آخرین سه گانه ی صابر

نصرالله لشنی
نصرالله لشنی

نماز شام غریبان چو گریه آغازم/ به مویه های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار/ که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب / مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

خدای را مددی ای رفیق ره تا من / به کوی میکده دیگر علم برافرازم

هدا صابر کشتیگیری است در اوزان مختلف. این جمله ای است که بارها از زبان دیگران برای معرفی هدا صابر شنیده ایم یا آنکه هرگاه بنابر معرفی اش بوده است این جمله را به کار برده ایم. اما منظور از این جمله چیست؟ صابر بنابر اشتغالش در حوزه ی پژوهش و نیز گستره ی وسیع مطالعاتی خویش در چند زمینه صاحب نظر و از نظراتی صائب برخوردار بود.در زمینه هایی چون تاریخ معاصر ایران و جهان، اقتصاد سیاسی، مبحث توسعه، جهانی شدن و امپریالیسم جدید، نفت، جامعه شناسی با تمرکز بر مبحث خرده جنبش ها، علوم سیاسی با عطف به تاریخ سیاسی، ادبیات، نواندیشی دینی و… کلاس، جلسه ی سخنرانی و مقالات بسیاری را برای مخاطبان بسیارشکار کرده است.گستره ی وسیع موضوعاتی که صابر در آنها مطالعه، تحقیق و تمرکز داشته، و در آنها به عنوان یک پزوهشگر ایرانی صاحب نظر و ایده شده است، موجب شده که او را کشتیگری در چند وزن بدانند. علاقه ی صابر به ورزش کشتی و برخورداری از منش پهلوانی در به کار بردن این اصطلاح نیز دخیل بوده است. پژوهش هدا صابر بر تاریخ پهلوانی ایران که با نام “میراث پهلوانی” منتشر شده است، نمونه ای از این علاقه و توجه است. اگر چه او پزوهشی هم درباره ی فوتبال و تاریخ آن در ایران دارد اما منش پهلوانی صابر موجب شده است که او را کشتیگیری در چند وزن بدانند تا فوتبالیستی که قابلیت بازی در چند پست و گوشه ی زمین را دارد.

 هدا صابر امروز در میان ما نیست. او فعالی ملی – مذهبی بود که به تبع مهندس سحابی منافع ملی را بر منافع گروهی و منافع گروهی را بر منافع شخصی ترجیح می داد. ایران محوری که یکی از آموزه های اصلی مهندس سحابی در حوزه ی روشنفکری و فعالیت سیاسی است امروز به ویژ ه گی اصلی فعالان ملی – مذهبی تبدیل شده است. هدا صابر نیز که یکی از اعضای این خانواده است ایران و آینده ایران ( ایران فردا ) را دغدغه ی اصلی خود در همه ی فعالیت های سیاسی، روشنفکری و پژوهشی خود کرده بود. برای او ایران و ایرانیانی که در این ملک می زیند مهمتر از هر چیز بود. او به راستی برای ایران و ایرانیان از جان مایه گذارده و حاصل این از خود گذشتگی اش حبس و بند و شهادت بود. او نیز به سان دیگر فرزندان دلسوز و نگران این خاک و مردمش تلخترین روزگاران را تجربه کرد. نگرانی از سیاست های ایران بر باد ده گروهی که هیچ جز قدرت برایشان کمترین اهمیتی ندارد با تلخی بند و دوری همسر و فرزندان به هم آمیخته و او را سخت به تنگ آورده بود. اگر چه او به سنت پیشینیانش مقاوم بود و نستوه و با یاد خدا در بند و در غم آرام می گرفت و با یاد یار نرد عشق می باخت و جز خدا در تنگی و سختی یار نمی گرفت.اما روزگار سختی است برای او و همه ی آنها که ایران را و مردمان این خاک را دوست می دارند.این سختی اما با خبر فوت مهندس سحابی و شهادت مظلومانه ی هاله برای صابر دو چندان شده بود و در تنگنای بند و حبس در تلاش بود تا راهی بیابد و کاری بکند شاید که این شهادت مظلومانه را محکوم کند. و آن راه و آن کار اعتصاب غذا بود که نتیجه ی آن با بی توجهی مسوولان زندان در هم آمیخت و شهادت را برای آنکه دوست می داشت در خرداد ماه شهید شود به ارمغان آورد.

هدا شهید شد تا به امروزیان و آیندگان بگوید آری می توان جان خویش در کمان گذارد و حدود آزادی را در سرزمین ماتم زده ای که دروغ و دشمن و مرگ گریبانش را گرفته است هر چه فراختر کرد. تا به همگان بازگوید که می توان با دستان خالی و تنها و تنها با جان خویش بر سر ظالم فریاد کرد و داد مظلوم را ستاند. و چه زیبا شهید شد این مرد بزرگ. در روزگاری که زر و زور و تزویر همه در تلاشند تا ایرانیان را بترسانند و بایستانند هدا با مرگ خویش، ترس را از دلها ستاند و در پیش چشمان همه چونان مرگ را به سخره گرفت که امروز آنان که هدا را می شناسند همه شهادت را دوباره در دعای نماز صبحگاهان و شام گاهانشان آرزو می کنند و در قنوتشان تنها از خدا موهبت شهادت را طلب می کنند. آری به راستی هدا و هاله این زن و مرد ایرانی، مسلمان و مصدقی با عمل خویش دیگربار عنصر شهادت را در فرهنگ مبارزه ی ایرانیان بارز کردند و ترس را بر زمین گرم زدند. روانشان شاد و راهشان پر ره رو باد.

باری مجموعه پژوهش ها و فعالیت های نظری و عملی صابر وی را به یک سه گانه ی تاریخی – استراتژیک رسانده بود و بعد از آن همه در تلاش بود تا بنابراین سه گانه عمل کند. این سه گانه عبارت است از:

1 – تاثیر اجتماعی

2 – تغییر دائمی

3 – فاعل استراتژی

صابر به این نتیجه رسیده بود که نیروهای مستقل و ملی بیش از آنکه بتوانند تاثیر سیاسی به معنای ایجاد تغییرات دموکراتیک در ساختار قدرت موجود داشته باشند می توانند تاثیر اجتماعی داشته باشند و باید روی فعالیتهایی متمرکز شوند که چنین تاثیراتی را ممکن می گرداند. و نیز به این نتیجه رسیده بود که مهمترین عامل تاثیرگذار تغییر درونی و نو شوندگی مستمر است. پس لازم است که هر روز نوروزمان باشد و هر آن در تلاش برای تغییر خویش باشیم. و اما این تغییر و تاثیر زمانی امکان می یابد که ما فاعل استراتژی خویش باشیم و به آنچه رسیده ایم عمل کنیم. در این نوشتار سعی شده است که این سه گانه را بررسی و باز کنیم.

 

تاثیر اجتماعی

فعالیت سیاسی، یا باید تاثیر سیاسی داشته باشد یا اجتماعی. خصوصا در شرایط امروز ایران که هزینه ی کنش سیاسی بسیار بالا رفته است، نمی توان و نباید تنها به صرف دلخوشی و باری به هر جهت فعالیت سیاسی کرد. فعالیت سیاسی تنها به صرف فعالیت و بدون کمترین تاثیر سیاسی یا اجتماعی نتیجه ای جز سرخوردگی و دودلی و فرار از حال و پناه آوردن به گذشته، بدون در نظر گرفتن چشم انداز روشنی برای آینده ندارد. دودلی و سرخوردگی نیز نتیجه ای جز یاس و انفعال و مسموم کردن فضای پیرامونی ندارد. در شرایط سخت، برخی فعالان سیاسی را شاهدیم که چون در فعالیت سیاسی خود عنصر عقلانیت، محاسبه و واقعگرایی را منظور نمی کنند و از فعالیت سیاسی خود نتیجه ای آرمانی و اتوپیایی را در نظر دارند، خسته و منفعل می شوند و عطای فعالیت سیاسی را به لقایش می بخشند و ره دیگر برمی گزینند.برای آنان که مشی اصلاح طلبی را در کنش خود برگزیده اند البته شرایط سخت تر است و منظور نکردن عقلانیت و واقعگرایی در عمل سیاسی آنها را دچار انفعال یا خشونت می کند. این فعالان چون عمل سیاسی خود را تنها و تنها جهت تاثیر سیاسی به منظور گشودن درهای دموکراسی انجام می دهند و چون از این فعالیت نتیجه ای سریع و چشمگیر نمی گیرند و نمی بینند لذا یا ره به انفعال و انزوا می برند و یا اینکه از مشی اصلاح طلبی خود گذر کرده و ره انقلاب برمی گزینند. هدا صابر از آن روی که برای عمل سیاسی خویش مشی اصلاح طلبی را برگزیده بود و در قامت یک اصلاح طلب منتقد قدرت و حاکمیت ظاهر شده بود، همواره سعی کرده است که با عقلانیت، محاسبه و واقع بینی، از انفعال و انقلاب دوری گزیند. او نیک می داند که اصلاح طلبی برعکس انقلاب عملی مبتنی بر زود و زور نیست و لذا زمانبر و سخت است. پس برای تداوم و پیوستگی در این راه طولانی و پر از خار و خاراسنگ لازم است که حتما کنش خویش را بر عقلانیت و واقع بینی استوار کنیم. به کار گرفتن عناصر عقلانیت، محاسبه و واقع بینی ما را به این نتیجه می رساند که :

1 – اصلاح طلبی دولت محور با شکست مواجه شده است و این اصلاح طلبی به آزادی و عدالت منتها نمی شود.

2 – حتا اگر این نوع اصلاح طلبی با شکست مواجه نشده بود برای نیروها و فعالین سیاسی مستقل ( غیر خودی ) هیچ امکانی برای حضور در قدرت و استفاده از امکانات آن برای ایجاد عدالت و آزادی وجود ندارد.

3 – فعالیت سیاسی، تاثیر سیاسی کوتاه مدت جهت تغییر ساختار استبدادی قدرت موجود به سمت دموکراسی را ندارد.

4 – قدرت سیاسی موجود کمترین توجه ای به مطالبات مردم ندارد و فعالیت سیاسی کمترین تغییری در قدرت به منظور توجه به مطالبات مردم ایجاد نمی کند. و…

بنابراین و دلایلی افزون بر این فعالیت سیاسی تاثیر سیاسی کوتاه مدت ندارد و باید برای کنش سیاسی خود نقشی اجتماعی قائل شویم و فعالیت سیاسی را به منظور تاثیر اجتماعی آن انجام دهیم. این در شرایطی است که ما مشی اصلاح طلبی را برگزیده باشیم. اگر غیر از این باشد و مشی براندازانه داشته باشیم تاثیر اجتماعی فعالیت سیاسی برایمان کم رنگ می شود و بیشتر از آنکه برای کنش سیاسی خود نقشی اجتماعی قائل باشیم نقشی سیاسی قائلیم و حتا اگر نقشی تنویری برای خود در حوزه ی اجتماعی قائل باشیم آن تنویر وجهی سیاسی به معنای تغییر قدرت خواهد داشت.به دیگر سخن با مشی براندازانه حتا اگر تلاش کنیم که تاثیری اجتماعی بگذاریم آن تاثیر، تاثیری سیاسی بر اجتماع است. یعنی اینکه تلاش می کنیم تا جامعه را به سمتی هدایت کنیم که راه حل همه ی مشکلات را سیاسی بداند و آن را در انقلاب خلاصه کند.اما تاثیر اجتماعی در مشی اصلاح طلبی چونان گستره ی وسیعی دارد که فرهنگ سازی و آموزش اجتماعی در پهنه ی ملی را نیز در بر می گیرد. بدین معنا که تنها بر یک طبقه یا یک صنف یا یک خرده جنبش متمرکز نمی شویم و تلاش می کنیم که کنش سیاسی ما با توجه به نقش اجتماعی ای که برای خود قائلیم بر اقشار و گروهها و طبقات مختلف تاثیر داشته باشد.موافقان مشی براندازی از خرداد سال 60 تاکنون وعده داده اند که رژیم دیرزمانی پای نخواهد گرفت و به زودی و کمتر از نیم سال سرنگون خواهد شد و با این وعده هماره بر طبل انقلاب و براندازی کوبیده اند و در تلاش بوده اند تا جامعه را به این سمت و سو هادی باشند. تلاشی که هیچ تاثیری نه سیاسی و نه اجتماعی نداشته است و همچنان در این راه اند بی آنکه به محاسبه ی هزینه – فایده ی عمل سیاسی خود طی این سه دهه پرداخته باشند. ایشان اگر طی این سه دهه نقشی اجتماعی برای خود قائل می بودند و تلاش می کردند که تاثیری اجتماعی از خود به جای گذارند قطعا و مسلما موفق تر از آنی که امروز هستند می بودند و چه بسا پل های دموکراسی بیش و پیش از این در ایران زده می شد. این بخش از فعالان سیاسی به واسطه ی مشی براندازانه ای که برگزیده اند امکان فعالیت در داخل را از خود گرفته، به خارج رفته و تاثیر اجتماعی خویش را به صفر رسانده اند.اما اپوزسیون اصلاح طلب با توجه به مشی برگزیده و نیز محاسبه ی توان – تاثیر فعالیت سیاسی خود با واقع بینی به این درک رسیده است که از توان و امکان لازم برای تاثیر سیاسی مستقیم و دخالت در ساختار قدرت برخوردار نیست و لذا برای خود نقش و برای فعالیت سیاسی خویش تاثیر اجتماعی قائل شده است تا بتواند در مسیر دموکراسی خواهی ایرانیان نقش آفرین باشد.

 هدا صابر نیز یکی از این افراد است که اولا مشی اصلاح طلبی برگزیده و دوما با محاسبه و واقع بینی به بررسی توان– تاثیر سیاسی و اجتماعی خود پرداخته و به این نتیجه رسیده است که باید برای خود نقشی اجتماعی قائل بود و برای کنش سیاسی خود تاثیری اجتماعی.صابر با توجه به عدم پیش نیازها و آمادگی های لازم جهت حضور در قدرت بنابر شرایط موجود، مخاطب قرار دادن مردم و ایفای نقش اجتماعی را در اولویت می گذارد و بر این اولویت نیز عمل می کند.هدا صابر حتا فعالیت خود را معطوف به مخاطب قرار دادن حاکمیت نمی داند و با اشعار به اینکه هیچ تاثیر مستقیمی نمی تواند بر عملکرد سیاسی حاکمیت بگذارد، این وظیفه را به دیگر نیروهای اصلاح طلب واگذار می کند. فضای سیاسی ایران امروز از طیفی تشکیل شده است که یک سر آن جناح انحصار طلب و متمایل به فاشیسم حاکمیت و سر دیگر آن براندازان جمهوری اسلامی هستند. در میانه ی این دو سر طیف مجموعه ای از فعالان سیاسی و تشکیلاتی با رویکردهای اصلاح طلبی و نزدیک به هم قابل مشاهده اند. که هر یک از این کنشگران بنابر نقش و جایگاه سیاسی و اجتماعی که دارند در جهت جریان دموکراسی خواهی فعال اند. اصلاح طلبان منتقدی که از سال 60 بیرون از حاکمیت قرار داشته اند و نقش اپوزسیون را ایفا کرده اند نمی توانند تاثیر سیاسی ای که اصلاح طلبان درون حاکمیت دارند را داشته باشند. بنابراین ایفای تاثیر سیاسی بر عهده ی آن بخش از جبهه ی اصلاح طلبی است که از توان و امکان این تاثیر برخوردار است. سخنان اخیر خاتمی مبنی بر دوری از فضای خشونت و دعوت به بخشش و گذشت دو طرف یکی از همین تاثیرگذاری ها می تواند باشد. آقای خاتمی با توجه به نقش و جایگاهی که دارند می توانند با اتخاذ چنین مواضعی در برهه های زمانی خاص تاثیرات سیاسی لازم را داشته باشند. اما جریانی مثل ملی – مذهبی و فعالان آن هرگز چنین نقش و تاثیری را نمی توانند داشته باشند. لذا باید بر نقش و تاثیر اجتماعی خود تمرکز کنند. فراموش نباید کرد که اتخاذ مشی اصلاح طلبی تبعاتی دارد که یکی از آنها پذیرفتن نقش و اهمیت حاکمیت در فرایند اصلاحات است. اگر چه اصلاحات زمان خاتمی بنابر کم اهمیت دادن به جامعه و نقش و اهمیت مردم در اصلاح طلبی و برگزیدن تدابیر پشت پرده و کدخدا منشی با شکست مواجه شد و امروز در کل جبهه اصلاح طلبی رویکردی به جامعه و مردم و نقش آنها در فرایند اصلاح طلبی ایجاد شده است اما نباید از نظر دور داشت که در مشی اصلاح طلبی مردم و جامعه به تنهایی نیز نمی تواند بازیگر و بازیگردان باشد و یک طرف این فرایند همیشه حاکمیت است و همواره به امثال آقای خاتمی و هاشمی رفسنجانی به منظور گذاردن تاثیرات سیاسی بر حاکمیت نیاز است.فراموش نیز نباید کرد که امثال آقایان خاتمی و هاشمی رفسنجانی در پناه پشتوانه ی مردمی می توانند تاثیر سیاسی خود را بر حاکمیت داشته باشند. منتقدین آقای خاتمی باید در نظر بگیرند که اولا اگر مشی اصلاح طلبی برگزیده اند که نمی توانند مواضع اینچنینی آقای خاتمی را نقد کنند چرا که ایشان بنابر جایگاهی که دارند باید نقش تاثیر گذاری سیاسی خود بر حاکمیت را ایفا کنند. و اگر مشی برانداز را برگزیده اند باز هم نمی توانند به ایشان نقد داشته باشند چرا که آقای خاتمی نه تنها برانداز جمهوری اسلامی نیست که حتا جز اصلاح طلبان اپوزسیون نیز قرار نمی گیرد، پس چه نقدی می توان به مواضع ایشان وارد کرد؟ آقای خاتمی امروز به درستی اگر چه با قدری فراز و فرود نقش تاریخی خویش را ایفا می کند و آیندگان در بررسی تاریخ به نقش و جایگاه ایشان در روند دموکراسی خواهی ایران تاکید خواهند داشت. و حتا نیاز به گذر زمان نیست و هم حالا می توان نقشی که ایشان در این روند داشته است را با عزیزانی که در خارج کشور نشسته اند و سالهاست مبلغ انقلاب و خروش مردم اند مقایسه کرد و نتیجه گرفت که تاثیر سیاسی و حتا اجتماعی کدام یک بیشتر بوده و هست. چه بسیار مردان و زنان بزرگی که در خارج از کشوراند و صدایشان به گوش مردم نمی رسد حتا اگر بر حق بوده باشند. در اینجا بحث بر سر حقانیت کس یا گروهی خاص نیست بلکه توجه به نقش و تاثیری که فعالان می توانند داشته باشند مهم است. و بنابراین توجه است که نقش کسانی چون خاتمی در روند دموکراسی خواهی ایران بسیار بیشتر از کسانی است که در خارج هستند و صدایشان را کسی نمی شنیده و کمتر می شنوند، حتا اگر از خاتمی آزادی خواه تر، شریف تر، مبارزتر و داناتر باشند.در واقع مخاطب خاتمی در این سخنان بیشتر حاکمیت بوده و چنین انتظاری از آقای خاتمی می رود که مخاطب خود را حاکمیت قرار دهد تا بتواند نقش سیاسی خویش را به درستی ایفا کند. همین که بخشی از حاکمیت واکنش مثبت یا حتا خنثی به این سخنان نشان دهند، مبین موفقیت خاتمی در ایفای نقشی است که بر عهده دارد.بنابراین هر فعالی بنابر توان و امکانی که دارد می تواند تاثیرگذار باشد و بنابر آن توان و امکان است که به محاسبه ی نقش و تاثیر خود می پردازد و در مولفه ی سیاسی یا اجتماعی سعی در فعالیت و تاثیرگذاری میکند. نیروهایی که توان و امکان تاثیر سیاسی را ندارند باید تلاش کنند که فعالیتشان تاثیرات اجتماعی در جهت مسیر دموکراسی خواهی داشته باشد.

هدا صابر نیز چنین نقش و تاثیری برای خود قائل است بنابراین بود که وقتی برای انجام یک پرژوه ی خدماتی به زاهدان رفته بود اقدام به برگزاری کلاسهای سوادآموزی برای مردم فقیر سیستان کرده بود. او نه تنها برای کنش سیاسی خود تاثیری اجتماعی قائل بود که حتا برای خود نقشی اجتماعی نیز به منظور حرکت در مسیر استقلال و آزادی قائل بود.صابر بنابر مطالعه ی وسیعی که بر تاریخ معاصر ایران داشت، می دانست که نیروهای سیاسی در ایران زمانی از اعتماد مردم برخوردار بوده اند که اولا به شدت بر مرزهای خود با حاکمیت تاکید کرده اند و همیشه فاصله ی خود را با قدرت حفظ کرده اند و دوما با اقشار و طبقات متعدد و متفاوت مردم در تماس دائم بوده اند و توانسته اند که نقش تاریخی – اجتماعی و تاثیر اجتماعی خود را به نیکی ایفا کنند. بنابراین بود که هدا در تلاش بود تا نقش اجتماعی برای خود برگزیند و بتواند تاثیر اجتماعی خود را بگذارد. او بر این باور بود که تنها نباید بر گروه و قشر و طبقه ای خاص متمرکز شویم و اگر هدفمان دموکراتیزاسیون خوش پی و بنیه است لازم است که حتما با قشر سنتی و طبقات متعدد جامعه ی ایران پل ارتباط زد و آنها را با حقوقشان آشنا کنیم و کار آموزشی جدی برای مردم انجام دهیم. هدا بر این نظر بود که تغییرات سیاسی مبتنی بر دموکراسی زمانی قوام و دوام می یابند که بستر دوام ان موجود باشد و این بستر را روشنفکران و فعالان با ارتباط با مردم و آموزش آنها ممکن می سازند. نمی توان تنها بر طبقه ی متوسط شهرهای بزرگ و قشر دانشجو تمرکز کرد و از بخش وسیع سنتی جامعه ی ایران غافل بود و انتظار داشت که روند دموکراتیزاسیون منتج به نتایج بایسته شود.

هدا بنابر سفرهای بسیاری که به استانهای محرومی چون سیستان و بلوچستان و خوزستان و کردستان و لرستان داشت با این بخش از جامعه ی ایران در تماس مستقیم بود و نیازها و خواسته های آنها را درک کرده بود و به شدت بر تلاش فرهنگی و تاثیر اجتماعی تاکید می کرد و بر این نظر بود که تنها و تنها یک تلنگر کوچک آموزشی از ایران کشوری توسعه یاقته خواهد ساخت. باری به هر روی هدا صابر به تاثیر اجتماعی نیروهای مستقل و ملی بیشتر از تاثیر سیاسی این نیروها باور داشت و بر این نظر بود که از هر فرصت و امکانی باید برای چنین تاثیراتی استفاده شود و نقش تاریخی – سیاسی خویش را می توانیم با تاثیرات اجتماعی بهتر و بیشتر ایفا کنیم.

 

تغییر دائمی

نیروی فعال سیاسی و اجتماعی زمانی می تواند تاثیرگذار باشد و جامعه و حکومت را به تغییر در جهت آزادی هدایت کند که خود در حال تغییر و نوشوندگی مستمر باشد. هستی و تاریخ بنابر سنت خداوندی در تغییر و تحول دائمی اند و انسان نیز به عنوان جزیی از هستی و موضوع و هدف تاریخ اگر از این تغییر و تحول دوری گزیند نتیجه ای جز افتادن در قعر دره ی فراموشی نخواهد داشت. انسان زمانی می تواند تاثیرگذار باشد و نقش پیشاهنگی و امامت بازی کند که در این فرایند تغییر و تحول دائمی خود موضوع تغییر باشد و هیچ مکان و زمانی را برای خود مطلق نکند و بداند که با تغییر زمان و مکان، آدمی نیز باید تغییر کند و اساسا دعوای اصلاح طلبان با اقتدارگرایان بر سر همین تغییر و ایستایی است. اصلاح طلبان بنابر سنت خداوندی تغییر و تحول را ضرورت جامعه و تاریخ می دانند اما اقتدارگرایان از انجا که خود را فرعون وار رب و خدا می دانند به سنت خود پایبندند و تغییر را خدشه وارد کردن به سنت و قدرت خویش می دانند و با آن مبارزه می کنند.هدا بنابراین سنت الهی تاثیرگذاری خود را جز در تغییر مستمر و دائم خود نمی دانست و بنابر همین باور همواره در تلاش و پویندگی برای رسیدن به نظرات جدید بود.

هدا صابر بر این باور بود که جمعی که تغییر نکند می گنددو این گنداب انسانی همه ی هستی و محضر خدارا نیز به گند می کشد. پس باید تغییر کرد و لازمه ی این تغییر تلاش و پویندگی خستگی ناپذیری است که در پی آن به خلق مزیت و تولید ایده و استراتژی می توان رسید.مزیت ها خود به خود ممکن نمی گردند و این انسان است که با تلاش مداوم و مستمر خویش آنها را ایجاد می کند. بنابر مزیت های ایجاد شده و برای ایجاد مزیت های جدید باید به تولید ایده و استراتژی نیز پرداخت. نمی توان و نباید تنها به آنچه گذشتگان برایمان به میراث گذارده اند اکتفا کرد و بر سفره ای که آن بزرگان با تلاش و زحمت گسترده اند به طفیلی بگذارنیم و ما نیز باید برای امروزیان و آیندگان بکاریم تا چیزی برای درویدن باشد. نباید ایده ها و اندیشه ها را به سان نفت مصرف کنیم و خود را از هرگونه تلاش و تغییری معاف سازیم.که اگر چنین باشد ره به تباهی برده ایم. پس باید همه گاه خود را مسوول بدانیم و در تلاش باشیم که با خلق مزیت و تولید ایده و استراتژی، تغییر و تحول خود و جامعه را استمرار بخشیم.یک جنبش اجتماعی چونان که از توان تولید برخوردار نباشد دچار اضمحلال می شود و نمی تواند ره به سامان و ساماندهی برد. پس باید متناسب با واقعیات موجود برای پیشبرد جنبش خلق مزیت و تولید ایده و استراتژی کنیم و تا رسیدن به مقصود دمی نیاساییم. تلاشی مستمر در حوزه ی عمل و نظر تولید و تغییر را ممکن می سازد و می توانیم در فرایند دموکراسی خواهی تاثیرگذار باشیم.

 بنابراین بود که صابر حضوری مستمر و مداوم در عرصه ی سیاسی و اجتماعی ایران داشت و همواره در تلاش بود که با تحقیق و مشاهده واقعیات را بازشناسد و متناسب با آنها مبدع استراتژی باشد. در این کار البته تا حدی موفق هم بود. او جامعه ی ایرانی را در یک بستر تاریخی – فرهنگی – اجتماعی می دید و برای ایجاد و خلق مزیت ها و ایده ها مطالعه ی تاریخ را ضروری می دانست و در این ضرورت اقدام به برگزاری کلاس های تاریخ معاصر نیز کرده بود. او حتا در زندان نیز این کلاسها را برگزار کرده بود و با توجه به تجارب تاریخی بر آن بود که مخاطبان را در تلاشی جمعی برای خلق استراتژی همراه کند.

 

فاعل استراتژی

هدا صابر بنابر سنت بزرگانی چون حنیف نژاد و چه گوارا بر این باور بود که واضع استراتژی باید فاعل آن نیز باشد و تنها برای دیگران فرمان و بخش نامه صادر نکند. او می گفت حنیف نژاد وقتی به یک استراتژی رسید خود فاعل آن شد و تا پای جان بر آن عمل کرد.امروز نیز ما اگر به یک استراتژی رسیده ایم خود باید فاعل اصلی و اولین آن باشیم و این از صداقت و شجاعت و انسانیت به دور است که دیگران را به کاری دعوت کنیم که خود عامل و فاعل آن نیستیم. تغییر را باید از خود شروع کنیم تا بتوانیم بر دیگران نیز تاثیرگذار باشیم. نمی توان در لندن و لس آنجلس و… نشست و مردم را به انقلاب و قیام دعوت کرد. نمی توان در خانه و کاشانه ی گرم خویش در کنار همسر و فرزندان بی دغدغه و اضطراب زندگی کرد و دیگران را به خطر کردن دعوت نمود. صابر همیشه منتقد آنهایی بود که در خارج به کار و زندگی روزانه ی خود مشغولند و مردم را به قیام و انقلاب دعوت می کنند. او می گفت که باید فاعل استراتژی خود باشیم و پیش از آنکه دیگران را به کاری دعوت کنیم خود در متن وقایع و مرکز جبهه حضوری مستمر و مداوم داشته باشیم. وی در همه ی اعتراضات خیابانی حضوری فعال داشت و می گفت نمی توان مردم را به خیابان کشاند و خود در خانه بود. وی به شدت با فرصت طلبی ها و قدرت طلبی های سیاستمدارانه مخالف بود و کنشگران صادق را کسانی می دانست که در متن وقایع و مرکز جبهه ی ضد استبدادی و ضد استعماری حضوری فعال و مستمر دارند.بنابر این باور بنیادین بود که خود وقتی به نتیجه ای می رسید در انجام ان پیشاهنگ می شد و اگر خطری در راه بود به جان می خرید و همین خطر خریدن ها در نهایت به قیمت جانش تمام شد.

هدا صابر با خشونت مخالف بود و از هر نوع خشونتی به شدت بیزار، اما مساوی انگاشتن عدم خشونت را با انفعال و روزمرگی نقد می کرد و دچار شدن در دور باطل ترس و انفعال را نابودی ایران و ایرانیان می دانست. وی اصلاح طلب بود و شیوه ی اصلاح طلبی را برای تغییرات بنیادی برگزیده بود اما انقدر شجاعت و صداقت داشت که اگر مشی براندازی را راه حل تغیرات می دانست ان را به کمترین شک و تردید برمی گزید و بنابر آن عمل می کرد. مشیی که هرگز به آن نرسید و سخت آن را انتقاد می کرد. وی علیرغم انتقاداتی که به جنبش سبز داشت پتانسیل تغییر آن را بسیار بالا می دانست و بر این باور بود که باید با خلاقیت و ابتکار آن را تقویت کنیم و نقاط ضعفش را بزداییم و قوتش را افزون سازیم.

باری هدا صابر سالها بود که این سه گانه را برگزیده بود و بنابر ان عمل می کرد. سه گانه ی تاثیر اجتماعی، تغییر دائمی و فاعل استراتژی راهنمای عملی است که می تواند راه گشا باشد. روانش شاد و راهش پر رهرو باد که او در مکتب بزرگانی چون بازرگان، طالقانی و سحابی ها و حنیف نژاد و شریعتی و… از زبان سعدی آموخته بود که عبادت به جز خدمت خلق نیست و در این عبادت مداوم جان به جان آفرین تسلیم کرد.