چشم و گوش جنبش سبز

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بیش از یک سال از جنبش سبز می گذرد. امروز می خواهم به شما در مورد جنبش سبز چیزهایی را بگویم که شاید کمتر می دانید.

اول، جنبش سبز یک جنبش مذهبی نیست، اما نمی توان آن را یک جنبش سکولار نامید، یک جنبش غیرمذهبی است که رهبران مذهبی دارد، و این یکی از راههای رشد دموکراسی در جهان اسلام است. جنبش سبز در یک جامعه مذهبی اتفاق می افتد، نه بخاطر اینکه ما عاشق مذهب هستیم، نه، اتفاقا ما اصلا از جامعه مذهبی خوشمان نمی آید، ولی ما در واقعیت زندگی می کنیم، یادتان باشد، هر کس به شما گفت که ایران آینده، جامعه ای غیردینی خواهد بود، برای پنجاه سال آینده روی حرفش حساب نکنید. برای بعد از پنجاه سال هم احتمالا فقط آقای هنری کیسینجر از وضع فردا خبر دارد.

دوم، جنبش سبز رهبری مشخص دارد، میرحسین موسوی رهبر این جنبش است، اما خودش و دیگر رهبران جنبش مثل خاتمی و کروبی، هرگز نگفته اند که رهبران جنبش اند، چرا که رهبران جنبش رابطه ای کاملا دوسویه با حامیان دارند. پنجاه درصد محتوای فکری و خواسته ها و ادبیات و کلمات میرحسین موسوی در طول یک سال گذشته تغییر کرده است، نه به این خاطر که او انسجام فکری ندارد، بخاطر اینکه او تعامل و دیالوگ خود را با حامیان و بخصوص رهبران میانی جنبش حفظ کرده است.

سوم، جنبش سبز مسالمت آمیز است، با این همه اگر می شنویم که فقط در یک سال هزاران نفر زندانی، مجروح، تبعیدشده، شکنجه شده اند و بیش از صد نفر در خیابان کشته شده اند، همه بخاطر هراس حکومت از گسترش جنبش و حجم وسیع خشونت خیابانی اعمال شده علیه مردم است. امسال 22 خرداد قرار بود سالگرد کودتا مردم به خیابان بروند، اما دولت علیرغم ماده 27 قانون اساسی مجوز صادر نکرد. جنبش سبز قصد ندارد با کشاندن یک جمعیت ده هزار نفری به خیابان، دهها کشته و صدها زندانی بدهد. وقتی سه میلیون نفر به خیابان می روند، یک ارتش بزرگ هم نمی تواند آنها را کنترل کند، اما وقتی پنج هزار نفر به خیابان بروند، با پانصد نفر می شود کنترل شان کرد.

چهارم: در حال حاضر حکومت، دچار تعارضات زیادی شده و پس از سالمرگ آیت الله خمینی که میان نوه خمینی و احمدی نژاد درگیری بوجود آمد، ریزش نیروی شدید در جبهه درون حکومت در حال رخ دادن است. به نظر می رسد، بخش وسیعی از نمایندگان پارلمان بسوی مردم خواهند آمد، و بخش وسیعی از دیپلمات ها احتمالا به ایران باز نخواهند گشت. در حال حاضر حکومت در هر هفته حداقل دو تا پنج نفر از مهم ترین یاران رهبر را از دست می دهد و درست برعکس، جنبش سبز موفق می شود انسجام بیشتری پیدا کند و از حالت یک جمعیت آشفته به صورت یک تشکیلات نسبتا مشخص حرکت کند. یک ماهی است که فضای فعالیت در داخل ایران بازتر شده و بخصوص در شهرها امکان تبلیغات جنبش سبز در محله ها، بخصوص دیوارنویسی و پخش اعلامیه فراهم شده، و همه اینها به دلیل درگیری شدید درونی محافظه کاران است. ما دعا می کنیم که درگیری آنان ادامه پیدا کند.

پنجم: این ها را گفتم تا به بحث رسانه برسیم، در ایران حداقل هفت شبکه تلویزیونی، دهها شبکه رادیویی و صدها روزنامه و هزاران وب سایت زیر نظر دولت، محافظه کاران، رهبر و احمدی نژاد، هر دقیقه دهها دروغ می گویند، علاوه بر این، سی شبکه تلویزیونی فارسی لس آنجلسی نیز با پخش برنامه های قدیمی و تکراری جلوی فکر کردن مردم را می گیرند. از طرف دیگر حکومت عملا با فیلترینگ اینترنت و تشکیل ارتش سایبری سپاه، کاربران اینترنتی را مورد حمله قرار داده، با پارازیت جلوی رسیدن تصاویر تلویزیونی و رادیوها به مردم می گیرد. روزنامه های مستقل نیز مدتهاست که تعطیل شده اند. مساله اصلی ما باز کردن یک کانال برای انتقال هوای آزاد به داخل کشور است. مدتهاست آمریکایی ها حرف از ایجاد فضای اینترنتی بدون سانسور در ایران می زنند، آقای مک کین واقعا در این مورد تلاش زیادی می کند، هر دفعه ایشان همین جمله را می گوید چند نفر دیگر از روزنامه نگاران ایرانی را می گیرند، و البته، هیچ اتفاق مهمی نمی افتد.

ششم: یک مشکل بزرگ ما برای راه انداختن رسانه مستقل، این است که نمی توانیم از پول خارجی استفاده بکنیم. استفاده از پول خارجی در این مورد مثل رها شدن یک آهو وسط هزاران شکارچی است که بعضی از آنها ممکن است حتی از تانک هم برای شکار آهو استفاده کنند. دریافت کمک مالی از اروپا یا آمریکا عملا تیرخلاص را به پیشانی همکاران ما در ایران می زند، ضمن اینکه تجربه تلخ شخص من از بی بی سی فارسی، صدای آمریکا، رادیو زمانه، دویچه وله، نشان می دهد که همه رسانه های فارسی زبان ملاحظات دولتی خود را در نظر می گیرند. گاهی اوقات زیان یک تلویزیون مثل بی بی سی از فایده آن هزار بار بیشتر است، آنها دویست تن از بهترین نویسندگان ما را که صدها هزار مخاطب داشتند گرفتند، و تبدیل به کارمندان سازمانی کردند که سالهاست همه دائی جان ناپلئون های ایرانی به آن شک دارند. از این گذشته دخالت دائمی اروپایی ها در کار رسانه ای که با پول اروپایی دائر می شود، باعث می شود این رسانه ها عملا نابود شود. یکی از بهترین نمونه های آن رادیو زمانه است که عملا از بین رفت. یورونیوز بعد از ماهها تلاش هنوز به هیچ جایی نرسیده و به نظر می رسد هنوز برای کارکنانش هیچ مترجم فارسی پیدا نکرده اند.

هفتم: متاسفانه برخی از دولتهای غربی عملا به دلیل استفاده از مشاوران ایرانی قرون سابق، به جای کمک به جنبش کنونی دموکراتیک، به آن لطمه می زنند. از سه چهار سال قبل ما برای انتقال هزار یورو پول از فرانسه به بلژیک مشکل داشتیم، برای اینکه در یک وب سایت اپوزیسیون کار می کردیم، در همان زمان میلیونها یورو پول ایرانی حکومت و سپاه در همین اروپا برای انواع اهداف مخالف معاهدات حقوقی سازمان ملل استفاده می شد. سالها توضیح دادیم که ما تروریست نیستیم و اتفاقا با تروریست ها مخالفیم، ولی نماینده بانک انگشت روی کلمه “ایران” گذاشته بود و همین کار او باعث شد ما نام ایران را از روی شرکت مان حذف کنیم. همین حالا هم هزاران دلار در کانادا و آمریکا به عنوان هزینه کمک به روزنامه نگاران ایرانی در دست افرادی قرار می گیرد که نه تنها کاری برای پیشبرد جنبش آزادی ایران نمی کنند، بلکه عملا برای روزنامه نگاران داخل کشور پرونده سازی می کنند. برخی روزنامه های راستگراهای داخل ایران بوسیله پولی تغذیه می شود که شما پرداخت می کنید.

هشتم: حکومت ایران با سه روش جلوی هر نوع فعالیت سیاسی را در ایران گرفته است، سانسور، ایجاد بی اعتمادی، عدم امکان ایجاد تشکیلات، این سه مهم ترین کارهایی است که وزارت اطلاعات می کند. اما شانس بزرگ ما وجود اینترنت است، اینترنت بطور عملی و بخصوص در شرایط مناسب هر سه محدودیت اطلاعاتی و امنیتی را جبران می کند، برای ما به عنوان تشکیلات عمل می کند، سانسور را از بین می برد و راههای مناسب را برای اعتماد به یکدیگر فراهم می سازد. اما آنچه خطر اینترنت است، مشکل بزرگ ما، یعنی ورود عوامل نفوذی اطلاعات برای دستیابی به داده های ما، و مطلع شدن از برنامه های ماست، این امر در مورد شبکه های اجتماعی راحت تر و در مورد میل باکس ها و سایت های خصوصی دشوار تر است. یکی از بهترین سلاح های اصلی جنبش سبز در ایران وجود سایت بالاترین و فیس بوک و تویتر بود. سایت بالاترین، اگرچه بشدت مورد استفاده تندروهای طرفدار حکومت و تندروهای طرفدار حمله نظامی نیز قرار داشت، اما باز هم تبدیل به یک منبع قوی برای انتشار سریع و گسترش خبر در سراسر کشور شد. در حقیقت در وقایع یک سال اخیر، چهار وب سایت اصلی بالاترین، فیس بوک، روزآنلاین و جرس به عنوان سایت های خبررسان عمل کردند و توانستند کمبود تشکیلات و فضای سانسور را بشکنند. برای بسیاری از نیروهای جنبش سبز ما زمانی به خیابان می رفتیم که حرف هایمان را در فیس بوک زده بودیم.

نهم: در حال حاضر با همه مشکلاتی که وجود دارد، به دلیل استفاده ما از رسانه های تبدیل شونده، کار ما در ایران دنبال می شود. بسیاری از پیام های تلویزیونی و اینترنتی ما در ایران بصورت اعلامیه های کاغذی و سی دی های تصویری در اختیار کسانی که اینترنت ندارند قرار می گیرد. بعد از کودتای 22 خرداد احمدی نژاد ما تلاش کردیم تا حرف های مان را با رسانه ای بزنیم که نزدیک گوش مردم بود و حالا از همین راه ما تا حدی موفق ایم.

دهم: شاید گفتن این حرفها مفید باشد، که باور بسیاری از مردمان غرب و فرنگ مبتنی بر باور آنها بر تبلیغات جمهوری اسلامی است. برخلاف تبلیغات حکومت ایران، همه مردم روستاها طرفدار احمدی نژاد نیستند، نیمی از آنها طرفدار احمدی نژادند، و تازه روستاهای ما کمتر از بیست درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند. برخلاف تبلیغات رایج، جنبش آزادی ایران یک جنبش طبقه متوسط نیست، یک جنبش کاملا عمومی است، اکثر کشته ها و زندانی های جنبش از فقرا هستند، و اکثر فرماندهان ارتش میلیونر و میلیاردر هستند. تقریبا به دلیل حکومت موجود کشور، اکثر تحصیلکرده ها به نسبت دیگران فقیر بشمار می روند و پولدارهای کشور یک طبقه حکومتی، نظامی و دینی هستند. برخلاف تبلیغات رایج، مهم ترین گروهی که علیه حکومت مبارزه می کنند و به نفع جدایی دین و سیاست مبارزه می کنند، گروههای میانه روی مذهبی و دموکرات - مسلمان ها هستند، در حالی که بخش وسیعی از حامیان دولت، فقط بخاطر وابستگی پولی با دولت رابطه دارند و هیچ گرایش دینی ندارند.

یازدهم: براساس همه آنچه گفته شد، ما از اروپائیانی که فکر می کنند می خواهند به ما کمک کنند، می خواهیم به خودشان بیشتر فکر کنند. بمبی که زندگی ما ایرانیان را تهدید می کند، اگر منفجر بشود، همه کره زمین را در معرض تهدید قرار می دهد. مشکل اصلی ایران امروز خبررسانی است. ما باید خبرهای درست ایران را به خود ایران بازتاب دهیم، شاید در این میان بتوانیم این خبرها را به تمام جهان هم برسانیم. ما از شما پول نمی خواهیم، سعی کنید که امکان فعالیت برای رهایی از دست استبداد را فراهم بیاورید. ما از شما اروپایی ها اجازه داشتن تلویزیون می خواهیم. ما می خواهیم کمی زودتر به ما جواب بدهید، ما می خواهیم فقط بخاطر اینکه وجدان تان راحت باشد به ما نگوئید چه می خواهید و بعد ما را رها کنید میان زمین و آسمان. نیاز اصلی جنبش آزادی در ایران، آگاهی، و بطور مشخص تلویزیونی است که خبر برساند، خبرها را درست و کامل برساند.     

شما طعه تلخ فاشیسم را در جنگ دوم جهانی چشیدید، شما می دانید خطر چیست، ما هم در شرایطی همچون شما قرار داریم. در داخل ایران فضای زندگی زنده تر است، همه چیز پر تحرک تر است و میلیونها نفر می خواهند از شر شیطان راحت بشوند. همین که از دست شیطان راحت بشوند کافی است، بعدا خودشان انتخاب می کنند که به جهنم بروند یا به بهشت بروند.

 

متن سخنرانی در کنفرانس رسانه ها و جنبش سبز در اتحادیه اروپا