دستاورد یک اعتصاب غذا

محمدرضا سرداری
محمدرضا سرداری

چندی پیش نسرین ستوده وکیل دادگستری پس از احقاق خواسته خود در ممنوع الخروجی دخترش مهراوه خندان به اعتصاب غذایی که چهل و نه روز به طول انجامید پایان داد. پس از پایان این اعتصاب این پرسش در اذهان شکل گرفت آیا طرح چنین مطالبه ای که واکنشهای بین المللی تا سطح مقامات سازمان ملل را نیز در حمایت از خواسته وی بدنبال داشت صرفا برای رفع ممنوع الخروجی دخترش بوده است؟ و آیا چنین خواسته ای با هزینه ای که وی پرداخته تناسبی داشته است یا خیر؟

اقدام خانم ستوده در طرح یک خواسته خانوادگی به عنوان حق بدیهی یک زندانی را باید به عنوان یک اقدام موفق ستود؛ هر چند اگر این اقدام صرفا برای برآورد حق شخصی یک زندانی باشد. اعتصاب غذا بدون شک یکی از دشوارترین روشهایی است که یک زندانی می تواند برای دفاع از حقوق خویش بکار بندد. تهدید جان و سلامتی و ایجاد موجی از نگرانی نزد بستگان و دوستان و بشردوستان، هزینه سنگینی است که یک زندانی می تواند برای تامین خواسته اش بپردازد و از این رو چنانچه هزینه و فایده این روش بدرستی محاسبه نشود، می تواند مضرات جبران ناپذیری از نظر جسمی، روحی و حیثیتی برجای گذارد. از این رو گرچه اقدام نسرین ستوده با موفقیت همراه بود اما از یک منظر می توان گفت پرداخت این هزینه برای تامین خواسته ای که وی طلب می کرد چندان همخوانی نداشت. زیرا همچنانکه رضا خندان همسر وی نیز اعلام کرده بود خانواده وی قصدی برای خارج کردن دختر خانم ستوده از کشور را نداشتند. از این رو می توان گفت این اقدام به صرف تامین یک خواسته خانوادگی حتی اگر به قصد پیشگیری از اقدامات بعدی حاکمیت نیز تعبیر شود روشی پر مخاطره بود.

اما به این اعتصاب غذا از منظر دیگری نیز می توان نگریست و اقدام نسرین ستوده را به عنوان یک سمبل اعتراضی به رویه ای تلقی کرد که دستگاه امنیتی- قضایی جمهوری اسلامی برای مقابله با فعالان سیاسی و اجتماعی، اعم از زندانیان سیاسی و فعالان خارج از کشور سالها است بکار برده است. تهدید خانواده ها و فشار بر افرادی که عموما دخالتی در امور سیاسی و اجتماعی ندارند و همچون شهروندی عادی به زندگی خود مشغولند و تنها مشکل آنان داشتن روابط نسبی و یا سببی با افرادی است که به اتهامات سیاسی در زندان هستند یا به ناچار در خارج از کشور بسر می برند و فعالیت دارند، تفاوتی با روشهای شبه نظامیانی که برای برآورد شدن خواسته های نامشروعشان دست به گروگانگیری می زنند ندارد و متاسفانه نظام جمهوری اسلامی سالها است که از این روش برای شکستن مقاومت زندانیان و یا وادار کردن مخالفانش در خارج از کشور به سکوت استفاده کرده است، نمونه های بیشماری از آن می توان برشمرد. ترور خواهرزاده میرحسین موسوی در عاشورای هشتاد و هشت، فشار به خانواده مصطفی تاج زاده در داخل و ممنوع الخروج کردن دختر و دامادش که اکنون در خارج از ایران بسر می برند، تهدید خانواده های روزنامه نگاران و کارکنان شبکه بی بی سی فارسی و رادیو فردا و برخی از وب سایت های فارسی زبان خارج از کشور، فشار به همسر علیرضا رجایی، ناشر، روزنامه نگار و فعال ملی- مذهبی در بند برای جدایی از وی، نمونه هایی از موارد متعددی است که بعضا بخاطر سکوت خانواده ها، به ویژه در شهرهای کوچک از بیم افزایش تهدیدات، سر بسته مانده و نشانه رویه سیستماتیکی است که اخیرا از سوی دستگاه امنیتی- قضایی برای مقابله با فعالان سیاسی زندانی و مهاجر بکار رفته است.

نسرین ستوده نیز از جمله افرادی است که بخاطر مقاومتش در زندان، خانواده اش مورد تهدید قرار گرفته اند. وی در مقابل یک نظام سیاسی که خود را یکی از قدرتهای برتر در منطقه می داند و بنا بر مدعیات خویش با قدرتهای بزرگ در منطقه رقابت می کند، قرار گرفته است. نظام سیاسی وی را به حبس، محرومیت از شغل وکالت و حقوق اجتماعی محکوم و همچنین برای وی محدودیتهایی در ملاقات با خانواده و فرزندان اعمال کرده است. هر چند نظام این اقدامات را هم برای مقابله و تسلیم کردن این زندانی کافی ندانست و به نوعی کوشید تا آرامش خانواده و امنیت آنان را نیز سلب کند تا زندانی را در شرایطی قرار دهد که به خاطر ملاحظات خانوادگی تسلیم شود. این روش یکی از مستاصل ترین روشهایی است که امروز در ایران جاری است. روشی که به شهادت بسیاری از زندانیان سیاسی نظام پهلوی، در زندانهای شاه نیز رایج نبوده است. از این رو وی که در زندان از هیچ ابزاری برای دفاع از خانواده اش برخوردار نیست با دست شستن از جانش، حیثیت نظام سیاسی را هدف می گیرد تا آنان را از این کار بازدارد. با این توصیف می توان گفت حرکت نسرین ستوده را نباید یک حرکت شخصی تلقی کرد بلکه این اعتصاب غذا در واقع اعتراضی سمبلیک به رویه ای است که امروز برای سرکوب بیشتر فعالان سیاسی زندانی و مهاجر از سوی نظام جمهوری اسلامی بکار می رود. مقابله با گروگانگیری و هدف گرفتن اعضای خانواده به بهانه تسلیم کردن فعالان، که نشان ضعف ساختاری یک نظام سیاسی در برابر مخالفانی است که در اسارت و تبعید بسر می برند، مهمترین پیام و دستاورد اعتصاب غذای خانم ستوده بود و ثابت کرد که زندانیان و مهاجران سیاسی، علیرغم تنگناها و محدودیتها، اثرگذاری بالایی در مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران دارند و منشا نگرانی جدی برای حاکمیت هستند.