نگاه روز

نویسنده
بهاره خسروی

مروری برکارنامه ی شعری سپانلو

نوستالژی تاریخ

هر چند که محمدعلی سپانلو، شاعر مشهور ایرانی بعد از یک دوره بیماری سخت  هفته‌ی گذشته از بیمارستان مرخص شد اما گفته می شود که برای ادامه‌ی معالجات راهی خارج از کشور خواهد شد.

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی، مترجم، متولد 1319 تهران است و تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. سپانلو از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران است.

وی فعالیت ادبی اش را در دهه ۱۳۴۰ شروع کرد و با منظومه پیاده روها شهرت یافت. از میان اشعار او، به ویژه منظومه خانم زمان اقبال عمومی یافت. او از سن ژان پرس، آلبر کامو، گراهام گرین و گیوم آپولینر آثاری را ترجمه کرده است.

 

 

سپانلو در حلقه ی دوستان- دهه چهل

 

در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نماینده‌ی معدود ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و امریکا شرکت کرده است و سهمِ بزرگی در معرفیِ ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثارِ او تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده است. نویسندگانِ پیشروِ ایران که گلچینی از آثارِ داستانیِ نویسندگانِ قرنِ بیستمِ ایران، به همراهِ بررسیِ آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از دانشگاه‌های ایران است و تابه‌حال فروش بسیار بالایی داشته است. ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگانِ ایرانی است که در دنیایِ ادبیاتِ غرب نیز شناخته شده است، و توانسته است نشان شوالیه‌ی نخلِ آکادمیِ فرانسه (بزرگ‌ترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزه‌ی ماکس ژاکوب (بزرگ‌ترین جایزه‌ی شعرِ فرانسه) را دریافت کند. وی چهارم تیرماه 1382 در مراسمی با حضور هنرمندان ایرانی و هنر دوستان فرانسوی درمنزل سفیر فرانسه در تهران این نشان را دریافت کرد.

سپانلو، شاعر کنج‌های تاریخ ایران است. او در شعرهایش کاشف از یادرفته هاست. شاعری که بیش از هر شاعر دیگری سنت تهران را و زوایای زندگی در تهران را با تاخت و تازها و فراز و فرودهای تاریخ ایران درآمیخته است. شعرهای او، با زبان موسیقایی‌شان واز ورای مه مبهمی که در آن‌ها می‌چرخد و نیز با آمیختن فضاهای انتزاعی و تاریخی، چشم‌اندازی منحصر به فرد در شعر فارسی می‌گشاید. چشم‌اندازی که شاید کمتر از قدری که می‌بایست و شایسته‌اش بود، ارج دید.

ازسویی دیگر، محمدعلی سپانلو یکی از محققین آگاه ادبیات مشروطه نیز بوده است. بسیاری “چهار شاعر آزادی”  او را هنوز در ردیف‌های دم دست کتابخانه‌هاشان نگهداشته‌اند.

وی که ترجمه‌ای از نخستین آثار آلبر کامو در دست انتشار دارد دارای آثار متعدد شعر و و ترجمه و تحقیق در ادبیات است.

مانند مجموعه شعر فیروزه در غبار، ژالیزیانا، پیاده‌روها، خانم زمان، آه بیابان، خاک، رگبارها، سندباد غایب، هجوم، نبض وطنم را می گیرم، ساعت امید.

سپانلو جدا از اینکه شاعری صاحب نام است در عرصه های دیگر چون قصه، پژوهش و بررسی و ترجمه نیز صاحب آثار قابل تاملی است که از جمله آنها می توان به مردان( مجموعه 5 قصه) چاپ اول 1349، ازآفرینی واقعیت( مجموعه قصه از نویسندگان معاصر ایران با تحشیه و تفسیر) چاپ اول 1349، نویسندگان پیشرو ایران( تاریخچه رمان، قصه کوتاه، نمایشنامه و نقد ادبی در ایران معاصر ) چاپ اول 1362 تهران کتاب زمان، چهار شاعر آزادی ( در زندگی و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی) استکهلم 1994، تهران، نشر نگاه، 1377، گیوم آپولینز ( نوشته ی پاسکال پیا) همراه با گزیده ی اشعار آپولینز، سلسله ادب و اندیشه، زیر نظر بهمن فرمان، چاپ یکم، تابستان 1372، آناباز ( منظومه ای از سن ژون پرس) تهران، نشر هرمس، 1381و دیوان عارف قزوینی ( با مقدمه و سال شمار، تدوین جدید همراه با مهدی اخوت) تهران، انتشارات نگاه، 1381 اشاره داشت.

ترجمه‌هایی هم که این شاعر انجام داده شامل: در محاصره، عادلها، کودکی یک رییس، دهلیز وپلکان، آنها به اسبها شلیک می کنند (هوراس مک کوی)، مقلدها، کودکان، امیر حمزه صاحب قران و مهتر نسیم عیار، سفرهای سندباد بحری است و همچنین انتشار مقالات مختلفی از سپانلو در نشریات معتبر کشور.

 

 

سپانلو و نوری اعلا

 

در همین زمینه مجموعه شعرهای محمد علی سپانلو با عنوان “ قایق سواری در تهران” از سوی انشتارات افق منتشر شده که حاوی شعرهای تازه این شاعر است.

قایق سواری در تهران هم عنوان آخرین مجموعه شعر محمد علی سپانلو  است که مشتمل بر 37 شعر از این شاعر معاصر است که تقدیم به پنجاه سالگی شاعر شده است.

مقدمه این کتاب را سیمین دانشور، نویسنده بزرگ معاصر نوشته و به بررسی دوران شعری سپانلو و ویژگی های شاعری وی می پردازد.

او اعتقاد دارد که سپانلو در این کتاب با زبانی شاعرانه فیلمی به نمایش می گذارد که همه عوامل ساخت آن خود شاعرند. از کارگردان وفیلم نامه نویس و متصدی نور و کارشناس جابجا کردن صحنه ها وبازیگران گرفته تا جلوه های ویژه و وقایع نگاری و….

این کتاب را اشعاری چون 4 شعر ملاح خشک رود، شط پری، گاو سبز، سفر نقاره چی، آفتاب پرست، قایق سواری در تهران و… در بر می گیرد.

مدیا کاشیگر مترجم در باره‌ی این اثر شاعر گفته است: “سپانلو به‌عنوان شاعر دو ویژگی برجسته دارد و یک ویژگی سوم که هرجور شعر می‌گوید دو مورد دیگر در آن نمایان است و بازتاب پیدا می‌کند. در درجه اول او یک شاعر ایرانی است، ایران در مفهوم تاریخی، ایرانی که تیسفون در آن هست، ایرانی که تا سر حد چین رفته و ایرانی که نگاهش به جهان نگاه امپراتوروار است؛ یعنی پوشکین را متعلق به خودش می‌داند، رودخانه سند را متعلق به فرهنگ خود می‌داند، ایرانی که مشکلی با هیچ چیز خارجی ندارد و همه چیز را جذب خودش می‌کند.”

سپانلو شاعری است که ابا ندارد از این‌که از دیگری همه چیز را بگیرد، ایرانی‌اش کند و دوباره به ما پس دهد. شاعری است که فرهنگ خاصی در او مسلط نیست و فرهنگی بر کارش حاکم است که فرهنگ بشری است. در این بستر جهانشمول فرهنگی که بستر شعر سپانلو است، گذشته ایران و تمام جهان حضور دارد.

به اعتقاد کاشیگر، ویژگی دوم شعر سپانلو هم این است که شاعر تهرانی است؛ یعنی همه چیز شعرش برمی‌گردد به تهران. این به‌ویژه از یک زاویه برای من در شعر سپانلو جذاب است، من هیچ شعری از سپانلو در زندگی‌ام نخوانده‌ام که در آن طبیعت رام‌شده شهری نباشد. طبیعت شعر سپانلو طبیعت گل‌هایی است که در گلدان است، طبیعت مشجر، طبیعتی است که انسان وارد شهر کرده است. طبیعتی است که دخالت انسان در آن آشکار است و وقتی کوچه پس‌کوچه‌ها را برای ما توصیف می‌کند، از طبیعتی حرف می‌زند که حاصل دست انسان است.

من اعتقاد دارم عنصر غایبی که در شعر سپانلو با ما حرف می‌زند انسان است، انسانی با تردیدهاش، انسانی که گاهی وقت‌ها نمی‌داند. انسانی که نمی‌داند گذشته‌ای که می‌خواهد از آن حرف بزند تاریخ است یا حس نوستالژی، حسی از یک چیز از دست رفته.

به زعم این نویسنده آن ‌چه باعث می‌شود شعر سپانلو بتواند مخاطب عام داشته باشد، این است که تاریخ در آن حضور دارد. ولی نه به‌عنوان تاریخ، بلکه به عنوان نوستالژی از دست‌رفته‌ای حضور دارد که همچنان هم در وجود ما جاریست. عشق در آن وجود دارد و این عشق، هم عشق به یک زن واقعی هست و هم عشق به یک زن خیالی و اثیری. در غایت در آن به بحث رویا می‌رسیم، که تنها خاطره‌اش می‌ماند.