لباس ملی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یک زمانی ریال واحد پول ملی ما بود، وقتی کسی می گفت پنج هزار تومان حقوق می گیرم یعنی پنج هزار ده ریالی حقوق می گیرم که می شد پنجاه هزار ریال. به لطف انقلاب ایران و سیاستهای سازندگی کشور واحد پول شد صدهزار تومان، وقتی کسی می گفت صد تومن حقوق می گیرم یعنی صدهزار تومان. کسی کاری نداشت که چند ریال می شود. کم کم پیشرفت کردیم و در سایه سیاستهای توسعه کشور واحد پول مان شد یک میلیون تومان، وقتی کسی می گفت سه تومن داری به من قرض بدهی یعنی سه میلیون تومان که می شد سی میلیون ریال. تا اینکه دولت عدالت گستر مهرپرور مدیریت نشان احمدی نژاد برسر کار آمد و واحد پول کشور شد میلیارد تومان، وقتی کسی می گفت فلانی ۱۲۳ تومن اختلاس کرده یعنی ۱۲۳ میلیارد تومان اختلاس کرده که می شد ۱۲۳۰ میلیارد ریال. البته یک واحد ویژه پول دولت احمدی نژاد داریم که وقتی می گویند صد تومن از بودجه کشور گم شده یعنی صد میلیارد دلار گم شده که می شود که به نرخ عهد احمدی نژادی می شود سیصد و خورده ای هزار میلیارد تومان. حالا این رقم ها را داشته باشید که هم در نفت و تجارت کشور است، هم در سیاست و اقتصاد کشور و هم در ورزش کشور که میلیارد میلیارد پول در آن می آید و می رود. منتهی مثل امامزاده سرباز هرچه نذرش می کنند نه گنبدش درست است نه مناره اش راست می ایستد. رفته اند برای تیم ملی فوتبال کشور با یک شرکت لباس به نام آل اشپورت قرارداد بسته اند و مسئولان تیم ملی مثل روزهای اول دولت احمدی نژاد که نه هنوز رحیمی به بار بود و نه زنجانی به دار اعلام کردند که بازیکنان تیم ملی برای تمام مدت بازیهای تیم ملی یک دست لباس دارند، البته شایع شده که این لباس ها را اگر با آب گرم بشویند اندازه اش کوچک می شود و احتمالا اگر دو بار آن را بشویند از رنگ قرمز می شود صورتی و برای بازی سوم می شود سفید. قرار شده روحانی با یک هیات از نیروی زمینی و دریایی و یک کمیسیون مجلس و یک کمیسیون مجمع تشخیص بنشینند و با هم توافق کنند که مشکل لباس تیم ملی را حل کنند. البته قابل توجه است که قیمت کل لباس های تیم ملی برای اینکه هر بازیکن شانزده لباس در تمام مدت عوض کند به قیمت یک دهم قرارداد یکی از اعضای تیم هم نمی شود، ولی بالاخره تیم ملی و جهنم ایرانی است، یک روز قیف نیست، یک روز قیر نیست، یک روز کیروش رفته ددر و یک روز علی دائی رفته وزارت ورزش گل بچیند. فعلا که قمر تیم در عقرب سیاست اسیر است. طبق آخرین خبرهای واصله فدراسیون فوتبال اعلام کرد که تیم ملی حق دارد بعد از هر بازی لباس خودش را با تیم مقابل عوض کند، آگاهان گفته اند به دنبال شنیدن این خبر “مسی” از اینکه لباس تیم ایران گیرش می آید امشب نذرش را ادا می کند.

 

مجمع تشخیص رفت بالای سر مجلس

دیروزود دارد سوخت و سوز ندارد. البته مطمئنم این خبر از آن خبرهایی است که هم سوخت دارد هم سوز. ولی بالاخره جمهوری اسلامی است. چهار سال خواجه علی است، چهار سال علی خواجه. حالا فکر نکنید منظورم همان است که شما فکر می کنید، ابدا، منظورم دقیقا برعکس آن چیزی است که شما فکرش را می کنید. براساس نامه امروز بیت اول غزل جمهوری اسلامی که هنوز خوانده نشده، مصوبات مجلس بناست برای کارشناسی یک بار برود به شورای نگهبان یک بار هم برود به مجمع تشخیص. بالاخره از لیاخوف کاری برنیامد، شاید از توپچی های داخلی کاری بربیاید. فعلا مراسم عقد و عروسی در زیرزمین خانه هاشمی برگزار می شود و آقایان دلواپس ها می توانند یک دلواپسی را هم به مشکلات شان اضافه کنند. داستان زین و پشت و بالا و پائین و این حرف ها.

 

اندک اندک جمع مستان می رسند

گاهی اوقات این رئیس و روسای مملکت یک جوری حرف می زنند که جماعت بوکوحرام و سفلی ها باید پیش شان مسابقه پرتاب لنگ ترتیب بدهند، گاهی اوقات هم دولتی های تازه از راه رسیده یا سیاسی های تازه زبان باز کرده حرف هایی می زنند که صفحه فمینیست های فیسبوک و صفحه آریایی های چندگانه سوز باید بروند جلو بوق بزنند، هفته قبل که نوبت سونامی یونسی بود که پرچم شیر و خورشیدش را کرده بود هوا و آریایی های پرچم شان را در برابرش کردند توی وایتکس، امروز هم معاون اجتماعی و سیاسی استانداری تهران گفته است که “امروز نگاه مردانه ای حاکم است که منشاء تمام مفاسد را در حجاب زنان می دانند.” البته خود روحانی هم که این روزها جوشانده درخت زبان گنجشگ خورد و گفته است که “برخی فکر می کنند که اگر از دیوار بالا برویم انقلابی هستیم.” که البته آن برخی خیلی هم بیراه فکر نمی کنند. بالاخره انقلاب یعنی همین که بروی روی پشت بام و سنگ پرت کنی به شیشه مردم و از دیوار بالا بروی. وگرنه اگر بحث کنی که می شود کلاس فلسفه. به نظرم با همین فرمان بروند تا شش ماه دیگر می رسند به کوچه اختر و بخشی از مشکلات کشور برای بعضی ها حل می شود و بخشی از مشکلات کشور برای بعضی ها تولید می شود. ما فعلا برویم شترهای خودمان را بخوابانیم که دارد توفان شن می آید.

 

جنگ داخلی و صلح خارجی

قضیه بیخ دارد، بدجور هم بیخ دارد. یعنی از آن طرف احمدی نژاد در ولنجک داده هاله نورش را تعمیر کنند که بگذارد سرش و آماده بشود برای دور بعدی، حالا رئیس جمهور کریمه بشود یا حزایر مالی من نمی دانم ولی بالاخره یک جایی می خواهد رئیس بشود. از طرف دیگر تندروهای مجلس که نمه نمه دارند می روند توی بغل مصباح یزدی و فقط سه تا گروهبان گارسیا لازم دارند که کودتا را بچسبانند به پیشانی حکومت و گلیم را بقول کریمی قدوسی از زیرپای دولت بکشند، دارند توپخانه شان را آماده می کنند. از این طرف اصلاح طلبان با چراغ خاموش و موتور خاموش و بوق خراب توی بن بست خودشان دارند عقب جلو می کنند. تنها تخم دوزرده ای که لطف کردند و گذاشتند همان نطق آقا رضا بود که ما داریم آماده مجلس بعدی می شویم و حالا کو تا مجلس. این وسط اعتدال گرایان کاتیوشای هاشمی را گرفتند و دائم دارند شلیک می کنند. روحانی دارد زبانش باز می شود، دولتش بهتر از ادبش است و فعلا هم به نظر می رسد خیلی به ادبیات و فرهنگ و انشا و نطق زیاد نیاز ندارد. خبر می رسد که همین روزها احتمالا مذاکرات دارد به جاهایی می رسد. فعلا امتیاز های دوبنده بنفش از حریف قهوه ای بیشتر است. گاف هم کم می دهد. منتقدانی مثل زیباکلام دارند هم خوب حرف می زنند هم حرف خوب می زنند. به نظرم اگر یک جمع متشکل تری شبیه جبهه ملی راستکی از زیباکلام و حسن خمینی و مطهری و این تیپ ها تشکیل شود فایده دارد که ضرر ندارد.

 

چرا دروغ؟ چرا خشونت؟ چرا دزدی؟

اینقدر زورم می گیرد وقتی کسی سئوال می کند چرا دروغ اینقدر زیاد شده؟ چرا بی اخلاقی اینقدر زیاد شده؟ چرا دزدی و خشونت اینقدر زیاد شده؟ چرا نباید بشود؟ فرض کنیم بچه ها باید از باباها یاد بگیرند، اصلا هیچ بچه ای الآن بابا را به بند کفشش حساب می کند؟ نصف بچه ها به باباها می گویند غلط کردی انقلاب کردی؟ حالا من می خواهم انقلاب کنم که برگردم به آنجایی که تو بودی؟ نصف بابا ها به بچه ها می گویند ما انقلاب نکردیم و خارجی ها انقلاب کردند، خودشان می دانند چکار کنند. جالب است همه هم به هم اتهام می زنند. کسی که دو سال قبل از حکومت بیرون آمده به کسی که بیست سال قبل از حکومت بیرون آمده می گوید تو آنجا چه جنایتی می کردی؟ آنکس که در پاریس است به کسی که در تهران است می گوید نیایی بیرون، بمان و مقاومت کن و آن کسی که در تهران است، می گوید از بیرون گود نگو لنگش کن و در همان حال دنبال ویزا می گردد. ملتی که هشت سال رئیس جمهورش احمدی نژاد بوده، همین که ببرندش بیمارستان و عکس احمدی نژاد را نشان بدهند به دکتر و بگویند این بیمار در کشوری که این آدم رئیس جمهورش بود، زندگی می کرد شش سال باید رواندرمانی بشود تا به نقطه صفر برگردد. کل کشور بیمار است. “سندروم الف نون” داریم. حالا حالا ها هم کار دارد تا خوب بشود. هر اقدام رادیکالی هم بدترش می کند. حالا هی نفرین کن، چه فایده، بقول مرحوم نادر ابراهیمی نفرین آخرین سلاح یک درمانده است.