صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به ساختار زندگانی

 

شناسنامه نمایش:

نویسنده و کارگردان:شکرخدا گودرزی.بازیگران:اصغر همت، فرزانه نشاط‌خواه، خسرو احمدی، نسیم ادبی، ایوب آقاخانی، عباس شادروان، افشین زارعی، آذر خوارزمی، صادق توکلی، عبدالرضا فریدزاده، داود مقدادی، نوید گودرزی، محسن بابایی ربیعی، بهمن امیدواری، مهدی علی‌نژاد و مهدی مصباحی /سیامک احصایی طراحی صحنه، منیره ملکی طراح لباس، ماریا حاجیها طراح گریم، احسان تارخ و مهدی رفعتی آهنگساز، بابک جواهرپور طراح پوستر و بروشور، نیما گودرزی دستیار کارگردان و مدیرتولید، اختر تاجیک عکاس و منصور علیاری منشی صحنه.
خلاصه داستان:نمایش “خواجه نظام” از مرگ آرت ارسلان دومین پادشاه سلجوقی تا پایان زندگی خواجه نظام را در بر می‌گیرد. این نمایش ساعت 20:45 به صحنه می‌رود.

استروس به تقابل‌های دوگانه معتقد بود و با تحقیقاتی که بر زندگی سرخپوستان آمریکایی انجام داده بود بر عنصر پیرنگ در روایت وقعی نمی‌نهاد. او معتقد بود که نگاه پیرنگی به روایت اجازه نمی‌دهد ما به عمق برویم و به همین دلیل از تحلیل ساختاری و عمقی اسطوره باز می‌مانیم. او بیش از اینکه به نگاهی افقی معتقد باشد در جست‌وجوی نگاهی عمودی بود که حرکتی از بالا به پایین داشته باشد.
“نگاه استروس بر پایه تقابل های دوتایی شکل می‌گیرد. یعنی ما در جهان با تقابل‌های خوب/ بد، زیبا/ زشت، نور/ تاریکی، وفادار/ خائن و… مواجه هستیم. در این تقابل‌ها همواره واژه نخست عنصر مطلوب و دومی غیر مطلوب است.
نمایش خواجه نظام الملک نیز بنای خود را بر همین قیاس استوار می‌کند.“1

در این نمایش با توجه به محوریت شخصیت خواجه نظام الملک یک فضای کاملاً ایرانی با محتوای ستیزه جویانه ی نور و تاریکی حاکمیت دارد. البته در نمایشنامه ما با ایده و طرح داستانی چندان بکری مواجه نیستیم و سوژه از تازگی خاصی برخوردار نیست و مشابه این طرح داستانی را ما حداقل در سال‌های اخیر به فراوانی دیده‌ایم اما در رویکرد و شکل تازه‌ای که نویسنده در بستر آن اثرش را می‌پرورداند، نمایشنامه‌ای قابل توجهی خلق می‌شود. نویسنده بر آن است به بهانه بیان زندگی این فرد، ناگفته‌های بسیاری را که بر سر ملت ایرانی در طول تاریخ آمده است، بیان کند.اودراین مسیر تلاش نمی کند تا به دانسته‌های مردمی بسنده ‌کند، سعی دارد بر زوایای تاریک این شخصیت نفوذ کند تا بانی بیداری تماشاگرش شود. نویسنده هدفش ارائه یک شخصیت صرفاً علمی و ایرانی نیست، بلکه بسیاری از مسائل و بحران‌های تاریخی ملت ایران را تعمیم می‌دهد.

نمایش”خواجه نظام الملک” تماشاگر ایرانی را نسبت به گذشته باشکوهش به اعتبار فرهیختگانش بیدار می‌کند. نویسنده تاریخ و نگاه تراژیک را بستر مناسبی برای طرح اندیشه‌ای ژرف قرار می‌دهد.

گودرزی برای آن که تماشاگر در زمان اجرا دچار بی‌حوصله‌گی نشود به بافت زبانی و چند لایگی حس‌ها و اندیشه‌ها بها می‌دهد. او طی یک سلسله موقعیت‌های جذاب و دراماتیک گوشه‌هایی از ساختار زندگی، تفکرات و تاثیرات خواجه نظام الملک را به نمایش می‌گذارد. در این رویارویی دراماتیک گاهی بازیگران رو به تماشاگران به روایت جزئی از واقعه می‌پردازند و با نوعی فاصله‌گذاری تماشاگر را در زمان دیدن ادامه نمایش به تفکر پیرامون اتفاقات و شخصیت‌ها سوق می‌دهند. به گونه‌ای در متن هم، تفکر بر احساس و تصویر غالب می‌شود تا نوعی هم اندیشی جمعی پیرامون یک فرد خرد ورز انجام شود.

 کارگردان، همه تلاش خود را می کند که  هرج و مرجِ متناقض میان آدم‌های نمایش و بزدلی و کینه خواهی آنها را نسبت به موجودی که حتی زبان به دفاع از خود نمی گشاید، به نمایش بگذارد و در اجرا زنده کند و به نظر موفق هم شده است.گودرزی تئاتر را به مثابه میدان نبرد، به فضایی برای تشنج و درگیری (لفظی) میان جبهه های مخالف اثر تبدیل می‌کند تا علاوه بر افزودن بر جنبه‌های دراماتورژی نمایش، مانع از هدررفتن پیام و هدف مستور در نمایشنامه شود.
در متن گاهی زبان فاخر و اشرافی می‌شود و واژگان با ریتمی آهنگین در ساخت و ساز فضا به کار گرفته می‌شوند. گاهی نیز زبان از زبان مردم کوچه و بازار پیروی می‌کند تا تعادل دراماتیک و جذابی در اوج و فرودهای زبانی صورت گیرد. نویسنده همچنین از طنز و لحظات کمدی پرهیز نمی‌کند او یک لایه محکم از متن را به این امر مهم اختصاص می‌دهد تا ضمن برقرار ساختن یک ریتم متناسب، لحظات مفرح و شادی را برای سرگرمی و استراحت تماشاگر ایجاد کند. شاید با این تمهید تماشاگر با حوصله بیشتری به بار عاطفی و متفکرانه توجه نشان دهد و در زمان تاثیرپذیری در فضایی صمیمی و همذات پندارانه قرار گیرد.بنابراین نویسنده از تمامی تکنیک‌ها و شیوه‌های قبلی خود در این نمایش به نحوی استفاده می‌کند تا آن چه را بیان می‌کند در ادامه مابقی کارهای جدی‌اش باشد.

در کنار زبان، مؤلفه‌های اجرا هم، کارکردی متناسب با فضا و ادبیات نمایشی پیدا می‌کند. شاید مهمترین رویکرد اجرا در تربیت مؤلفه‌های آن را بتوان در روایت یکدست و روان واقعیت و خیال مورد جستجو و ارزیابی قرار داد. در واقع گودرزی هم در ارائه تصاویر واقعیت، هم در بازسازی واقعیت و خیال‌انگیزی ذهن و هم در بازنمایی وهم به یک میزان ترتیب و کیفیت را رعایت کرده است.

کارگردان با همه ی تلاش خود در تولید اثری ارزشمند دربرخی از طراحی های خود درمیزانسن های نمایش کم دقتی می کند.هدایت بازیگران اغلب اوقات در حال و هوای موقعیت دراماتیک قرار نمی گیرد و به این ترتیب جایگزینی نقاط برجسته و کم قوت برخی از آنان برای شکل دهی به وضعیت پیشنهادی متن دچار تزلزل می شود.

طراحی صحنه هم با آن که در طول اجرا ثابت است اما کارگردان با ایجاد یک پس زمینه، متغیر و نورپردازی‌ها و دودگرانی‌های متفاوت و متنوع از این طراحی صحنه به برداشت‌های قابل چشمگیری می‌رسد.


1.رازشناسی حقیقت.دانیال هامون