زندگی مجانی

نویسنده

» سرزمین هرز

پنج شعر از اورهان ولی

ترجمه‌ی احمد پوری

در انتظار توام

در چنان هوایی بیا

که گریز از تو ممکن نباشد.

2

چه خوش است

ترانه‌ای که با سوت می‌زنی

وقتی مست و سرخوش خیابان‌گردی می‌کنی

اما چه اندوهبار است

همان ترانه

وقتی درون کوپه‌ی قطاری هستی.

3

چه کرده‌ایم

برای

مامِ وطن

بعضی از ما مُردیم

بعضی سخنرانی کردیم.

4

چیزی مثل الکل در هواست

حال آدمی مثل من را خراب می‌کند، خراب.

وقتی دل لبریز غم غربت است.

عشق تو جایی

و تو جایی دیگر،

آدمی مثل من را غمگین می‌کند، غمگین.

چیزی مثل الکل در هواست

آدمی مثل من را مست می‌کند، مست.

5

مجانی زندگی می‌کنیم

هوا مجانی، ابر مجانی

تپه مجانی، چمن مجانی

باران، گِل و شل همه مجانی

بیرون ماشین‌ها

در سینماها

ویترین مغازه‌ها مجانی.

اما نان و پنیر نه.

آب و نمک مجانی،

آزادی به قیمت جان

برد‌ه‌گی اما مجانی

مجانی زندگی می‌کنیم.

مجانی.