خیلی حال خرابی است. مثل انتخابات های گذشته همه دوستان چت سنگین کردند. به نظرم می رسد همه می خواهند حیثیت سیاسی شان را برای روز مبادا نگه داریم و گاهی یادشان می رود که از روز مبادا یک ماهی هم گذشته است. با یکی از دوستان در ایران حرف زدم، گفت خبری از انتخابات نیست که نیست. به یکی از دوستان تازه به فرنگ آمده هم گفتم چطوری؟ گفت: با شرکت در انتخابات مخالفم. با یکی از دوستان مقیم آمریکا حرف زدم، از او پرسیدم، در انتخابات شرکت می کنی؟ گفت: « حتما، باید به اوباما رای بدهیم.» می خواستم بپرسم: در انتخابات ایران چی؟ اما نپرسیدم، چون احتمالا باید توضیح می دادم که در ایران انتخابات در حال برگزاری است و باید می گفتم که انتخابات چهار روز دیگر برگزار می شود و اگر همه اینها را می گفتم احتمالا خوابش می گرفت. البته فقط او در حال خواب نیست، به نظرم خیلی ها در حال خوابند، اصولا خواب چیز خوبی است، فقط مشکلش این است که به قول آقای کروبی وقتی از خواب بیدار می شوی می بینی نتیجه انتخابات عوض شده. به همین دلیل به برخی مسائل مربوط به گذشته و چراغ و آینده توجه کنید.
گذشته، چراغ، راه
گاهی اوقات واقعا نمی شود تشخیص داد که کدام گذشته چراغ راه کدام آینده است، چرا که گذشته گاهی چنان از ما دور است که اصلا نور چراغش را نمی بینیم، به همین دلیل راه آینده هم معلوم نمی شود. مثلا همین اتفاقاتی که در انتخابات یک سال قبل و دو سال قبل و سه سال قبل و چهار سال قبل و پنج سال قبل افتاد. گذشته دوران مصدق چراغ راه آینده ماست، چون پنجاه سال قبل اتفاق افتاد، اما انتخابات احمدی نژاد چراغ راه آینده ما نیست، چون سه سال قبل اتفاق افتاد. به نظر می رسد مشکل نزدیک بینی داریم. در همین راستا برخی موارد انتخاباتی گذشته را که قبلا قرار بود چراغ راه آینده باشد، ولی معلوم نیست الآن چراغ راه کجاست یادآوری می کنم.
از نود و نه درصد تا یک درصد و نیم
هشت سال قبل: اگر هاشمی بیاید ما فقط 90 درصد قدرت را خواهیم داشت، پس نباید بیاید تا ما 99 درصد قدرت را داشته باشیم.
شش سال قبل: شوراها حتی ده درصد هم در قدرت سیاسی نقش ندارند، هر کسی می خواهد آن را بگیرد.
پنج سال قبل: اگر وارد انتخابات مجلس هفتم شویم فقط شصت درصد مجلس را می گیریم، بهتر است حیثیت سیاسی داشته باشیم ولی قدرت نداشته باشیم.
سه سال قبل: اگر معین نباشد ما پنجاه درصد قدرت را هم نخواهیم داشت، پس بهتر است همه را بدهیم به آنها.
امسال: در بهترین حالت فقط می توانیم سی درصد مجلس را بگیریم، پس بهتر است اصلا قدرت نداشته باشیم.
نتیجه گیری: ما یا همه قدرت را می خواهیم یا هیچ قدرتی نمی خواهیم.
سازماندهی، استراتژی و تاکتیک
هشت سال قبل: اصلاح طلبان تصمیم گرفتند با تمام قدرت وارد انتخابات مجلس ششم شوند و حداقل هفتاد درصد مجلس را به دست بیاورند، اما چون سازماندهی مناسب نداشتند، تصادفا نود درصد مجلس را به دست آوردند و چون سازماندهی مناسب نداشتند موفق نشدند ریاست مجلسی را که نود درصد آن را در اختیار داشتند به دست بیاورند.
شش سال قبل: صلاحیت اصلاح طلبان برای انتخابات تائید شده بود، شورای قبلی هم دست آنها بود، حزب هم داشتند، سازماندهی هم داشتند، منتهی تا یک هفته پس از انتخابات نمی دانستند می خواهند در انتخابات شرکت کنند. آنها دو سال بعد به این نتیجه رسیدند که شورای شهر مهم است.
چهار سال قبل: اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده بودند که باید از حاکمیت بیرون بروند، حاکمیت هم به این نتیجه رسیده بود که آنها باید بیرون بروند، اصلاح طلبان تصمیم گرفتند مجلس را به محافظه کاران بدهند که آنها هر غلطی می خواهند بکنند، آنها هم هر غلطی می خواستند کردند.
سه سال قبل: اصلاح طلبان با دقت تمام و با سازماندهی دقیق نامزدی را انتخاب کردند که می دانستند رای نمی آورد. این اتفاق افتاد، آنها در مرحله دوم شش روز وقت داشتند که به این نتیجه برسند که باید به کسی که طرفدارشان است رای بدهند، نه به کسی که مخالف شان است، برای فهمیدن این موضوع چهار روز صبر کردند و وقتی به نتیجه رسیدند فقط 24 ساعت وقت داشتند.
دو سال قبل: اصلاح طلبان می دانستند که فقط می توانند شش کرسی از پانزده کرسی را داشته باشند، آنها برای اولین بار تصمیم گرفتند همان کاری را بکنند که باید بکنند.
امسال: اصلاح طلبان می دانند که می توانند چهل درصد مجلس را به دست بیاورند، ولی چون دوست دارند هفتاد درصد مجلس را به دست بیاورند همان چهل درصد را هم به دست نمی آورند.
نتیجه گیری: ما دوست داریم، ما می خواهیم، ما حق داریم، اما آنها هم دوست دارند، آنها هم می خواهند و آنها هم حق ما را می توانند بخورند.
نامشروع است، نامشروع خواهد ماند
انتخابات شوراهای شهر نامشروع است، شوراها تشکیل شد.
انتخابات مجلس نامشروع است و مجلس فرمایشی است، مجلس با قدرت تشکیل شد.
انتخابات ریاست جمهوری نامشروع است، احمدی نژاد مقتدرترین رئیس جمهور تاریخ ایران شد.
انتخابات مجلس هشتم نامشروع است، مجلس تشکیل خواهد شد.
نتیجه گیری: هفتاد درصد قدرت های جهان نامشروع هستند، ولی هستند.
عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب کروبی
هشت سال قبل، رفسنجانی از سردار سازندگی تبدیل به عالیجناب سرخپوش شد.
شش سال قبل ابراهیم اصغرزاده ازدوست اصلاح طلبان تبدیل به دشمن اصلی انتخاباتی در شوراها شد.
چهار سال قبل کرباسچی از امیرکبیر ایران تبدیل به سازشکار نوکر کارگزاران شد.
سه سال قبل رفسنجانی تبدیل به مفسد اقتصادی شد.
امسال کروبی از شیخ اصلاحات تبدیل به دشمن اصلی اصلاحات شد.
نتیجه گیری: ما در هر حال یک دشمن پیدا می کنیم که به او رای ندهیم.
تحریم باید گردد
شش سال قبل انتخابات شوراها را در حالتی که نهضت آزادی هم تائید صلاحیت شده بود تحریم کردیم چون اصلاح طلبان تنوانسته بودند شهرداری را اداره کنند، در نتیجه احمدی نژاد شهردار تهران شد و ما هیچ تقصیری نداشتیم.
چهار سال قبل انتخابات مجلس را تحریم کردیم، چون مجلس ششم نتوانسته بود هیچ کاری بکند، در نتیجه حداد عادل رئیس مجلس شد.
سه سال قبل انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردیم، چون نه از معین خوش مان می آمد و نه از هاشمی، در نتیجه احمدی نژاد رئیس جمهور شد.
امسال چون نامزدهای اصلاح طلب رد صلاحیت شده اند انتخابات را تحریم می کنیم.
نتیجه گیری: ما اول می دانیم نمی خواهیم در انتخابات شرکت کنیم، بعد دلیل آن را پیدا می کنیم.