نگاهی به فیلم “اسپکتر”
نگاهی به فیلم “اسپکتر”
ساخت فیلم “اسپکتر” با حاشیههای زیادی برای کمپانی سونی همراه بود. در جریان اعتراض به اکران فیلم “مصاحبه”، کمپانی سونی مورد حمله هکرها قرار گرفت و علاوه بر انتشار ایمیلهای مکاتبهای مدیران سونی، اطلاعات برخی از پروژههای این شرکت نیز منتشر گردید که “ اسپکتر ” نیزیکی از این قربانیان این جریان بود. در این حادثه، نسخهای از فیلمنامه به سرقت رفت و برخی از قراردادهای تبلیغاتی و ارقام رد و بدل شده نیز منتشر شد. کمپانی سونی در واکنش به سرقت فیلمنامه توسط هکرها، اعلام کرد که فیلمنامهی دزدیده شده، نسخهی اولیهی این اثر بوده و جای نگرانی برای طرفداران این مجموعه نخواهد داشت. “اسپکتر” بیست و چهارمین قسمت از مجموعه فیلمهای “ جیمز باند ” محسوب میشود. داستان “ اسپکتر ” بیش از هر زمان دیگری بی سر و ته است. جیمز باند ( دنیل کریگ ) پیغامی رمزنگاری شدهای دریافت میکند که کنجکاوی او را برمیانگیزد. وی برای یافتن حقیقت به مکزیکو سیتی و رم سفر میکند تا بتواند سرنخهایی از این نامهی مرموز دریافت نماید. وی پس از ملاقات با همسر بیوهی یک جنایتکار مشهور به لوسیا ( مونیکا بلوچی ) متوجه میشود که یک سازمان جنایتکارانه به نام “ اسپکتر ” وجود دارد که میتواند امنیت جهان را برهم بزند و با نقشههایی شوم، بر دنیا مسلط شود اما..
بسیاری معتقدند “ اسکای فال ” که در سال ۲۰۱۲ به اکران درآمد، بهترین قسمت از سری فیلمهای “ جیمز باند ” تا به امروز بوده است. در این قسمت تلاشهایی صورت گرفت تا تصویری فانی از قهرمان داستان ترسیم و جیمز باند را زمینیتر از هر زمان دیگر به تصویر کشیده شود. “ اسکای فال ” مشخصاً انتظارات تماشاگران را دربارهی این سری از فیلمها بالا برد و این انتظار نیز قابل پیشبینی بود. اما “ اسپکتر ” دقیقاً در نقطهی مقابل “اسکای فال ” قرار دارد و در بخش روایت، کاملا مسیری متفاوت را دنبال میکند. “اسپکتر” بیشتر از آنکه علاقهمند به نزدیکتر کردن هرچه بیشتر شخصیت باند به یک انسان معمولی باشد، به سبک و سیاق آثار کلاسیک “ جیمز باند “، این شخصیت را فانتزیتر و بسیار شادابتر به سینما بازگردانده تا جنبهی سرگرمی در ” اسپکتر “ برجستهترین بخش فیلم باشد. جیمز باند در ” اسپکتر “ مرزها را همانند یک توریست یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد و در هرکدام از این شهرها چند تایی دیالوگ بامزه بر زبان میآورد تا پس از شنیدن موسیقی معروف فیلم، طرفداران قدیمی ” جیمز باند “ به وجد بیایند. این تغییر رویکرد البته قرار نیست نکتهای منفی دربارهی این اثر باشد. در ۲۴قسمتی که از ساخت مجموعه فیلمهای ” جیمز باند “ گذشته، به جز در چند سال اخیر که دنیل کریگ به پروژه پیوسته، همواره از جیمز باند شخصیتی فانتزی سراغ داشتهایم که شیک و خوشحال و البته روئین تن بوده. اما ایراد فیلم زمانی عیان میشود که بدانیم سازندگان حتی برای ساخت صحنههای اکشن فیلم نیز خلاقیتی به کار نگرفتهاند و تقریبا تمامی لحظات فیلم ادای دینی است به فیلمهای مشهور این سری.
سام مندس اینبار برای به تصویر کشیدن موقعیتهای هیجان انگیز، به سراغ موفقترین لحظات جیمزباندی تاریخ این سری رفته است. مندس برای خلق موقعیت قایق تندروی جیمزباند، به سراغ “ دنیا کافی نیست ” پیرس برازنان در سال ۱۹۹۹ میرود. مندس حتی اثر کمتر دیده شده “ در خدمت سرویس مخفی ملکه ” در سال ۱۹۶۹ با بازی جورج لازنبی را نیز فراموش نکرده و موقعیتی مشابه آن اثر در فیلم گنجانده است که روی هم رفته باعث شده تماشای “ اسپکتر ” همانند مروری بر آثار گذشته سری فیلمهای “ جیمز باند ” به نظر برسد و حرف جدیدی از سازندگان این اثر شاهد نباشیم. شخصیت منفی فیلم به نام فرانتس اوبرهاوزر با بازی کریستوف والتز نیز فاقد قدرت تاثیرگذاری لازم است. این شخصیت در ظاهر ترسناک و مخوف است و حتی مندس نورپردازی ویژهای هم بر روی صورت او اعمال کرده تا مشاهده کریستوف والتز برای مخاطب حاوی لحظات پُر استرسی باشد. اما زمانی که به سازمان تحت هدایت اوبرهاوزر میرسیم و از تشکیلات و نحوهی فعالیت او مطلع میشویم، میبینیم که او خیلی هم جای ترسیدن ندارد! اوبرهاوزر حتی در مقایسه با سیلوا در “ اسکای فال ” نیز یک قدم عقبتر است و چنان چه بازی خوب کریستوف والتز نبود، شاید وضعیت این شخصیت میتوانست به مراتب بدتر از این باشد.
اما “ اسپکتر ” نکات مثبتی هم دارد. فیلمبرداری اثر که همواره یکی از نکات قوت فیلم در سالهای اخیر محسوب میشده، در اینجا نیز در اوج قرار دارد با این تفاوت که اینبار به تصویر کشیده شدن زیباییهای بصری بیشتر مورد توجه سازندگان فیلم بوده است. جیمز باند در حال انجام ماموریتش به نقاط مختلف دنیا سفر میکند و این فرصت مغتنمی است که تماشاگران بتوانند قهرمان داستانشان را در بهترین شهرهای دنیا در شیکترین حالت ممکن مشاهده نمایند! یکی از بهترین فیلمبرداریهای فیلم در بخش تعقیب و گریز مکزیکوسیتی رخ میدهد که نباید تماشایش را از دست داد! پرداخت صحنههای اکشن فیلم نیز با اینکه تکراری هستند و احتمالا مخاطبین قدیمی این مجموعه قبلا تمام آنها را دیدهاند ، اما از ضرباهنگ و هیجان مناسبی برخوردار است. مندس با اینکه سازنده یکی از طولانی ترین قسمتهای “ جیمز باند ” بوده اما به خوبی توانسته ضرباهنگ فیلم را حفظ کند و اجازه ندهد که خستگی به سراغ مخاطب فیلمش برود. “ اسپکتر ” احتمالا یکی از معدود اکشنهای چند سال اخیر است که زمان آن بیش از دو ساعت است اما می تواند در تمام این دو ساعت مخاطبش را سرگرم کند. دنیل کریگ نیز در “ اسپکتر ” بهتر از هر زمان دیگری است. به نظر میرسد که او به خوبی توانسته بر این شخصیت چیره شود. کریگ در لحظات اکشن پر جنب و جوش و در لحظاتی که در فیلم درام نصفه و نیمهای به وجود میآید نیز بازی قابل توجهی دارد. مونیکا بلوچی هم در مدت زمان حضور کوتاهش در فیلم همان تصویری را از خود به مخاطب نشان می دهد که اغلب وی را با آن به خاطر میآورند. لی سیدوکس هم که پس از حضورش در فیلم “ آبی گرمترین رنگ است ” توانسته شهرت بین المللی بهتری کسب کند، در نقش دختر باندی فیلم به نام مادلین، بازی قابل قبولی از خود ارائه داده. با این حال روی هم رفته رابطه باند و مادلین در “ اسپکتر ” عمقی ندارد و بر پایهی کلیشه ترسیم شده اما مشاهده این دو در کنار یکدیگر ناامید کننده هم نیست.
“اسپکتر ” را میتوان ترکیبی از تمام باندهای تاریخ سینما عنوان کرد. از شان کانری تا پیرس برازنان، ردپای اکثر موقعیت های مشهور سری فیلمهای “ جیمز باند ” در “ اسپکتر ” پیدا میشود. سام مندس در “ اسکای فال ” تلاش زیادی انجام داد تا این شخصیت از طرف مخاطبین سخت پسند سینما جدی گرفته شود و تا حد زیادی نیز در این راه موفق بود. اما “ اسپکتر ” خیلی دوست ندارد قهرمان داستانش جدی گرفته شود. جیمز باند در این فیلم روئین تن، بامزه، اغواگر و اغوا شونده به سبک کلاسیک(!) و البته خوش مشرب است؛ شخصیتی که اغلب برای طرفداران قدیمی این فیلم آشناست اما در “ اسکای فال ” تا حدود زیادی از آن فاصله گرفته بود. “ اسپکتر ” جشن پر زرق و برقی است برای بازگشت جیمز باند به دنیای فانتزی خودش؛ بازگشتی که احتمالا بازیگر جدیدی را نیز در آینده به خود خواهد دید.
منبع: مووی مگ