چند سال پیش که چراغهای راهنمایی خیابانها تازه به سیستم زمانبندی مجهز شده بودند، یکبار دوستی که از دیدن ثانیهشمار چراغها عصبی میشد، گفت “هیچ چیز به قدر اینها مرا با هدر شدن لحظات عمرم مستقیم روبهرو نمیکند، چون در حال انتظار پشت فرمان مدام حساب میکنم چند ثانیه از عمرم به انتظار تغییر رنگ قرمز به سبز تلف میشود.” به او گفتم “یعنی اگر این ثانیهشمار نمیگفت حواست به گذشت ثانیههایت نبود؟ و بعدش که چراغ سبز شد و گاز دادی توی خیابان یعنی کار مهمتری انجام دادهیی؟ یا مثلا آن چند ساعتی که در اداره به علافی و وقتکشی میگذرانی کم از آن دو دقیقه پشت چراغ قرمز دارد؟” نتیجه این سوال و جواب برای او شد یأسی فلسفی در برابر کل معنای زندگیاش و برای من این آگاهی که رنگها و عددها چه تاثیری بر مهم و خودآگاه کردن اتفاقات روزمره و ناخودآگاه دارند و بر باز کردن چشمها بر بطالتی که به نام گذران روز درونش جاری میشویم.
این هم حتما حکمتی دارد که نمادین کردن زندگی ترافیکی را با سه رنگ سبز و زرد و قرمز نشان میدهند. فقط به قدر همین سه رنگ حق انتخاب داری و هرچه بخواهی باید از توی همینها پیدا کنی، نه اینکه مثلا آبی خوشرنگی هم باشد که یعنی کمی سرعتت را کم کن یا نارنجی براقی که بگوید تخت گاز برو. بین ایستادن و رفتن هیچ حالت دیگری متصور نمیشوند. تصور فجایعی هم که با زیاد شدن رنگهای راهنمایی رخ میدهد چندان غریب نیست. وقتی رنگ زرد برای اکثر سواریها هیچ معنایی ندارد و چراغ قرمز با خلوتی خیابان کناری یا میزان حوصله و مهم بودن فرضی کار راننده معنا میشود، شاید بهتر باشد همین سه رنگ را هم به یکی تقلیل داد.
عکسبرگردان چراغ راهنمایی را هم چسباندهاند توی صفحات ایمیلهای جهان مجازی. میشود چراغ خاموش بیایی و کارت را بکنی و بروی. میشود هم با دو رنگ سبز و قرمز برای مخاطبان رمز و پیغام بفرستی. چراغمان را قرمز میکنیم یعنی برای خودمان هستیم اما برای شما نیستیم، سرمان شلوغ است اما حواستان به ما باشد چون ما هم غیرمستقیم حواسمان به شما هست. خلاصه تخت گاز نروید. چراغمان را سبز میکنیم یعنی ای همه عالمیان، باب ارتباط با ما باز است، بشتابید به این فرصت گپ و گفت! همه سرعتها مجاز است و همه در اینبار عام حق عبور دارند؛ اما ته دلمان میدانیم که حق عبور بعضیها بیشتر است. خلاصه در تمام این سبز و قرمزها، آدمها را به بازی خودمان دعوت میکنیم. سبز میکنیم تا یکی بیاید، قرمز میشویم تا یکی برود و وقتی خیلی بلاتکلیف و مردد میمانیم خود جهان مجازی رنگمان را زرد میکند و دستمان رو را. زرد یعنی کسی زمانی اینجا بوده که فراموش کرده بودنش را. هر سه رنگ در نهایت یک رنگ است: سرعتت را با بودن من تنظیم کن، من دارم رد میشوم.
منبع: اعتماد، پانزده دی