صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به نمایش”یادداشتی برای سهراب” نوشته و کارگردانی اصغر خلیلی

روایت شتابزده سهراب

 

 

“یادداشتی برای سهراب” نمایش ساده و بی تکلفی است که با وجود همه کاستی ها، تماشاگر را با جهان اجتماعی اش درگیر می کند و شاید مهم ترین دلیل حضورتماشاگر در سالن ،ارائه مفاهیم و موضوعاتی است که در قالب قصه نمایشی با تجربه مخاطبش به اشتراک می گذارد.

اصغر خلیلی در مقام نویسنده و کارگردان نمایش “یادداشتی برای سهراب” تلاش دارد تا با تکیه بر محوریت داستان و در اولویت قرار دادن قصه، تماشاگر را در وهله نخست وارد جهان نمایشی اش کند.حالا وظیفه بازیگران و گروه اجرایی است که مفهوم یا مفاهیم مورد نظرشان را در پس این قصه ساده و شاید تکراری در معرض انتقال قرار دهند. نویسنده صرف نظر از طرح محتوا و بی آنکه در پی نقل مستقیم ژرف ساخت و اندیشه نمایش باشد، داستانی را روایت می کند که خود این داستان مفهوم را با خود به همراه می آورد و هر زمان و هر کجا تعمیم و ادامه می یابد.
“یادداشتی برای سهراب” با استفاده از عنصر “روایت” ،گذشته از محتوای تکراری خود گهگاه و تنها لحظاتی به دل می نشیند و دلیل آن هم این است که خود ما را روایت می کند. در واقع نمایش، بی آنکه به صورت مستقیم با دنیای تماشاگر ارتباط برقرار کند، داستان و دنیایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که تماشاگر در هر لحظه و زمان آن می تواند خودش را در آن بیابد و بشناسد.

استفاده از روایت در نمایش بیشتر از آنکه شناخت تازه‌ای به ما دهد یا موقعیت را برای مخاطب تازه کند و بازیگر را خودآگاه، صدای ذهنی شخصیت‌ها و توضیح بی‌دلیل آن چیزی است که نمایش – البته با بازی‌های غلوآمیزش- خود به روشنی آشکار می‌کند. درون شخصیت‌ها با تیپ سازی‌ها و داستان سرراستش کاملاً قابل فهم است؛ هر چند که پیچیدگی و چند گانگی ندارد، اما سرراست و قابل پیگیری است. در این وضعیت توضیحات به اصطلاح فاصله گذارانه و روایت محور کار چیزی جز توضیح واضحات نیست. ایده اینکه شخصیت‌ها درون خود را از راه کلام آشکار کنند ایده بدی نیست، اما قطعاً باید به خورد ساختار نمایش برود و موجب روشن شدن قسمتی تاریک از کاراکتر و طرح نمایش شود، نه این که صرفاً حرکتی جهت تزئینی باشد. حتی اگر زمانی توجه ما به عنوان مخاطب، بیش از اندازه به قصه و ساختار داستان و تراژدی اجتماعی آن معطوف شود، حضور موثر و نمادین “سهراب”در هر لحظه نمایش به کار می آید تادوباره همچون آینه ای خودمان را در این بسترنمایشی به ما بنمایاند.

هنری فیلدینگ، داستان سرا، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار بریتانیایی، درباره موضوع شخصیت می گوید: تنها راه هایی که از رهگذر آن ها می توانیم درباره آن چه در ذهن دیگران می گذرد، اطلاع حاصل کنیم، همانا گفتار و کردار خود آنان است”. بنابراین ما با درون افراد- بازیگران- از طریق گفتار، رفتار و چهره شان آشنا می شویم و این درون تحت تاثیر اتفاقات بیرونی است که برای شخصیت اتفاق می افتد. هر شخصیت ویژگی ها و مختصات خود را دارد و همین جزئیات متفاوت است که شخصیت ها را در نمایشنامه ها جذاب و باورپذیر می کند و شبکه ارتباطی میان آن ها را برای مخاطب درگیرکننده و مهم جلوه می دهد.
با این مقدمه باید گفت که با همه اهمیتی که شخصیت پردازی در نمایش دارد، در “یادداشتی برای سهراب”شخصیت پردازی ها یکدست نیست.

در این نمایش،آدم های انگیزه های کافی برای طراحی و اجرای عکس العمل های لازم در صحنه ندارند.آن ها در سردرگمی انبوه دیالوگ ها غوطه ورند.تعاریف و جهان بینی هر یک تنها در حد شعار و حرف باقی می ماند.اتمسفر و فضای لازم در جهت بهبود و یا تخریب وضعیت خود را ندارند و تنها در یک نقطه ی ایستا باقی مانده اند.البته این ایستایی به دلیل نگرش نمایشنامه نویس نیست و آن چه مسلم است تنها به جهت عدم شخصیت پردازی آدم های اثر است.

دراین اجرا،کافی است، به عکس العمل شخصیت ها نسبت به یکدیگر هنگام گفت وگو توجه کنید. در این مواجهه برخوردی کاملاً منطقی با گفت و شنودی در ظاهر غیر منطقی کاملاً مشهود است. دیالوگی که به هیچ روایت خطی و مستقیمی فرجام نمی یابد. این نوع نگاه در غالب لحظات نمایش به چشم می آید. در واقع هدف کارگردان به منظور واقعی نشان دادن شخصیت ها تنها در ایجاد یک موقیعت دراماتیک و مواجهه منطقی با آن موقعیت خلاصه شده است.

کارگردان در طراحی میزانسن های نمایش هم کلیشه ای و کاملا مبتدی برخورد می کند.به نظر می آید وی خط کلی حرکت بر صحنه اجرایش را به بازیگران انتقال داده و مابقی جزییات را بر عهده هنرپیشه های خود بر روی گذاشته است.درست به همین دلیل است که کوچکترین خلاقیتی در مجموعه اثر دیده نمی شود.طراحی صحنه و حتی لباس نمایش هم کاملا عجولانه شکل گرفته است.انتخاب رنگ ها و حتی طراحی مجموعه عناصر لباس و صحنه درفضایی جداگانه از محتوای اصلی درام قرار دارد.

“یادداشتی برای سهراب”علیرغم اینکه در یکی از سالن های حرفه ای تئاتر تهران بر صحنه است اما با شتابزدگی و بی دقتی فراوان عوامل خود در جریان تولید روبرو است.این سرعت بی دلیل حتی در انتخاب بازیگران و حتی بازیگردانی آن ها هم به چشم می آید…