برای تغییر هم که شده ایران به دلایل خوبی در صدر اخبار قرار گرفته است. انتخابات آرام و بیدردسر ماه گذشته برگزار شد. اینبار خبری از تظاهرات و ناآرامیهایی که در انتخابات گذشته توجه رسانهها را به خود جلب کرد نبود.
با این حال روحانی اولین رئیسجمهور ایران نیست که به طور دموکراتیک انتخاب شده است. به جز انتخابات سال 2009 که موجب بروز خشونت در خیابانها شد، تمام انتخابات گذشته، سوای دخالتهای شورای نگهبان، عادلانه برگزار شده بود. این چیزی است که ایران کمتر به خاطر آن اعتبار کسب کرده است.
سالهای گذشته از سختترین سال های تاریخ ایران بوده است. تحریمهای غرب اقتصاد کشور را فلج کرد و بعلاوه بطور مداوم مورد تهدید حمله نظامی اسرائیل، که بصورت غیرمستقیم یا مستقیم از حمایت آمریکا برخوردار است، قرار گرفت.
اگر این کشور در مقابل تمام مشکلات، خود را نگه داشته است به خاطر روحیه پرغرور و مقاوم مردم ایران است. فرهنگ اتکاء به نفس و راهحلهایی که ایران در مقابل تحریمهای بینالمللی پیدا میکند و همچنین جنگ طولانی و فاجعهبار با صدام حسین به این موضوع کمک کرده است.
هشت سال پیش محمود احمدینژاد فرصت این را یافت تا با شیوه رهبری ساده و مقاومت خود در برابر “شیطان بزرگ” طرفداران بیشماری در داخل و خارج از کشور پیدا کند. اما تقابل شدید با غرب و با پیش فرض های خود، فرصتی تاریخی را از دست داد و نتوانست امید را در دل ایرانیان زنده نگه دارد. او آنقدر خود را دل مشغول برنامه هستهای کرد که همهچیز را فراموش کرد.
البته هیچکدام از این کارها بدون حمایت رهبری امکانپذیر نیست. سیاست خارجی ایران تبدیل به یک برنامه تکبعدی مذاکرات بیمعنای هستهای و بازرسی بینالمللی شد که هیچ هدف خاصی نداشت مگر تحت فشار نگه داشتن ایران.
ایران به عنوان امضاء کننده پیمان عدم تکثیر سلاح های هسته ای، حق داشتن برنامه صلحآمیز هستهای را دارد. همینطور میتواند استانداردهای دوگانه قدرتهای بزرگ را به چالش بکشد که اجازه داشتن برنامه هستهای را به کشورها نمیدهند اما خودشان روی انباری از سلاحهای هستهای نشستهاند.
میتوان درک کرد که انرژی هستهای مایه غرور ملی بیشتر ایرانیان باشد، حتی کسانی که با رژیم اسلامی موافق نیستند. بسیاری با آگاهی نسبت به سابقه اسرائیل در ترور و اتفاقاتی که برای عراق و دیگر کشورهای همسایه افتاد، زیاد با هستهای شدن مخالف نیستند.
رئیسجمهور جدید ایران اکنون چشم به فرصتهایی برای شروعی دوباره دوخته است، هم در خانه و هم در مورد ارتباط با جهان خارج. روحانی با سوابق متعدد خود فرصت دارد کشورش را در مسیر مثبتی هدایت کند.
ایران مدت های زیادی در انزوا بوده و ارتباطش با دنیای خارج قطع شده است، تنها به این خاطر که نخواسته زورگوییهای غرب را قبول کند. در سالهای اخیر با همسایگان خود نیز مشکل داشته است. همسایگان عربی نسبت به برنامه هستهای و نظامی ایران نگران هستند. مانورهای مکرر نظامی در آبهای خلیج فارس و حرف های جنگ طلبانه غرب علیه ایران نیز کمکی به این موضوع نکرده است. حمایتهای ایران از بشار اسد جنایتکار نیز به تمام مشکلات افزوده است.
یک رهبر عاقلتر در تهران ممکن است تمام این مشکلات را حل نکند؛ اما میتواند در مسیر ترمیم رابطه کشور با همسایگانش و بقیه جهان گام بردارد. ایران در مقابل چالش های قدرت های جهانی به حمایت همسایگان عرب و مسلمانش نیاز دارد. واکنش های گرم و مثبت نسبت به انتخاب روحانی از جانب پاکستان، امارات و عربستان سعودی میتواند نشانه خوبی باشد.
منبع: دنیوز - 23 ژوئیه 2013