مشهدالمحمود

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

هزاران نفر از نخبگان کشور رفتند بیت رهبری، البته آمارش دست خبرگزاری فارس است، تعدادشان که به نظر هشتصد نهصدتا بود، ولی فرض می کنیم هزاران نخبه بودند. رهبری در دیدارش با نخبگان مقداری تهدید، مقداری نفرین، مقداری آه و ناله و مقداری لبخند بدون دلیل فرمودند. ایشان اظهار داشتند: “ زیر سووال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرم است.”

ایشان چهار ماه قبل گفت: “ زیر سووال بردن انتخابات درست نیست.”

وی سه ماه قبل گفت: “ زیر سووال بردن انتخابات غلط است.”

وی دو ماه قبل اظهار داشت: “ زیر سووال بردن انتخابات فتنه دشمنان است.”

ایشان یک ماه قبل گفت: “ زیر سووال بردن انتخابات مثل تکه تکه کردن پیامبران است.”

وی پانزده روز قبل گفت: “ زیر سووال بردن انتخابات بزرگترین انحراف در تاریخ است.”

وی دیروز گفت: “ زیر سووال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرم است.”

عزیزم! جانم! آقای شبه محترم! استاد اعظم! برادر من! رهبر معظم! حالا اینقدر تکرار کن که حتی طرفداران خودتان هم متوجه شوند که در انتخابات تقلب شده. آدمی که یک روده راست توی شکمش باشد، این قدر قسم نمی خورد. گفتم روده راست، یاد احمدی نژاد افتادم، الفنون شبانه رفته مشهد.

 

پایتخت به خراسان منتقل می شود

وقتی نوزده ساله بودم، می رفتم تنهایی تهران، اکثرا هم کارم با کتابفروش ها بود و دانشگاه تهران، خانه آبجی هم در میرداماد بود. مشکل من در آن زمان دقیقا شبیه همین مشکلی است که الآن احمدی نژاد پیدا کرده. من اگر می خواستم بروم رسالت، باید اول از جردن می رفتم میدان انقلاب، بعد از آنجا می رفتم رسالت. فقط یک جا را به عنوان نقطه آغاز بلد بودم، حالا دکتر شجاع، شده مثل من

 

الفنون: اگر بریم دانشگاه تهران با لنگه کفش می زنن توی سرمون.

معاون کلانتر: برو دانشگاه مشهد، حرم هم شلوغه می گیم بخاطر تو امدن اومدن امام رضا که نمی تونه تکذیب کنه.

الفنون: باید بریم سفر استانی ولی بریم اهواز سبزها آبروریزی می کنن….

معاون کلانتر: برو استان خراسان، هم استانه، هم زیارت می کنی، هم حرم شلوغه

الفنون: باید برم سراغ حافظ، ولی شیراز پر سبزه، می ترسم

معاون کلانتر: مگه همین یه شاعر رو داریم، برو سراغ فردوسی مشهد، حرم هم شلوغه همون شعر قلابی را هم بخوان من از تبار رستم و فرهاد و آرشم. بگذار بگن که اگه فرهادی شیریننت کو، یا بگن چیت شبیه به آرشه…

الفنون: باید برم حرم حضرت معصومه، ولی توی قم مردم با ما مخالفن، شعار می دن…

معاون کلانتر: حالا چه فرقی می کنه، امام رضا هم داداش بزرگه است، ضمنا حرم شلوغه می گن بخاطر تو اومده بودن.

الفنون: باید برم یه سری به مادربزرگم ارادان بزنم، ولی می ترسم ملت بریزن سرم….

معاون کلانتر: کاری نداره، به اونها بگو با هواپیمای اختصاصی بیان  مشهد، هم زیارته هم تو رو می بینن.

الفنون: می ترسم برم دفترریاست جمهوری، بچه های دفتر کفش پرت کنن بطرفم….

معاون کلانتر: ببین! پایتخت رو عوض کن، ببریم مشهد، هم حرم شلوغه، هم مجبور نیستیم تهران و تهرانی ها رو تحمل کنیم.

 

و چنین بود، که به دلیل سبززدایی، گریز از مرکز، نزدیک شدن به حرم، پایتخت برای مدتی به مشهد منتقل شد. یعنی واقعا توی مشهد مشکلی نیست.

 

تولد؟ مگه اونم به دنیا اومده

محمود وایستاده بود جلوی آینه آسانسور سازمان ملل و به خودش نگاه می کرد.

محمود با خودش: کفشاشو! دویست هزار تومن خریدن از ایتالیا

محمود با خودش: کت و شلوارشو! دو میلیون خریدن از لندن

محمود با خودش: عینک شو! دویست هزار تومن خریدن از پاریس

محمود با خودش: پیرهنش رو! سیصد هزار تومن خریدن از نیویورک

محمود به محافظانش نگاه می کند: محافظاشو! ماهی بیست میلیون تومن فقط خرج محافظتشه.

محمود به فکر بچه هاش می افته: برای همه تون محافظ گذاشتم، تازه گفتم محافظای خاتمی را هم کم کنند. تا حالا که کسی حرفی نزده.

محمود به فکر راننده اش می افتد: ماشیناشو! ماهی پنج میلیون فقط استهلاک ماشیناشه.

محمود نگاهی به ساعتش می کند: ساعتشو! ششصد هزار تومن پول ساعت شو دادن.

محمود نگاهی به خودش می کند: اون وقت این قیافه، گند زده به همه این وسایل…. خیره می شود به خودش و به خدا فکر می کند: خدایا! آفریدی؟

دیروز اعلام شد که روز تولد احمدی نژاد است و همگان با این سووال مواجه شدند: آیا او هم واقعا به دنیا آمده است؟

 

جامعه شناسی و مردم شناسی

بیسوادی هم درد بدی است. البته برای کسی که متوجه می شود که سواد اهمیت دارد، وگرنه چه اهمیتی دارد که بدانی یا ندانی. دکتر الفنون در مصاحبه خودجوش تلویزیونی اش گفت: “ ما بیشتر از آنکه به جامعه شناس نیاز داشته باشیم، به مردم شناس نیاز داریم.” این برادر فکر می کند مردم شناسی علمی است که به بررسی ملت و مردم می پردازد، در حالی که اصلا ربطی ندارد. مردم شناسی یا آنتروپولوژی علمی است که به بررسی تغییرات فیزیکی و فرهنگی بشر می پردازد و معمولا برای آن بیست هزار سال اول است. اتفاقا آن علمی که با آن مردم را می شناسند همان جامعه شناسی است.

 

حفظ نظام واجب تر از نماز است

باز هم خدا را شکر، فکر کردیم جدی جدی می خواهند بزنند و بکشند و پدرمان را دربیاورند. با این حرف هایی که می زنند خیال آدم راحت می شود. سردار جعفری فرمانده سپاه گفت: “ حفظ نظام واجب تر از نماز است.” خیال مان راحت شد، اگر همانطوری که نماز را جدی می گیرند، حفظ نظام را هم جدی بگیرند، تا سه چهار ماه دیگر تمام است….. منظورم چیه؟ من منظور خاصی نداشتم!

 

رهبری خودش تذکر می دهد

بالاخره خیال مان راحت شد. همه اش نگران بودیم که خدای ناکرده رهبری با مذاکره و سازش با آمریکا مخالفت کند، تمام برنامه های ما بریزد به هم. یک عضو بلندپایه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مشت محکمی توی دهان باهنر که گفته بود رهبری با مذاکره با آمریکا مخالف است، زد و اظهار داشت: “ رهبر معظم انقلاب اگر مخالف مذاکره باشند خودشان تذکر می دهند.” از طرف دیگر جواد لاریجانی که ده سالی است شیپور را از دهانه گشادش می نوازد، و معمولا این عمل موجب ناراحتی فتق می شود، یا یک سال است هیچ روزنامه ای نخوانده یا مثلا پولی تیک زده وگرنه دست کم سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی را می خواند و در می یافت که نگرانی قاطبه اصولگرایان برای وادادگی مموتی است که از  تمام منافذش آب راه افتاده از فکر دست دادن با اوباما . کسی که از عکس انداختن با یک افسر ساده فرودگاه بغداد کلی تبلیغات جور کرد لابد برای دیدار با اوباما خودش را می کشد. آن وقت سیاستمدار سابق و گوگولی امروز گفته اصلاح طلبان می خواهند جلوی پای آمریکا فرش قرمز پهن کنند. بگو برو بابا […]

 

جواد جان! پسرم! اصلاح طلبان که یا زندانی اند یا تبعیدی اند یا خانه شان تحت محاصره است، فرش قرمزشان کجا بود؟ حالا دارید توافق می کنید، حالش را هم می برید، اورانیوم کشور را هم می دهید. دستمال هم که به دست سلطانیه و جلیلی دادید که بروند همه جا را تمیز کنند و دستمال بکشند، آن وقت ما و فرش قرمز؟ این رئیس ما که قدر قدرت قوی شوکت بود، نیم ساعت توی دستشویی گیر کرد که فرش قرمز پهن نکند، حالا هم سر فرش را گرفتید، هم می خواهید به عرش بروید؟ لابد دوست امروزی و دشمن سابقتان که شریعتمداری باشد بزودی خواهد نوشت خاتمی سفارت آمریکا را در ایران یواشکی باز کرده بود که با مخالفت رهبری روبرو شد تا با شجاعت پسر شجاع رهبر شجاع بالاخره در را باز کردند و رییس مموتی هم مجسمه اوباما را در حالی که شبیه به ماشالله قصاب شده بود پرده برداری کرد تا طرف خجالت بکشد.

مشکل همان چوبی است که توی گوش دولت گیر کرده، نه جرات می کند بگوید من با آمریکا مذاکره کردم و می کنم، نه شهامت دارد که بدون پشتوانه مردمی با آمریکا بجنگد. جالب اینکه دکتر محمود هم باز خارجی پیدا کرده و نطقش باز شده و در مصاحبه با فهمی هویدی گفته: “ما به مفهوم واقعی اصلاح طلبیم.” منطقش چیست؟ همین که می گویم.

 

صغری: ما که با آمریکا سازش کردیم آمریکایی هستیم.

کبری: اصلاح طلبان به مفهوم واقعی آمریکایی هستند.

نتیجه: ما به مفهوم واقعی اصلاح طلبیم.

 

مصطفی ت از زندان پیام داد

خوشم می آید از این که طرف این کاره است. مصطفی تاج زاده در پاسخ به شریعتمداری از زندان پیام داد که “ من حاضرم یکراست از همین سلول بیرون بیایم و با شریعتمداری مناظره کنم و بگویم که در این سی سال چه کسی بیشتر به اسرائیل و آمریکا خدمت کرده است.”

 

گاز تو بخورم

محسنی اژه ای، مردی که در یکی از جلسات شورای نظارت بر مطبوعات عیسی سحرخیز، نماینده مطبوعات کشور در شورا را گاز گرفته بود، اعلام کرد: “ فضای مطبوعات نیاز به تلطیف دارد.” وی برای تلطیف بیشتر به دستشویی رفت تا مسواک بزند و از دادستانی تهران خواست تا فعالان مطبوعاتی را برای تلطیف شدن آماده کند.

 

هورررررررررررا، پنج مناسبت جدید اضافه شد

مژده مژده، مژده به سبزها! به گفته مسوولان دولت دهم، پنج مناسبت جدید به تقویم کشور اضافه شد. از کلیه سبزها خواهشمند است این مناسبت ها را در دفترشان ثبت کنند. شال و روسری و دستبند سبز را فراموش نکنید، ورود برای عموم آزاد است.

 

موسوی و کروبی و جلسه چهار ساعته

چشم حسود کور! گوشش کر! قد جفت شان دربیاید سرچشم هر کس نمی تواند ببیند. امروز در یک جلسه چهار ساعته موسوی و کروبی با همدیگر توافقاتی کردند و کمیته وحدت سبز را تشکیل دادند. عبدالله نوری هم اعلام کرد: “ اجازه تجمع بدهید تا وزن معترضان مشخص شود.” اما قوه قضائیه اعلام کرد، ترازوی جمهوری اسلامی فعلا خراب شده و به همین دلیل دادگاه ها هم به تعویق افتاده و با وجود متناسب شدن وزن اکثر بازداشت شدگان، آنها را آزاد نمی کنند.