حرف روز

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

صدا و سیما و کارگردانان سینما

سینما، زیور و اعتبار صدا و سیمای بی اعتبار

این روز ها نام کارگردانان شناخته شده سینمای ایران، زیور و اعتبار صدا و سیمای بی اعتبار ایران شده است. مازیار میری با گاو صندوق یکه تاز هر شب است، مسعود جعفری جوزانی به طور هفتگی روایتگر “در چشم باد” است، ایرج کریمی “ یک لحظه دیرتر” را روی آنتن می فرستد و سیروس الوند “خسته دلان” را ساخته است و ابوالقاسم طالبی هم به عنوان بی اعتبار ترین سینماگر این جمع، یک روز در میان “به کجا چنین شتابان” را به  تلویزیون داده است. محمد رضا هنرمند هم که روند تولید “آشپز باشی” اش متوقف شده بود به یک باره به این جمع پیوست.

 

این، نتیجه تلاشی است که از یکی دو سال پیش، از سوی صدا و سیما شکل گرفت برای جذب کارگردانان سینما. بر اساس سیاست های کلان (ضد) فرهنگی کشور، قرار بود پر رنگ تر شدن تلویزیون در زندگی مردم و بی رونق شدن سالن های سینما به عنوان هدف دنبال شود. طراحان این سیاست، تنها در پی آن نبودند که سینما را به عنوان مکانی برای متفاوت اندیشیدن به تطعیلی بکشانند. مهمتر از این، آنها در نظر داشتند تا با دعوت از کارگردانان صاحب نام، از یک سو به ترمیم اعتبار آسیب دیده صدا و سیما بپردازند و از سوی دیگر سطح تاثیر گذاری این رسانه بر مخاطب را همچنان بالا نگه دارند.

برایرسیدن به این مقصود، هماهنگی میان وزارت ارشاد و سازمان صدا و سیما لازم بود که زمینه هایش هم در سال آخر دولت خاتمی چیده شده بود. از یک سو معاونت سینمایی ارشاد به هر کاری - از سانسور و اعمال محدودیت گرفته تا مشکلات اقتصادی-  دست می زد تا عرصه را برای فیلمسازی ترک کند. و از سوی دیگرصدا و سیما، انبوه سینماگران بیکار را با پیشنهادات فریبنده وسوسه می کرد. نتیجه این شد که همان فیلمسازانی  که معترض بودند و معتقد به سینمای مستقل، در راه همکاری با تلویزیون گوی سبقت را از هم ربودند و دست به کار شدند.

در آغاز به نظر می رسید که استقبال و حضور پر رنگ کارگردانان سینما به معنای آن است که سیاست مورد اشاره به بار نشسته و روح و اندیشه کارگردانان محتاج نان و بیکار، به گروگان گرفته شده و و ظرفیت شغلی آنان مورد استثمار قرار گرفته. اما نگاه دقیق تر به سریال های در حال پخش نشان می دهد که در عمل، چنین نتیجه ای به تمام و کمال حاصل نشده است، تا آن جا که – حتی به نظر می رسد در مواردی، این صدا و سیما است که توسط کارگردانان سینما در حال محاصره و گروگان گرفته شدن است.

البته حساب کسانی مثل ابوالقاسم طالبی و امثالهم از این جمع جداست. اما تعدادی از آنها که ساخته هایشان روی آنتن است و  دیگرانی چون کیومرث پور احمد که سریال هایشان در حال آماده شدن است، دارند نشان می دهند که خیلی هم رو دست نخورده اند و این قابلیت را دارند که در هر شرایطی حرف خود را بزنند و تاثیرگذاری خودشان را به رخ بکشند. در دفاع از کار قابل قبول مازیار میری همین بس که سطح ذائقه تماشاگری که به حضیض رسیده بود را دوباره دارد ارتقا می دهد.  جعفری جوزانی دارد به دیکتاتوری توام با نادانی و غرور رضاخانی می پردازد که به سادگی  با روزگار امروز قابل تطابق است. از همه موفق تر اما، رامبد جوان است که در لابلای شصت و چند قسمت از “مسافران” اش نه تنها به فرهنگ سازی و رواج اندیشه های مترقی پرداخته- که در مواردی- هر جا توانسته به پشتیبانی از جنبش سبز، اشارات و نشانه های ظریفی را در هاله ای از ایهام و کنایه ارائه کرده است.

با این همه هنوز مشکل اصلی پا برجاست. این موفقیت های نسبی و گاه و بیگاه، به بهای گزاف اعتبار بخشیدن به رسانه دروغ  به دست می آید. تا به امروز، سینماگران نتوانسته اند برای تحریم این رسانه متحد شوند. البته، می شود فهمید که غم نان تا چه حد در این میان تعیین کننده است. اما آن چه مسلم است اینکه، در وضعیت فعلی که صدا و سیما  در مقابله با مردم و جنبش سبز شمشیر را  از رو بسته است، شروع هر گونه همکاری تازه، به معنای همکاری مستقیم با دولت کودتا و رژیم دروغ خواهد بود. پیش از این، کسانی  از جمع سینماگران آبروی خود را در شرایط حساس برای همیشه به باد داده اند. پس از این نیز چنین خواهد بود. در روزگار سختی، انتخاب همیشه سخت تر و حساس تر است.