اگر عراقی ها خود صدام را می انداختند

نویسنده

لورا کارو

شیمون پرز، متولد سال 1923 در لهستان، به عنوان آخرین سیاستمدار از نسلی که کشور اسراییل را در سال 1948 بنا نهاد، در مصاحبه ای با روزنامه آ.ب.ث. به بحث پیرامون پرونده هسته ای ایران و ایجاد یک جبهه بین المللی علیه این کشور می پردازد.

آیا به نظر شما، ایران یک خطر واقعی است؟ آیا تحریم های اقتصادی دولت تهران را به توقف برنامه هسته ای متقاعد خواهد کرد؟

به نظر من، احمدی نژاد عاشق ترور و ارعاب است و بمب را بیشتر از خدایش دوست دارد. برای او، آرزوی نابودی اسراییل از منافع کشور و آرامش مردمش مهم تر است. بله، به نظر من بسیار خطرناک است و نفوذ این کشور یک تفرقه بین المللی ایجاد کرده که باید آن را قبل از اینکه اتفاق خاصی بیفتد به یک جبهه متحد تبدیل کرد. جلوگیری از دستیابی به سلاح هسته ای در 4 مورد در جهان روی داده و در هر 4 مورد جامعه بین الملل با اتخاذ تدابیر اقتصادی و سیاسی موفق ظاهر شده: اکراین، لیبی، آفریقای جنوبی و کره شمالی. مطمئناً به ایران نیز نباید اجازه ادامه فعالیت های هسته ای را داد، زیرا اگر یک دولت وحشت آفرین که همواره در حال ایجاد ارعاب است به بمب اتمی دست یابد، جهان غیر قابل کنترل خواهد شد.

آیا شما در نقش خود، به عنوان رییس جمهور اسراییل، طرح یا برنامه ای برای ایجاد این جبهه متحد بین المللی علیه ایران دارید؟

ما جهان را هدایت نمی کنیم. این در واقع یک مشکل بین المللی است و در این لحظه مسأله گفتمان بین ایالات متحده، روسیه و اتحادیه اروپا بسیار مهم تر از گفتمان با ایران است. تمامی سران کشورها خطر را درک کرده اند و هیچ کس اجازه دستیابی ایران به سلاح هسته ای را نخواهد داد. متوقف کردن فعالیت های بانک ها به تدریج تأثیرات خود را روی اقتصاد ایران نشان می دهد؛ اقتصادی که خود کاملاً ضعیف است و جدا از نرخ بالای بیکاری و نارضایتی مردم، هیچ گونه مؤسسه و سازمان کارآمدی نیز برای مدیریت این وضعیت در ایران وجود ندارد. به نظر من در برابر این کشور دیگر نیازی به افزایش فشار بیشتر نیست، بلکه اکنون باید بر چگونگی انجام این تدابیر به توافق برسیم.

نظر شما در مورد فروش سلاح از سوی ایالات متحده به عربستان سعودی که ارزش آن به 20 میلیارد دلار می رسد چیست؟

من مشاور ایالات متحده نیستم و نمی توانم در محاسبات ابرقدرت ها دخالت کنم. من فکر می کنم بیشتر به دلیل نفوذ ایران در خاورنزدیک است، زیرا کشورهای عربی بسیاری هستند که نفوذ تهران را در این منطقه نمی خواهند و قصد دارند استقلال خود را حفظ کنند. اینها همان کشورهایی هستند که ما آنها را “میانه رو” می نامیم و در واقع در مقابل کشورهای تندرو قرار دارند. تصور من این است که این اقدام ایالات متحده برای حفظ کردن منطقه ای است که برتری مذهبی در آن نقش عمده ای دارد. امریکا می خواهد این منطقه را به سوی یک منطقه مردمی و نه مذهبی سوق دهد.

همان طور که می دانید از نظر ایجاد مشکل در سطح جهان، رده اسراییل از ایران و کره شمالی خیلی دور نیست. در این خصوص چه نظری دارید؟

این مشکل برای خارج است نه برای ما. کشوری که همواره در صلح بسر می برد نمی تواند موقعیت کشوری را که همواره در جنگ است درک کند. در میان کشورهای اروپایی، مانند سوئیس، می توان گفت که درک چنین مسأله ای بی نهایت سخت و حتی غیرممکن است و به همین دلیل نمی توان از سوئیسی ها خواست که در مورد ما قضاوت کنند. برای آنها این مسأله که چرا ما صلح را برقرار نمی کنیم قابل فهم نیست. در واقع صلح را نمی توان به عنوان یک مقوله یک جانبه به حساب آورد، بلکه مقوله ای است دوطرفه. کشورهایی موقعیت ما را درک می کنند که یا از قبل تجربه جنگ دارند، یا اکنون در حال جنگ هستند. این دسته از کشورها موقعیت ما را به خوبی می فهمند. در این مورد می توان به ایالات متحده، بریتانیا و همچنین فرانسه اشاره کرد. پس چنین قضاوتی یک قضاوت بین المللی و جهانی نیست، زیرا اصلاً یک قضاوت جهانی مورد قبول در این زمینه وجود ندارد.

پس از استالین و هیتلر، صدام حسین جنایتکارترین شخصیت در جهان بود. او دو جنگ به راه انداخت و هزاران عراقی را کشت. اعتراضات علیه او بسیار بود. اکنون برخی از مردم اعتراض می کنند که چرا جرج بوش علیه او وارد جنگ شد، ولی این مردم از خود نمی پرسند که اگر خود علیه شخص صدام حسین اعتراض می کردند، شاید دیگر امروز نیازی به مداخله ایالات متحده نبود، زیرا دیگر معترضی وجود نداشت.

منبع: آ.ب.ث، 20 اوت

مترجم: علی جواهری