پس بهتر است اصلا قدرت ‏نداشته باشیم. ‏

نتیجه گیری: ما یا همه قدرت را می خواهیم یا هیچ قدرتی نمی خواهیم.‏

سازماندهی، استراتژی و تاکتیک

هشت سال قبل: اصلاح طلبان تصمیم گرفتند با تمام قدرت وارد انتخابات مجلس ششم شوند و ‏حداقل هفتاد درصد مجلس را به دست بیاورند، اما چون سازماندهی مناسب نداشتند، تصادفا نود ‏درصد مجلس را به دست آوردند و چون سازماندهی مناسب نداشتند موفق نشدند ریاست مجلسی را ‏که نود درصد آن را در اختیار داشتند به دست بیاورند.‏

شش سال قبل: صلاحیت اصلاح طلبان برای انتخابات تائید شده بود، شورای قبلی هم دست آنها ‏بود، حزب هم داشتند، سازماندهی هم داشتند، منتهی تا یک هفته پس از انتخابات نمی دانستند می ‏خواهند در انتخابات شرکت کنند. آنها دو سال بعد به این نتیجه رسیدند که شورای شهر مهم است.‏

چهار سال قبل: اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده بودند که باید از حاکمیت بیرون بروند، حاکمیت ‏هم به این نتیجه رسیده بود که آنها باید بیرون بروند، اصلاح طلبان تصمیم گرفتند مجلس را به ‏محافظه کاران بدهند که آنها هر غلطی می خواهند بکنند، آنها هم هر غلطی می خواستند کردند.‏

سه سال قبل: اصلاح طلبان با دقت تمام و با سازماندهی دقیق نامزدی را انتخاب کردند که می ‏دانستند رای نمی آورد. این اتفاق افتاد، آنها در مرحله دوم شش روز وقت داشتند که به این نتیجه ‏برسند که باید به کسی که طرفدارشان است رای بدهند، نه به کسی که مخالف شان است، برای ‏فهمیدن این موضوع چهار روز صبر کردند و وقتی به نتیجه رسیدند فقط 24 ساعت وقت داشتند.‏

دو سال قبل: اصلاح طلبان می دانستند که فقط می توانند شش کرسی از پانزده کرسی را داشته ‏باشند، آنها برای اولین بار تصمیم گرفتند همان کاری را بکنند که باید بکنند.‏

امسال: اصلاح طلبان می دانند که می توانند چهل درصد مجلس را به دست بیاورند، ولی چون ‏دوست دارند هفتاد درصد مجلس را به دست بیاورند همان چهل درصد را هم به دست نمی آورند.‏

نتیجه گیری: ما دوست داریم، ما می خواهیم، ما حق داریم، اما آنها هم دوست دارند، آنها هم می ‏خواهند و آنها هم حق ما را می توانند بخورند.‏

نامشروع است، نامشروع خواهد ماند

انتخابات شوراهای شهر نامشروع است، شوراها تشکیل شد.‏

انتخابات مجلس نامشروع است و مجلس فرمایشی است، مجلس با قدرت تشکیل شد.‏

انتخابات ریاست جمهوری نامشروع است، احمدی نژاد مقتدرترین رئیس جمهور تاریخ ایران شد.‏

انتخابات مجلس هشتم نامشروع است، مجلس تشکیل خواهد شد. ‏

نتیجه گیری: هفتاد درصد قدرت های جهان نامشروع هستند، ولی هستند.‏

عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب کروبی

هشت سال قبل، رفسنجانی از سردار سازندگی تبدیل به عالیجناب سرخپوش شد.‏

شش سال قبل ابراهیم اصغرزاده ازدوست اصلاح طلبان تبدیل به دشمن اصلی انتخاباتی در ‏شوراها شد.‏

چهار سال قبل کرباسچی از امیرکبیر ایران تبدیل به سازشکار نوکر کارگزاران شد.‏

سه سال قبل رفسنجانی تبدیل به مفسد اقتصادی شد.‏

امسال کروبی از شیخ اصلاحات تبدیل به دشمن اصلی اصلاحات شد.‏

نتیجه گیری: ما در هر حال یک دشمن پیدا می کنیم که به او رای ندهیم.‏

تحریم باید گردد

شش سال قبل انتخابات شوراها را در حالتی که نهضت آزادی هم تائید صلاحیت شده بود تحریم ‏کردیم چون اصلاح طلبان تنوانسته بودند شهرداری را اداره کنند، در نتیجه احمدی نژاد شهردار ‏تهران شد و ما هیچ تقصیری نداشتیم. ‏

چهار سال قبل انتخابات مجلس را تحریم کردیم، چون مجلس ششم نتوانسته بود هیچ کاری بکند، ‏در نتیجه حداد عادل رئیس مجلس شد. ‏

سه سال قبل انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردیم، چون نه از معین خوش مان می آمد و نه ‏از هاشمی، در نتیجه احمدی نژاد رئیس جمهور شد. ‏

امسال چون نامزدهای اصلاح طلب رد صلاحیت شده اند انتخابات را تحریم می کنیم. ‏

نتیجه گیری: ما اول می دانیم نمی خواهیم در انتخابات شرکت کنیم، بعد دلیل آن را پیدا می کنیم.‏