تاوان سنگین سندیکا خواهی

علی افشاری
علی افشاری

منصور اسانلو پس از تایید حکم حبس 5 ساله اش در دادگاه تجدید نظر روانه زندان عمومی شد تا بدین‎ ‎ترتیب ‏تاوان ایستادگی و پافشاری اش بر حق تشکیل سندیکاهای مستقل را پس بدهد. او و همکارانش یکی از جدی ترین ‏فعالیت های مدنی کارگری را پس از یک دوره طولانی فترت انجام دادند. آن هم در روزگاری که اساسا انتظار ‏نمی رفت رانندگان شرکت واحد چنین اراده محکم و عزم قاطعی را برای تشکیل سندیکا و گزینش نمایندگان ‏واقعی خود بروز دهند. ‏

پس از سرکوب فراگیر جنبش های اجتماعی و سازمان های مدنی در اوایل دهه شصت، سندیکاها ، نهاد های ‏مستقل کارگری و همچنین شاخه های کارگری احزاب در داخل محیط های کاری منحل شدند( که اکثرا وابسته به ‏جریان چپ مارکسیستی بودند) و تنها نهاد های وابسته به خط امام امکان فعالیت یافتند. ‏

در آن شرایط عناصر کارگری مرتبط با حزب جمهوری اسلامی چون علی ربیعی، حسین کمالی و علیرضا ‏محجوب به اتکاء هواداران جمهوری اسلامی و قدرت سیاسی وقت، تشکیلات خانه کارگر را در کنترل خود ‏گرفتند و در سال 1363با تاسیس شوراهای اسلامی کار در مراکز تولیدی و خدماتی با بیش از 35 کارگر ، ‏فضای کارگری را در پوشش خود گرفتند.‏

این شوراها از آن تاریخ تا کنون عمدتا به عنوان بازوی اجرایی دولت عمل کرده اند و در اصل نمایندگی تحقق ‏انتظارات دولت و کنترل عرصه های کارگری را داشتند تا اینکه حقوق کارگران را دستمایه فعالیت های خود قرار ‏دهند. البته در سطوح محدودی به چانه زنی می پرداختند ولی در اصل کار ویژه آنان در همکاری با مدیریت و ‏نهاد های امنیتی ، اداره محیط های کارگری در چهارچوب مورد دلخواه حکومت بوده است و حتی اگر در ‏مواردی بین مدیریت واحد تولیدی و جناح سیاسی مورد حمایت خانه کارگر و یا نهاد های امنیتی تعارض و ‏اختلافی پیش می آمد، این شورا ها چوب لای چرخ مدیران مربوطه می گذاشتند و در روند تولید اخلال می ‏کردند.‏

خانه کارگر ضمن اینکه فعالیتش را در چهارچوب جریان مسلط بر قدرت سازمان داده است، تمایل و ارتباط ویژه ‏ای نیز با هاشمی رفسنجانی دارد. بگونه ای که در تمامی بزنگاه های سیاسی مواضعش همسو با وی بوده است. ‏

تحولات دوم خرداد نیز نتوانست به انحصار خانه کارگر در محیط های کارگری پایان دهد و زمینه شکل گیری ‏نهاد نمایندگی کارگران را فراهم نماید. انجمن های صنفی کارگری که در زمان دولت خاتمی تشکیل شدند ،در ‏برابر موانع موجود امکان نیافتند، خود را به عنوان پایگاهی برای نمایندگی خواسته های جامعه کارگری تثبیت ‏کنند و نهایتا نقشی حاشیه ای پیدا کردند.‏

در چنین شرایطی بود که تلاش کارگران شرکت واحد برای استیفای حقوق تاریخی خود برجستگی ویژه ای پیدا ‏کرد و درست در زمان افول جنبش اصلاحی دوم خرداد ، جنبش کارگری قدم در شکوفایی دوباره خود گذاشت.‏

در کنار این رویداد دوران ساز، تلاش دیگر مجموعه های کارگری از جمله اتحادیه خباز های سنندج نیز در جلب ‏توجهات به مطالبات جامعه کارگری نقش بسزایی داشت.‏

منتها تفاوت حرکت کارگران شرکت واحد با دیگر اعتراضات کارگری در تمرکز تلاش ها بر روی شکل گیری ‏و رسمیت بخشیدن به سندیکا به عنوان نهاد نمایندگی کارگران بود. ‏

اکثر اعتراضات کارگری حرکت های توده ای کور و بی سازمانی بوده و هستند که حول خواسته های صنفی چون ‏دریافت حقوق معوقه ، جلوگیری از اخراج و بهبود شرایط رفاهی و بهداشتی و… شکل گرفته اند و از طریق ‏اعتصاب و تحصن در پی تحقق خواسته های خود هستند. این حرکت ها حالت مقطعی، غیر سازمان یافته و ‏موردی دارند و در اکثر مواقع بدون حصول به نتیجه پایان می یابند. اما پرسنل شرکت واحد هدف بزرگتر و ‏اساسی تری را در نظر گرفته بودند تا با تشکیل سندیکا و انتخاب نمایندگان واقعی فضای موثرتری برای بهبود ‏شرایط کاری شان فراهم شود.‏

وجود نهاد نمایندگی که تنها تعلق به کارگران داشته باشد و پاسداری از حقوق آنها و سماجت در تعقیب خواسته ‏های شان را در پی بگیرد ، بستر مناسبی است که به شکل مستمر و موثر و با انباشت تجارب و چانه زنی با ‏کارفرمایان و دولت می تواند به تدریج وضعیت کارگران و نیروی کار را به شکلی پایدار و رو به رشد ارتقاء ‏دهد. ‏

بنابراین مطالبه حق سندیکا و ایجاد تشکل مستقل همراه با الزام سازمان جهانی کار مبنی بر فراهم کردن زمینه ‏فعالیت قانونی نهاد های نمایندگی کارگران، حکومت را به وحشت انداخت. ابتدا به طرق مختلف سعی شد که با ‏تغییرات و پیرایه بستن های گوناگون، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به عنوان نماینده کارگران معرفی ‏شوند و یا در قالب دیگری بازسازی شوند.‏

تهدید و برخورد فیزیکی برخی اعضاء شوراهای اسلامی کار با سندیکالیست ها پرده دیگری بر متوقف ساختن ‏مطالبات استقلال خواهی در صفوف کارگران بود. پس از اینکه همه این ترفند ها کارساز نیفتاد ، بخش افراطی ‏امنیتی و قضایی با صحنه گردانی قاضی مرتضوی به میدان آمد. اما اعتصاب رانندگان شرکت واحد در 4 دیماه ‏‏1384 حکومت را شوکه کرد، ولی سرانجام توانست با دادن وعده های تو خالی توسط قالیباف ،بازداشت چهره ‏های اصلی ، اخراج پنجاه نفر از رانندگان شاخص ، ایجاد فضای رعب و وحشت و استفاده از نیروهای بسیجی و ‏انتقال رانندگان شهرستانی به تهران اعتصاب را بشکند و بدینترتیب فشار خلق شده توسط این رانندگان به جایی ‏نرسد.‏

بنابراین هراس و وحشت ساختار قدرت از بیداری دوباره جنبش کارگری و قرار گرفتن آن در مسیر سازمان یابی ‏خود برای محافظت از منافع و دستیابی به خواسته ها، باعث برخورد سنگین امنیتی و تحمیل هزینه های گزاف بر ‏فعالان کارگری شد.‏

مسیری که با بازداشت ، محاکمه و اجرای محکومیت حبس محمود صالحی فعال کارگری سنندجی شروع شد، ‏اینک به اسانلو رسیده است و می توان پیش بینی کرد که همین روند برای ابراهیم مددی نیز تکرار شود.‏

اما در شرایط کنونی بعید به نظر می رسد که این برخورد ها بتواند جو کارگری را آرام کند. ندانم کاری دولت و ‏اجرای سیاست های غلط اقتصادی از یک سو و تحریم های جهانی ناشی از ماجراجویی هسته ای از سویی دیگر ‏وضعیت اقتصادی کشور را به سمت فاجعه می برد. هر روز کارخانجات بیشتری به جرگه واحد های تولیدی ‏مشکل دار می پیوندند که قربانی اصلی آنها کارگران و نیروی انسانی خواهند بود که از دریافت حقوق و سیر ‏کردن شکم خانواده های شان محروم خواهند شد. طبیعی است که نمی توان جلوی اعتراض این قشر را گرفت و یا ‏مطالبات آنها را طریق نهاد های وابسته منحرف کرد.بسیاری علائم و گمانه ها نشان می دهد که گسترش مشکلات ‏اقتصادی پاشنه آشیل طراحان حاکمیت پادگانی- امنیتی است و دشوار بتوان شعله نارضایتی های اقتصادی را با ‏زور و برخورد های امنیتی خاموش کرد. ‏

عنصر دیگری که تیغ برخورد های اقتدار گرایانه در مصاف با کارگران را کند می کند، حمایت سازمان یافته و ‏گسترده نهاد های کارگری خارجی و بین المللی است. این حمایت ها که فصل جدیدی را در روابط بین داخل و ‏خارج ایجاد کرده است ، حسابی برای حاکمیت دردسر ساز شده است. ‏

اقدام پشتیبانی کننده فدراسیون کارگران حمل نقل جهان در سازماندهی تجمعات اعلام همبستگی با محمود صالحی ‏و منصور اسانلو در بیش از پنجاه شهر مهم دنیا نشان داد که چگونه در شرایط اختناق داخلی و بستن تمامی ‏امکانات اعتراض ، فعالیت های خارجی می تواند مثمر ثمر واقع شود و سیاست حاکمیت در بایکوت خبری و ‏منزوی کردن فعالان کارگری بازداشت شده را با شکست مواجه کند.‏

این اتفاق مورد بسیار روشنگری است که می توان از ظرفیت های خارجی برای مراقبت و تحقق حقوق مردم ‏ایران و گسترش مناسبات دموکراتیک استفاده کرد و از برخورد کل گرایانه منفی با حمایت های خارجی پرهیز ‏کرد. همه نهاد های خارجی را از دید تئوری توطئه، کارگزار استثمارگران جهانی ندانست. بلکه دست آنانی که ‏از منظر مسائل انسانی و در پی اعتقاد به اعلامیه جهانی حقوق بشر و الزامات شهروند جامعه جهانی بودن قصد ‏کمک و مساعدت را دارند، به گرمی فشرد و از آن استفاده کرد.‏

اگرچه هنوز اخراج از کار حربه قدرتمندی در دستان حکومت است که می تواند کارگری که زندگی اش به مزد ‏روزانه اش وابسته است را مهار نماید و کاری کند تا فکر اعتراض و اعتصاب را از سرش بدر کند، اما با توجه ‏به نکات فوق بعید به نظر می رسد این حربه بتواند کارایی دائمی داشته باشد. ماشین سلطه و سرکوب را یارای ‏ایستادگی در برابر نارضایتی های اقتصادی نیست که به صورت متشکل و سازمان یافته ظهور پیدا کنند و این ‏درست نقطه ای است که رانندگان شرکت واحد پس از طی تجارب تاریخ بسیار بدان رسیدند و اکنون اسانلو و ‏مددی هزینه این فهم درست را می پردازند که حکومت را سخت به هراس انداخته است. از این روانواع و اقسام ‏آزار و اذیت را بر آنها و خانواده های شان تحمیل کرده اند تا آنان را از طریق نگاه داشتن در حبس های طولانی، ‏آئینه عبرت جامعه کارگری کنند و بدینترتیب از همبستگی و حمایت دیگر کارگران با آنها جلوگیری نمایند.‏

جنبش کارگری در شکل نوین خود خواسته هایش را بخشی از حقوق بشر می داند که در یک جامعه انسانی باید ‏بدان آنها توجه شود. پایبندی به اصول مبارزه مدنی و تلاش برای تثبیت توان خود در قالب رویکرد سندیکالیستی و ‏صنفی نقطه قوت این جنبش در شرایط کنونی است. در این میان قرار گرفتن در نقش نیروی طراز نوین و ‏رهبری کننده انقلاب در خوانش کمونیستی از جنبش کارگری ، تعقیب یوتوپیای حکومت پرولتاریا ، تضاد با ‏کارفرما و برخورد طبقاتی با صاحبان سرمایه، پتانسیل این جنبش در بهبود شرایط زیست خود را هدر می دهد. ‏بخصوص که پایگاه اجتماعی ، اعتقادات ایدئولوژیک و نظام فرهنگی بدنه کارگری با ایدئولوژی کمونیسم و ‏مارکسیسم تناسبی ندارد. ‏

کارگر و کارفرما هر دو سوار کشتی تولید هستند که در نبود هر کدام از آنها، دیگری نیز وجود نخواهد داشت. باید ‏صاحبان سرمایه رغبت برای تولید داشته باشند تا کارگران بتوانند فرصت کاری پیدا کنند.معضلات کنونی جامعه ‏کارگری بیش از آنکه مربوط به کارفرما ها و یا سرمایه داران باشد، مربوط به دولت و مشکلات قانون کار است. ‏تلاش برای تثبیت اتحادیه های کارگری مستقل و آزاد و دستیابی به حق اعتصاب پشتوانه لازم برای چانه زنی با ‏دولت و کارفرما و برخورداری از میزان مطلوب تامین اجتماعی را پدید می آورد تا در سایه اصل سه جانبه ‏گرایی وضعیت کارگران در روندی تدریجی ، مستمر و پایدار بهبود یابد.‏