دست از سر ایران بردارید

نویسنده

کریس هجز

اگر مالیات بر درآمد من قرار باشد صرف جنگ با ایران یشود، مالیات نمی پردازم. من می دانم این اقدامی از سر ‏عجز و بی فایده است. اما حمله به ایران- که به نظر می رسد احتمال وقوع آن تا قبل از انتخابات ریاست ‏جمهوری، افزایش پیدا کرده است- یک بحران منطقه ای را تبدیل به یک فاجعه می کند. از این جنگ، و حمله ‏متقابل ایران به مواضع آمریکا، برای ساکت کردن مخالفان داخلی و از بین بردن آنچه از آزادیخواهی مان باقی ‏مانده است، استفاده می شود. این جنگ به کمک کودتای خزنده ای می آید که از حملات یازده سپتامبر آغاز شده ‏بود. معنای این جنگ می تواند، مرگ جمهوریت باشد.‏

بیایید امیدوار باشیم که در این مورد سلامت نفس، ارجحیت دارد. اما سلامت نفس، مدت هاست که از کاخ سفید ‏رفته است؛ کاخ سفیدی که مفهوم انقلاب دائمی تروتسکی را به سیاست جنگ دائم تبدیل کرده است که اهداف آن ‏شرورانه است: جنگ برای ترساندن یا از بین بردن همه کسانی که دشمن خارجی محسوب می شوند، جنگ برای ‏ایجاد عدم ثبات دائمی و ترساندن و محروم کردن شهروندان از حقوق اساسی شان.‏

جنگ با ایران، آمریکا را بر باد فنا می دهد. حمله به ایران موفقیتش کمتر از حمله اسرائیل به لبنان در سال 2006 ‏است که از حزب الله لبنان شکست خورد و باعث شد تا اکثر لبنانی ها از این گروه نظامی حمایت کنند. بمباران ‏اسرائیل، 4 میلیون لبنانی را از پا نیانداخت. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر ما به کشوری که 65 میلیون نفر جمعیت ‏دارد و تراکم جمعیت آن سه برابر فرانسه است، حمله کنیم؟

به محض اینکه حمله هوایی آغاز شد، فقط مسئله زمان مطرح است که مانند اسرائیل در لبنان یا حمله زمینی را ‏آغاز کنیم و یا شکست را بپذیریم. و اگر تصمیم گرفتیم که از بمب های سنگر کوب یا موشک استفاده کنیم، دو راه ‏در پیش رو داریم: یا نیروهای نظامی را به ایران بفرستیم تا جنگ تاخیری کنند، یا با سرافکندگی عقب نشینی کنیم.‏

اما بدشگونی واقعی این است که حمله به ایران خاورمیانه را شعله ور می کند. از دست دادن نفت ایران، که با ‏حمله موشکی ایران به نفت کش های مستقر در خلیج فارس، دوبرابر می شود، قیمت نفت را به بشکه ای 200 ‏دلار می رساند. تاثیر آن در اقتصاد داخلی و جهانی مخرب است و احتمال زیادی وجود دارد ماشه هرج و مرج ‏جهانی کشیده شود. خاورمیانه صاحب دو سوم ذخیره نفتی و نیمی از منایع گازی جهان است. اولین تاثیر آن قطع ‏شدن تولیدات نفت و گاز است.‏

تعداد زیادی از شیعیان خاورمیانه، این جنگ را جنگی مذهبی تلقی خواهند کرد.خشم دو میلیون شیعه در عربستان ‏سعودی، اکثریت شیعه در عراق و شیعیان بحرین، پاکستان و ترکیه، دامن گیر آمریکا و متحدانش می شود. در ‏نتیجه باید شاهد حملات تروریستی به خاک آمریکا و کارشکنی گسترده در تولید نفت در خلیج فارس باشیم. عراق، ‏با وضع بدی که دارد، تبدیل به حفره مرگ ارتش آمریکا خواهد شد.‏

مجلس اعلای اسلامی عراق، که تاکنون در شورش ها نقشی نداشته است، روابط نزدیکی با ایران دارد. این مجلس ‏قادر است دست به مقاومت نظامی بزند و برای اولین بار با سنی ها در برابر اشغال، متحد شود. ایران در جنگ ‏تاخیری، موشک هایش را که بعضی از آنها 1100 مایل، برد دارند، به مواضع آمریکا که شامل منطقه سبز در ‏بغداد هم می شود، شلیک می کند. این سوای تلفاتی است که با حضور ماموران ایرانی در عراق و همکاری شان ‏با متحدان عراقی، بوجود می آید. موشک های ایرانی ممکن است به سوی اسرائیل شلیک شوند. تنگه هرمز که ‏گذرگاه 20 درصد از تولیدات نفت جهان است، مسدود می شود. موشک های زیر دریایی ساخت چین، مین ها و ‏قایق های تندرو حامل مواد منفجره و نیروهای انتحاری، ناوهای آمریکایی و مراکز تولید نفت عربستان و مراکز ‏صدور نفت را هدف خود قرار می دهند.‏

نیروهای نظامی حزب الله در جنوب لبنان که از متحدان نزدیک ایران هستند، احتمالا به طرفداری از ایران، به ‏شمال اسرائیل، موشک می زنند. اسرائیل که قبلا هم مورد حمله موشک های ایرانی توسط حزب الله قرار گرفته ‏بود، ممکن است هم به لبنان و هم به ایران حمله کند. پاکستان با اکثریت شیعه اش از آنچه که هست، بی ثبات تر ‏می شود. یکی از نتایج این مسئله، سقوط پرویز مشرف و روی کار آمدن اسلام گرایان تندرو خواهد بود. آنوقت ‏است که پاکستان، بجای ایران، اولین حکومت تندرو اسلامی می شود که صاحب سلاح اتمی هم هست. یک جنگ ‏کوچک با ایران که بسیاری از دموکرات ها هم با آن مخالفتی ندارند، قادر است تبدیل به جهنم بشود.‏

جورج دبلیو بوش، قوانین بین المللی را پایمال کرده است. او از اجرای پروتکل کیوتو، و معاهده تولید موشک ‏بالستیک سرباز زده است، او سعی کرده است دادگاه جنایات بین المللی را از بین ببرد و در نشست های مربوط ‏به سلاح های شیمیایی و بیولوژیک شرکت نکرده است و درمورد زندانیان، خلاف کنوانسیون ژنو درمورد حقوق ‏بشر، عمل کرده است. از همه بدتر اینکه او به دلایلی به جنگ عراق رفته است که همه می دانیم هیچ یک از دلایل ‏آن، اثبات نشده است. او می خواهد در مورد ایران هم همین کار را بکند.‏

بطور خلاصه باید گفت که این رئیس جمهور مرتکب گناهی شده است که به آن “تهاجم” می گویند و اگر ما به ‏عنوان شهروند آمریکایی او را به سزای جرمش نرسانیم و اگر با این دولت بشدت برخورد نکنیم، شریک جرم او ‏به حساب می آییم و باید در انتظار عواقب وحشتناک آن باشیم. ما بعنوان شهروند باید برای دفاع از جهانی که ‏دیپلماسی، همکاری گسترده بین کشورها و احترام به قانون در آن وجود دارد، فداکاری کنیم. اگر ما بگذاریم که ‏سیستم قوانین بین المللی موجود باقی بماند، احتمال همکاری بین آمریکا و کشورهای دیگر و حتی متحدانش را از ‏بین خواهیم برد.‏

بزرگ ترین مرزی که بین ما و جنگ با ایران قرار دارد رابرت گیتس، وزیر دفاع، دریاسالار ویلیام فالون، رئیس ‏ستاد مرکزی آمریکا در خاورمیانه و ژنرال جورج کیسی، فرمانده نیروی های آمریکایی مستقر در آمریکا، است. ‏این سه مرد به جورج بوش و کنگره اطلاع داده اند که ارتش آمریکا ضعیف تر از آن شده است که درگیر جنگی ‏دیگر بشود و ممکن است نتواند از پس آتشی که از حمله به ایران ایجاد می شود، بر بیاید.با این حال، این مدافعان، ‏نقطه اتکا ندارند. نه فقط گیتس، فالون و کیسی را می توان براحتی برکنار کرد، بلکه واکنش ایران از سوی ‏مبلغان جنگ مورد استفاده قرار می گیرد تا افکار عمومی را برای انتقام، تحریک کنند.‏

کشوری که در جنگ دائمی است، نمی تواند کشوری دموکرات باشد. شمع هایی که راه ما را روشن کرده بودند، ‏در حال خاموش شدن اند. ما بزودی در تاریکی مطلق فرو می رویم. هرنوع مقاومتی حتی سمبولیک باشد، لازم ‏است. راه های زیادی برای مقاومت وجود دارد که منجر به زندانی شدن نمی شود. اگر باید مالیات بپردازید تا ‏بوش بوسیله آن به ایران حمله کند، از پرداختن قسمتی از آن یا همه آن خودداری کنید. اگر تلفن دارید از پرداختن ‏‏3 درصد مالیات غیر مستقیم، خودداری کنید. جرئیات بیشتری از این خودداری های قانونی در وب سایت جبهه ‏مقاومت دربرابر جنگ، ذکر شده است.‏

من شخصا مالیاتی را که باید بپردازم، نزد شخص سومی به امانت می گذارم تا در صورت حصول شرایط قابل ‏پرداخت باشد. من به دادگاه می روم تا درباره مشروعیت جنگ مبارزه کنم. شاید یک قاضی شجاع حکم کند که ‏قانون اساسی نقض شده است و دولت آمریکا در دادگاه نورنبرگ بعنوان جنایتکار جنگی شناخته شود. شاید هم این ‏اتفاق نیافتد. من نمی دانم. اما این را خوب می دانم: من دوستانی در تهران، غزه، بیروت، بغداد، اورشلیم و قاهره ‏دارم. آنها در برابر رنج های بسیار زیادی مقاومت کرده اند. من دلم می خواهد بعد از اینکه این سلاخی تمام شد، ‏این حق را داشته باشم که دست کم از آنها عذرخواهی کنم.‏

منبع: میدل ایست آنلاین 24 نوامبر‏

‏ ‏