اقتدارگرایان با واکنش عجولانه و افراطی خود به سخنان خاتمی مرتکب اشتباه فاحشی شدند و به همگان نشان دادند که بعد از یک و نیم سال تبلیغات نفس گیر و دشنام و ناسزا به رهبران جنبش اعتراضی در ایران، نه تنها اقبال عمومی به آنها کم نشده، بلکه این خطر وجود دارد که برخی از میانه روهای جناح اصلاحات در انتخابات بعدی به میدان آمده و با حمایت سران جنبش و اقبال عمومی مردم، باز هم بساط آنها را به هم بریزند. جناح اصلاح طلب به خاطر تعلق تاریخی خود به انقلاب اسلامی این پتانسیل را دارد که افراد دیگری را برای انتخابات آماده کند و از سد شورای نگهبان نیز بگذراند. اگر این کار را انجام دهند، و اگرکاندیدای مورد نظر آنها مورد تایید سران جنبش قرار بگیرد، آنگاه با اقبال عمومی مردم و حمایت معنوی سران جنبش، به احتمال زیاد در انتخابات پیروز می شود و با توجه به حوادث هشتاد و هشت و درسی که اقتدارگرایان از آن گرفته اند، احتمال کارشکنی نیز کاهش می یابد. این یک واقعیت است و حملات اپوزیسیون به خاتمی هم تاثیر چندانی در عدم تحقق آن ندارد. هر چند این مساله با آمدن فرصت طلبان مدعی اصلاح طلبی که تنها نقش هیزم کش های انتخاباتی را بازی می کنند، محقق نخواهد شد، اما مطلوب اقتدارگرایان این است که خاتمی و کروبی و میرحسین موسوی هم به جمع اپوزیسیون برانداز ملحق شوند و احیانا کانال تلویزیونی هم در خارج از کشور درست کنند تا هر از چند گاهی سوژه سریال های طنز در ایران شوند و به این ترتیب حکومت برای همیشه از شر اصلاح و تحول و… راحت شود. این نوشته را برای آن دسته از دوستان نوشتم که بدون تامل و تفکر کافی در اوضاع ایران و صرفا از سر هیجان و توهم در این روزها، همپای کیهان و رجا نیوز به خاتمی حمله می کنند. اکثر این افراد در خارج از کشور زندگی می کنند و هیچ بدیل مناسبی هم برای پیشنهادات خاتمی ندارند. با راه اندازی سایت و انتشار بیانیه کاری از پیش نمی رود، چرا که مشکل امروز جامعه ایران کمبود اگاهی نیست. به نظر من در داخل و خارج از کشور طبقه ای شکل گرفته است که خیال می کند با اینترنت و پیغام دادن در فیسبوک و توییتر، می شود مدیریت فکری فرهنگی و سیاسی جامعه کهنسالی همانند ایران را در دست گرفت و آن را از راه دور هدایت کرد.
این طبقه “اینترنت باز” مصداق همان کلام دکتر شریعتی هستند که می گفت در دوران مبارزه با حکومت شاه، جلسات سنتی ها و بازاری ها از نظر امکانات هیچ کمبودی نداشت، چرا که همه افراد در برگزار کردن این جلسات از خود مایه می گذاشتند و ملزومات آن را تامین می کردند. از طرفی در همین جلسات، اکثریت قریب به اتفاق حاضرین شنونده بودند. اما در جلسات روشنفکران، حتی وسایل یک پذیرایی ساده هم مهیا نمی شد اما همه از دم سخنران و نظریه پرداز بودند.
نکته تاسف بار این است که بسیاری از افراد خواهان تجلی گرایش های فکری و فلسفی خود، آنهم به صورت حداکثری در قالب شخصیتهای سیاسی پیروز در انتخابات هستند و به نسبیت و حرکت های تدریجی برای نزدیک شدن به مطلوبهای خود اعتقاد ندارند. این پدیده که بیش از کنش اجتماعی و سیاسی، به قمار شباهت دارد، نطفه ای است که اغلب تنش های بی حاصل سیاسی از آن پدید می آید. در روزهای قبل از انتخابات پیغامهای زیادی (اغلب در فضای مجازی ) دریافت می کردیم که شما با گرایش لیبرال چگونه از یک روحانی به نام کروبی حمایت کردید؟ این افراد نه دید درستی نسبت به سیاست و انتخابات دارند و نه تاریخ اندیشه های سیاسی را مطالعه کرده اند. در باره سخنان اخیر خاتمی هم وضع به همین منوال است. آیا حکومت حاضر است شرایط خاتمی را بپذیرد؟ اگر بپذیرد که مشکلی نمی ماند! این سخنان حکومت را به جایی رساند که علنا اعلام کرد اصلاح طلبان حق شرکت در انتخابات را ندارند و این اتفاق می تواند به ریزش بیشتر اقتدارگرایان و پیوستن آنها به میانه روها کمک کند، چرا که در آن جناح هم افراد فراوانی هستند که از یکه تازی تندروهای جناح راست نگران و ناراحت اند. با این حال نیروهای خارج از کشور با اینکه از برگزاری یک نشست مشترک هم عاجزند، شهامت و شجاعت خود را در کوبیدن امثال خاتمی آنهم در این روزها نشان می دهند و این به دور از انصاف است.