ایرانی ها دیگر احمدی نژاد را دوست ندارند

نویسنده

ahmadinejadidnb.jpg

میمو کاندیتو

طبق آمارهای رسمی تلویزیون دولتی، محبوبیت رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، به اندازه محبوبیت دشمنش جورج بوش در آمریکا است: 35 درصد [؟] توجیه این مسئله در مورد جورج بوش آسان است، اما افول ستاره محبوبیت رئیس جمهور کشوری که دموکراسی در آن به کالایی بدل شده است که فقط ملاها می توانند قیمتش را تعیین کنند و فقط به شکلی که قادر الهی با آنها ارتباط برقرار می کند شکل می گیرد، غیر منتظره است.

مساله اینجا است که هم درآمریکا و هم در ایران، نومحافظه کاران در حال افول هستند. مقایسه کارل روور و تئوریسین های دوران اوج جورج بوش، با آیت الله مصباح یزدی و گروهی که با عنوان “حلقه حقانی” شهرت دارد و دور و بر احمدی نژاد را گرفته اند، ممکن است به نظر افراط در چارچوب های تعیین شده سیاسی باشد، اما هر دو گروه با توجه به تفاوت سیستم حکومتی، نشان داده اند که از مفهوم قدرت برداشتی یکسان دارند.

حمله اعتراض آمیز دانشجویان در یک جلسه عمومی به رئیس جمهور ایران، باعث تعجب افراد زیادی شد؛ نه به این دلیل که نمی دانستند که جوانان خشمشان را به راحتی ابراز می کنند، بلکه به این دلیل که به نظر می رسید که پیروزی انتخاباتی احمدی نژاد ثابت کرده بود که اصلاح طلبان تنبل و خاموش، از هم پاشیده شده اند. اما با توجه به تحولات دانشگاه ها، تحلیلگران به این نتیجه رسیده اند که باید متوجه بقای جنبش های اصلاح طلبانه، حتی در ساختار هایی که به شدت کنترل می شوند، بود.

البته، احمدی نژاد از حمله “جناح چپ” آنقدر ها غافلگیر نشد که از حمله “ جناح راست”. مسلما در ایران، لابی هایی مثل لابی جمهوریخواهان آمریکا که منتقد جورج بوش هستند، وجود ندارد؛ با این حال نامه ای به امضای 150 نفر از 290 نماینده مجلس رسیده است که تعداد زیادی از آنها شبیه به همان جمهوری خواهان منتقد بوش هستند که جزو متحدان اسمی رئیس جمهور ایران محسوب می شوند، اما او را به دلیل سیاست های اقتصادی اش، بالا رفتن تورم، و ناتوانی اش در کاهش دادن نرخ بیکاری بخصوص در مورد جوانان، بی کفایت می دانند.

اما سیستم سیاسی ایران پیچیده تر از یک دموکراسی لائیک است، زیرا باید توجه داشت که ساختارهای مذهبی وجود دارند که برعملکرد های سیستم، نظارت سختگیرانه ای می کند. در راس این ساختار رهبر، آیت الله علی خامنه ای و وارث خمینی، قرار گرفته است که ولی فقیه و تنها مفسر مشروع خواست پیامبر و الله است. خامنه ای خود “قدرت” است و قانون اساسی که او را به رسمیت می شناسد، قدرت عظیمی نسبت به رئیس جمهوری دارد که در نهایت خود رهبر او را انتخاب کرده است. رهبر یک محافظه کار سنتی است و نه یک نو محافظه کار. خامنه ای از احمدی نژاد، از تندروی هایش در سخنرانی ها و از خطراتی که برای سیاست کشور ایجاد کرده است، ناراضی است. تا آنجایی که روزنامه “اعتماد ملی” با یاد آوری این موضوع که “چاوز و رفقایش برای صحبت کردن در کافه خوب اند و به درد همفکری درباره امنیت کشور و ارجحیت های اقتصادی و راهکار های سیاسی، نمی خورند”، به خودش اجازه می دهد که به او طعنه بزند.

احمدی نژاد به ایفای نقش منجی اسلام گرا ادامه می دهد، اما اگرتهدید تحریم به دلیل برنامه های اتمی او به نتایج وخیمی برسد و درنتیجه نامه محرمانه مجلس، ثبت شود، آن رقم ناچیز 35 درصد، به خطر بحران اجتماعی دامن می زند که مسلما آیت الله خامنه ای خواهان آن نیست.

منبع: لاستامپا، 2 فوریه 2007