در نشست نقد و بررسی نمایش “ورود آقایان ممنوع”نویسنده، کارگردان و بازیگران این نمایش پاسخگوی سوالات خبرنگاران شدند، همکارمان در تهران چکیده ای از این جلسه ی پرسش و پاسخ را آماده کرده که در ادامه می خوانید…
دیگر خسته شده ام
خانم مرندی، نمایش شما از روزهای ابتدایی تولید جهت اجرای عمومی با مشکلات زیادی گریبانگیر بود. حذف و تعدیل هایی که بر نمایش شما اعمال شد تا چه اندازه در روند اجرایی اتان تاثیر گذار بود؟
مرندی: نمیتوانم دربارهی بهتر یا بدتر شدن این نمایش بگویم چون عبارت نادرستی است. مشکل از آن جا شروع شد که شورای ارزشیابی و نظارت موکدا خواستار حذف یکی از اپیزودهای ما که همان «اپیزود خاله» بود شدند؛اپیزودی که اتفاقا معرف شخصیت اصلی نمایشنامه بود. با حذف این اپیزود، شخصیت اصلی دچار تغییر و به یک زن آرایشگر تبدیل شد که هیچ پس زمینه خاصی نداشت و ما هم هیچ تمایلی برای تصویر کردن چنین شخصیتی نداشتیم زیرا جذابیت نمایش در این است که راوی اصلی مشخصات و تعریف کاملی داشته باشد و یک بعدی دیده نشود.
برای فرار از این بحران چه کردید؟
مرندی: در راستای اتفاقاتی که افتاد من و آرش عباسی از حسین کیانی خواستیم به عنوان دراماتورژ به ما بپیوندد و کار را با توجه به حذف این اپیزود دوباره دراماتورژی کند تا آن چه حذف شده در دیگر اپیزودها به شکل دیگری بیان و در نهایت نمایش کامل شود. هیچ کارگردان و گروهی دوست ندارد کاری را که اجرا کرده و به ثمر رسانده دچار چنین اتفاقاتی شود. همه ما در درجه اول علاقهمندیم کار خودمان اجرا شود.
ساختمان اصلی نمایش از تمرین تا اجرای امروز تا چه اندازه تغییر کرد؟
مرندی: سعی همه گروه بر این بوده که با حفظ شاکلههای اصلی نمایشنامه، روایت را از منظر «سرور» دیگری بشنویم که تعریفش عوض شده است اما طبیعی است من کار اصلی خودم را دوست دارم البته این به معنای آن نیست کار جدید را دوست ندارم آنها را باهم مقایسه نمیکنم چون هر یک تعریفهای ویژه خود را پیدا کرده و رنگهای خود را دارد. طبیعتا سلیقه من با اولی همسوتر است که از اول انتخابش کردیم و 5 سال طول کشید تا به مرحله اجرا رسیدیم در این مدت فراز و فرودهای بسیاری داشته. مثل بچهای که مدام بزرگش کردهایم اما حال تغییرش میدهیم. در این مدت مدام اتود و بازنویسی داشتیم. این کار را به لحاظ متن به اوج رسانده بودیم اما بحث انتخاب است برخی گروهها وقتی در شرایط ما قرار میگیرند از اجرا صرف نظر میکنند گروههای دیگری هم هستند که کارشان را اجرا میکنند و عین ممیزی را نشان میدهند یا حتی آن را درشتتر میکنند.
از هشت اپیزودی که داشتیم، پنج تا به شکل اولیه باقی ماند و سه تا دستخوش تغییر شده است با این حال دیگر اپیزودها هم در همین راستا نوشته شده چون نمیخواهیم اساس کار به هم بخورد. که اگر چنین شود دیگر اعتقادی به اجرای عمومی ندارم اما اصلا نمیخواهم اینها را با هم مقایسه کنم.
نمایش شما پیش از این در بخش چشم انداز جشنواره فجر اجرا شده بود و از همه مراحل ممیزی عبور کرده بود. پس این اتفاقات جدید به چه دلیل بوده است؟
مرندی:همه ما گیج و مات مانده ایم. گاهی به کارهایی مجوز داده میشود اما بعد این مجوز اعتبارش را از دست میدهد. در مورد کارما که اتفاق بسیار عجیبی افتاد؛ نمایشی که در بازبینی کیفی بخش چشم انداز بهترین امتیاز را گرفته و به دلیل کیفیت به بخش مسابقه بینالمللی راه پیدا میکند و در این بخش کاندیدای متن و بازیگری میشود. ناگهان در جریان اجرای عمومی در بخش متن دچار مشکل میشود. تمام مطول شدن زمان اجرایمان به دلیل متن بود. در فاصله بعد از جشنواره هیچ کس مسوولیت این اجرا را قبول نمیکرد تا زمانی که رحمت امینی رییس شورای ارزشیابی و نظارت شد و مشروط به یک سری تغییرات، مسؤولیت اجرای این نمایش را پذیرفت. هیچ معلوم نیست چرا سیاستگذاریهای فرهنگی، در طول چند ماه ناگهان دچار چنین افت و خیزهایی میشود؟! ظاهرا بحث مدیریت فرهنگی است و ما هم دستخوش این عدم تصمیم گیریها و شفاف بودنها میشویم و آسیبش را هم میبینیم. باید مسؤولان قدری با ما صادقتر باشند. اگر کاری را دوست ندارند در همان مرحله اول آن را تصویب نکنند. چون بیشتر منتظر میمانیم و بعد کاری را که دوست داریم انجام میدهید.
آقای عباسی، بیشترین فشارها در ین دوران به شما به عنوان نویسنده اثرآمد. نظرتان درباره این پروسه و جریان های به وجود آمده آن چیست؟
عباسی:اجرای جشنواره فجر ما پنج شش بار بازبینی شد و حتی اجرای اولمان هم اجرای بازبینی بود که بعد از آن تذکراتی دادند اما در نهایت هیچ کس از اعضای شورا یا بازبینها اعتراضی نسبت به کار نداشتند و این برای ما بسیار لذت بخش بود که با همه سختیهایی که کشیدیم و با وجود همه تغییرات، خیالمان راحت بود که کار خودمان را کردهایم و اوج پختگی متن همان اجرای جشنواره بود که بعد از پنج سال کامل شده بود.
نظر آقای امینی به عنوان رییس شورای نظارت و ارزشیابی این بود که 34 درصد کار باید تغییر کند و ما هم پذیرفتیم اما وقتی شروع به کار کردیم، حس کردم دیگر توانش را ندارم و از عهدهام بر نمی آمد حتی یک اتود هم زدم اما نه خودم را راضی کرد و نه گروه را بنابراین خودم پیشنهاد کردم فردی به عنوان در اماتورژ به گروهمان بپیوندد و این چنین بود که حسین کیانی به گروه ما اضافه شد. باید اقرار کنم توان لازم را که یک نمایشنامه نویس در برخورد با چنین ماجرایی باید داشته باشد، نداشتهام شاید درست برخورد نکردم این محدود به نمایشنامه «ورود آقایان ممنوع » نیست که در مورد «بعضی وقتها خوبه… » هم این برخورد را داشتم.
به نظر می آید مشکلات نمایشنامه نویسان در حوزه ممیزی تمام نشدنی است.
عباسی:متاسفانه آن قدر تحت فشار بودم که بریدم و کنار کشیدم. درست در همان نقطه طلایی هم کنار کشیدم شرایط روحی و روانیام مساعد نبود و این چنین بود که حتی یک نوبت اجرا را برای 31 شهریور از دست دادم ان هم کاری که 2 سال بود که منتظر اجرایش بودم، فرصتش فراهم شد اما آن را از دست دادم. در این آشفته بازار چه کسی چنین موقعیتی را از دست میدهد؟! اما من از دست دادم، بخشی به دلیل خستگیها بودو بخشی هم به دلیل حواشی زشت و کریه تئاترمان بود که انرژی آدم را میگیرد. ایمانی را که به نمایشنامهنویسی داشتم، از دست دادهام و دلیل آن همین دوستانی هستند که به راحتی میگویند تا یک هفته دیگر تمام اینها باید عوض شده باشد این تغییرات در حرف خیلی ساده است اما باید دید مفهومش چیست چه بلایی سر دیگران میآورد؟
از حیطه ممیزی و حواشی نمایش که بگذریم به نکات فنی تر اجرا می رسیم. در این نمایش یک شخصیت به نام “سرور”شاخصه های فردی یک شخصیت مدرن را داراست اما در نمایش مثل یک شخصیت مدرن عمل نمیکند. علت چیست؟
مرندی:قرار نیست در این نمایش به تماشاگران راهحل داده شود، ما داستان را بیان و اجرا میکنیم و معتقد نیستیم که نمایشی اجرا کنیم که راهحل هم بدهیم چرا که راهحل به اندازه تماشاگران وجود دارد. آرایشگاه موجود در نمایش یک مکان است که در آن قصه طرح میشود، شخصیت “سرور” نیز در این نمایش یک قهرمان نیست، او نیز مانند دیگر شخصیتها جنبههای تراژیک دارد و حتی ممکن است، اشتباه کند.
شکل پیشروی درام در نمایش”ورود آقایان ممنوع” بدین گونه است که گویی “سرور” دانای کل یک طبقه انسانی است با همه مشکلات و آسیب های شخصی اش. این نوع نگاه ترحم انگیز شما به شهصیت نمایش گهگاه باعث می شود که تماشاگر در همذات پنداری با شخصیت اصلی کمی دچار استیصال شود. آیا تحلیل شما از متن مورد نظر به همین گونه بوده است؟
مرندی:هیچ تاکیدی در نمایش وجود ندارد که شخصیت «سرور» دانای کل است. وی با دیگر شخصیتها روبهرو میشود و در برابر داستان هر کدام واکنشی از خود بروز می دهد. واقعیت این است که در جامعه ما نسبت به قشر روشنفکر نگاه منفی وجود دارد.
خانم عابدی، برداشت های شما به عنوان بازیگر نقش “سرور”دراین نمایش به چه شکل بوده است؟
تعریف من از روشنفکر کسی است که درک واضحی از مشکلات داشته و سعی میکند با تمام توانایی در راه حل آن قدم بردارد. معتقدم شخصیت سرور نیز یک نویسنده روشنفکر است و من این نقش را بسیار دوست دارم، “سرور” شخصیتی برآمده از دل یک جامعه است و برخورد منفعلی با نقشهای متقابل خود ندارد.
و نظرتان درباره کاراکترمادر”سرور”چیست؟
عابدی: در این نمایش مادر سرور همان مام وطن است که سرور اجازه نمیدهد آنچه در ذهن مادر بوده، فراموش شود و به همین دلیل همه چیز را مینویسد و این بخش نمایش خود گویای همه چیز است.
دربرخی از لحظات نمایش متوجه می شویم که بازیگران دست به خلق بازی های اغراق شده ای می زنند. آیا به کارگیری این نوع بازی در این نمایش از نظر خودتان قابل قبول است؟
عابدی:بازیگر تئاتر باید اشراف کافی به بازی داشته باشد. برخی از بازیگران جوان متاسفانه این اشراف را ندارند که البته باید به آنها نیز فرصت کافی داد. شرایط تئاتر ما مساعد نیست اما باید به جوانان مهلت آزمون و خطا داد.
خانم میرعلمی، شما به شکل همزمان در این نمایش ایفاگر دو نقش هستید. درباره این ها برایمان بگویید.
همیشه علاقمند بازی در نقشهای این چنینی بودم که البته زیاد هم روی صحنه نمیرود. معتقدم معلولان به نوعی فرشتگان روی زمین هستند و لوح سفید یک جامعه به شمار میآیند. همیشه دوست داشتم تیپهای خاص را بازی کنم و این کار نیز راحت نیست و اگر به آن یک بعدی نگاه شود تماشاگر با آن ارتباط برقرار نخواهد کرد.
خانم قاسمی پور، فکر می کنید مهم ترین فاکتورهای اصلی و جذاب نقشی که ایفاگر ان بوده اید چیست؟
شخصیت نمایشیام را به خاطر لحظههای حسی آن دوست دارم. در نمایشنامه برشی کوتاه از این شخصیت آمده که من به عنوان بازیگر سعی کردم تا آن را حس کرده، بازی کنم که با تماشاگر ارتباط برقرار کنم و این نقش جزو نقشهای خاطرهانگیز من است. در کار تئاتر گروه معنا دارد و بدون کمک دیگر بازیگران یک نقش نمیتواند شکل بگیرد و در صحنه با تماشاگر ارتباط برقرار کند.
تعامل میان شما به عنوان بازیگر و آرش عباسی به عنوان نویسنده تا چه اندازه بوده است؟
قاسمی پور:عباسی نگاه خاص و موقعیتشناسی دارد، شخصیتها را میگیرد و میپروراند. نوشتن کار سختی است در حالی که ما به راحتی درباره آن سخن میگوییم.