تابستان سال قبل که کتاب خاطرات حسن روحانی - امنیت ملی و دیپلماسی هستهای - را دریافت و مطالعهاش را آغاز کردم، به هیچ عنوان تصور نمیکردم خیلی زود، یعنی کمتر از یک سال پس از خواندن آن، باید با نویسنده کتاب، در جایگاه رئیس جمهوری منتخب ملت روبرو شوم. هر چند همان ایام از تصمیم روحانی برای نامزدی در انتخابات مطلع بودم.
در پی انتخابات خردادماه سال جاری و انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهوری برای چهار سال آینده، در اولین فرصت بار دیگر به سراغ آن کتاب رفتم تا این بار از دریچه خاطرات فردی که در حال حاضر سکان اجرایی جمهوری اسلامی را در دست دارد، محتوای کتاب را زیر ذرهبین قرار دهم.
مرور دوباره این سند ۱۲۰۰ صفحهای برای من جذابیت مضاعفی داشت، وقتی که بارها از حاشیه نویسیهای خودم بر صفحات کتاب، خندیدم! نسخهای از کتاب که در کتابخانهام قرار دارد پر از جملاتی مانند؛ “عجب!“،”جالب بود!“،”مهم است!“، با فلان منبع “چک شود!“،”این چی میگه؟!” و … است. حالا تصور کنید کمتر از یک سال دوباره به سراغ همان کتاب رفتهاید!
برداشت من از کلیت کتاب “امنیت ملی و دیپلماسی هستهای” این بود که نویسندهاش، به واسطه سالها حضور در سمتهای مهم استراتژیک، شناخت عمیقی از چالشهای درون قدرت و محورهای بالقوه بحرانزا در ساختار نظام جمهوری اسلامی پیدا کرده است و در طول نگارش کتاب، میتوان فهمید که برخی مواقع “هوشمندانه” هم مخاطب عام را در نظر گرفته و هم مخاطب خاص درون قدرت را. با این وجود قابل درک است که برخی تکیه گاههای استدلالی او کاملا مصرف داخلی (درون قدرت) دارد و با پایههای اصلی رویکردش، در تناقض است.(که پرداختن به آنها، فرصت مفصل دیگری را میطلبد.) آنچه من از چنین مواردی برداشت کردم این بود که روحانی در برخی موارد برای پیشبرد اهداف “واقعگرایانه” و “عملگرایانه”اش، به اجبار برایشان توجیههای ایدئولوژیک مورد پسند حاکمیت هم تراشیده تا دغدغههای افراد و گروههای قدرتمند و تاثیرگذار در تصمیم گیریهای کلان را نیز همراه داشته باشد. در بسیاری موارد هم هرچند “همراهی و همدلی” را بدست نیاورده اما با شیوههای خود “تضاد و تقابل”ها را کمتر کرده است.
حالا همان فرد که در مقاطع متفاوتی، چالشهای مختلفی را لمس کرده و در بسیاری از آنها مستقیم درگیر بوده و از مجموعه این تجربهها، رویکردی انتقادی به بسیاری از ساختارهای تصمیمگیری و تصمیمسازی در جمهوری اسلامی دارد، در جایگاه قانونی شخص دوم مملکت قرار گرفته است. او چگونه میتواند در مسیر ترمیم و بازسازی نواقص و کمبودهای خرد و کلان سیستم سیاسی کنونی ایران قدم بردارد؟
در این مقاله به چند مورد از چالشهایی که حسن روحانی، در کتاب خاطرات خود به تفصیل شرح داده، میپردازم تا مخاطب را با بخشی از صورت مساله پیش روی منتخب ملت آشنا سازم.
چالش تصمیمگیری
حسن روحانی یکی از منتقدان روند “تصمیمگیری” در جمهوری اسلامی است. او این نکته را یکی از اصلیترین چالشهای ساختاری جمهوری اسلامی میداند. روند تصمیمگیری تصمیمگیران یا همان “تصمیمسازی” در تفکر راهبردی او پایهای اساسی است.
روحانی یادآور میشود که “هرگاه گزارشدهی به مسئولان رده بالا به طور دقیق انجام نشده، این امر به چالش بزرگی در کشور انجامیده” است. او به نمونههایی در حوزه سیاسی، در دهههای اخیر اشاره میکند که بر اثر این چالش، “تصمیمگیریهای مهمی به تاخیر افتاده و یا موجب از دست رفتن فرصت شده” است.
روحانی “عدم اعتماد و اطمینان و بدبینی به غرب در مسائل بین المللی” را مشکلی مضاعف برشمرده و رفع نکردن این موانع را، عامل تکرار چالشهای مشابه دانسته است. آگاهان به مسائل سیاسی ایران به خوبی میدانند که اولین شخصی که به عنوان مخاطب این انتقاد، به ذهن میآید، آیت الله سید علی خامنهای، “رهبری جمهوری اسلامی” است. آیت الله خامنهای که تصمیمگیر نهایی بسیاری از موضوعات مهم کشور است بارها و بارها بیاعتمادی و بدبینی خود به غرب را اعلام کرده است.
حسن روحانی که تا پیش از روی کارآمدن محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴، مسئولیت مذاکرات هستهای ایران با غرب را برعهده داشت و بعدها مورد حملات شدید رادیکالها قرار گرفت، در کتاب خود مینویسد: “در ماجرای هستهای هم مسائل داخلی، گزارش اطلاعات کارشناسی به صورت ناقص به مسئولین رده بالا و بیاعتمادی به غرب و سازمانهای بین المللی همواره مشکل آفرین بود.”
روحانی حتی بخشی از مشکلات در پرونده هستهای را ناشی از برداشت نادرست و ناقص مسئولین از مسائل حقوقی و سیاسی میداند. او برای این ادعا چند نمونه ارائه میدهد. از جمله مینویسد: “آنها [مسئولین سازمان انرژی اتمی] فکر میکردند عدم اطلاع قبلی برنامه غنیسازی تا ۳/۵ درصد به آژانس، مساله مهمی نیست و قصور رسمی محسوب نمیشود، طبیعی بود که مسئولین رده بالا هم در این گونه امور از جزئیات مسائل حقوقی کمتر اطلاع داشته باشند.”
مسئول پیشین مذاکرات پرونده هستهای جمهوری اسلامی، جریانها و گروههای سیاسی در ایران را نیز تاثیرگذار در تصمیمهای سرنوشت ساز میداند و مینویسد: “گاهی شاهد رقابت ناسالم گروههای سیاسی با یکدیگر از یک سو، و اقدامات نابجای عدهای از سوی دیگر در کشور بوده و هستیم که میتوانند حرفهای نادرست خود را با هیاهو و جنجال و تبلیغات و یا به واسطه ارتباط با مقامات مختلف به کرسی بنشانند.”
روزنامه کیهان و رسانههای همسو، اولین نامهایی است که در پی خواندن این سطور به ذهن میرسد. روزنامه کیهان که مدیرمسئولش نماینده ولی فقیه است، همواره منتقد سیاستهای هستهای دوران مسئولیت روحانی و محمد خاتمی بوده و خواهان خروج ایران از معاهدههای بین المللی مرتبط با انرژی هستهای -ـ از جمله ان پی تی -ـ بوده و هست.
روحانی اما تاثیر مسائل داخلی در برخی تصمیمگیریها را نیز مورد توجه قرار میدهد و از پیچیدهتر شدن مشکلات مرتبط با مسائل داخلی یاد میکند. او مینویسد: “تصمیمگیری مسئولین در مواردی که مسالهای مرتبط با مسائل اجتماعی داخلی و افکار عمومی باشد، تا حدودی پیچیده میشود.” او برای نمونه ماجرای گروگانگیری در سفارت امریکا در سال ۵۸ را یادآور میشود و مینویسد: “در مقطعی که مسئولین تصمیم داشتند آن را حل کنند، کسی جرئت نمیکرد پیش قدم شود.” روحانی با این جهتگیری به چالش دیگری در جمهوری اسلامی میرسد؛ چالش مسئولیت تصمیمگیری.
مسئولیت تصمیمگیری
حسن روحانی در کتاب خود به برخی از مقاطع تاریخی جمهوری اسلامی میپردازد، از جمله بحران گروگانگیری و پایان جنگ و از آنها به عنوان نمونههایی از چالش مسئولیت تصمیمگیری نام میبرد. او درباره بحران گروگانگیری مینویسد: “جوی در کشور حاکم شده بود مبنی بر اینکه تنها راهحل، تحویل شاه به ایران برای محاکمه و یا محاکمه گروگانها در تهران است که در نهایت از طرف امام موضوع به تصمیم نمایندگان مردم در مجلس واگذار شد.”
و یا درباره پایان جنگ مینویسد: “در مورد پایان جنگ نیز تصمیمگیری با چالشها و مشکلات عدیدهای مواجه بود، تا جایی که شرایط به گونهای شد که به ناچار امام، خود مجبور به تصمیمگیری شدند.”
روحانی با ذکر این نمونهها به این موضوع میرسد که “قدرت تصمیمگیری برخی مسئولین در مسائل حساس و مهم، آن چنان محدود شده که کمتر کسی حاضر است مسئولیت سنگین تصمیمگیری ملی را بر دوش بگیرد، زیرا میدانند بعدا عدهای بیمسئولیت شیپور سرزنش و تهمت را به صدا در میآورند و به اعتماد مردم به نظام ضربه میزنند.”
او نگاه واقع بینانهای به دنیای سیاست دارد. حسن روحانی تاکید دارد که در “مقطع زمانی کنونی هم کم و بیش شاهد نمونههایی از چالش مسئولیت تصمیمگیری در کشور هستیم.” روحانی یادآور میشود که تمام کشورهای بزرگ دنیا در شرایط حساس، اقدام به تصمیمگیریهای سرنوشتساز میکنند. “در این شرایط، اغلب تصمیمگیرندگان و رهبران سیاسی، مردم را قانع میکنند یا از قدرت کنار میروند.”
حال او بر مسند سیاسی بسیار مهمی در جمهوری اسلامی تکیه زده و وارث وضعیتی است که نیاز به تصمیمگیریهای سرنوشتساز بسیاری دارد. آیا او همانگونه که چالشهای ساختاری جمهوری اسلامی را شناخته، قادر است گامی برای بهبود وضعیت و عبور از آنها بردارد؟ آیا قادر است تصمیمگیران را به راهحلهای خود قانع سازد یا اینکه خودش در چالشها هضم خواهد شد؟ برای رسیدن به پاسخهای شفاف، هنوز در ابتدای یک مسیر پرسنگلاخ هستیم که باید نظارهگر سپهر سیاسی ایران در ماهها و سالهای پیشرو باشیم.