حسن روحانی در پیامی به نشست تخصصی سوادآموزی تاکید کرد که سواد، تنها مهارت خواندن و نوشتن نیست. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، روحانی در پیام خود نوشت: “وزارت آموزش و پرورش و سازمان نهضت سوادآموزی میبایست با نگهداشت و پرورش انگیزههای مشارکتجویانه، همچنان بذر یادگیری را در جای جای این سرزمین بیفشانند. دولت تدبیر و امید با نگاه به تحول تدریجی در مفهوم سواد، به توسعه فرصتهایی میاندیشد که همه آحاد جامعه بتوانند به سطحی توانمندساز از مهارتهای پایه برای تعامل قوی و مؤثر در زندگی دست یابند.”
در پیام رئیس جمهوری اسلامی علاوه بر این تعارفات معمول، به یک آمار مشخص هم استناد شده که مدعی است “ نرخ باسوادی افراد زیر ۵۰ سال از چهل و هشت و هشت دهم درصد در سال ۱۳۵۵ به میزان نود و دو و نیم درصد در سال ۱۳۹۰” ارتقا یافته است.
با وجود آماری که حسن روحانی از نرخ کاهش بیسوادی داده است، اظهارات شرکتکنندگان در این نشست تخصصی امیدوار کننده نیست. به گزارش خبرگزاری ایسنا، علیاصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش در این جلسه از مشکل رجعت به بیسوادی خبر داده و گفته: “بسیاری از افراد در کلاسهای سوادآموزی آموزش میبینند و باسواد میشوند اما به دلیل عدم استفاده و فاصله گرفتن از مطالعه و عدم مراجعه به کتب و نشریات، به بیسوادی رجعت کردهاند. لازم است سازمان نهضت سوادآموزی علاوه بر موضوع سوادآموزی، برنامهریزیهای لازم را برای جلوگیری از رجعت به بیسوادی، داشته باشد. باید توجه داشت راه اصلی مبارزه با بیسوادی جلوگیری از تولید بیسواد است.”
علی باقرزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش و رییس سازمان نهضت سوادآموزی نیز در این جلسه گفت: “تعداد افراد بیسواد و کم سواد زیر ۵۰ سال هنوز بالاست و شماری از کودکان تا قبل از پایه سوم از چرخه آموزش خارج میشوند. امروز امر سوادآموزی سختتر و هزینهبرتر از گذشته و تعریف از حداقل سواد فرق کرده است.”
چند روز پیش هم رئیس سازمان نهضت سواد آموزی در نشست معاونت امور زنان و خانواده اعلام کرده بود: “زنان روستایی بالاترین نرخ بیسوادی را دارند و ۳۰ درصد زنان بالای ۶ سال بیسواداند در حالی که زنان در سن ۳۰ تا ۴۹ سال عمدتا مادر هستند و نقش سواد در تربیت فرزند و کیفیت سطح زندگی نقش بسزایی را ایفا میکند.”
او ضمن تاکید بر آنکه “قدر مطلق بیسوادی در ۱۵ سال اخیر تقریبا ثابت مانده است”، علل عدم کاهش تعداد و درصد بیسوادی را مسدود نبودن ورودی بیسوادی، ماندگاری ضعیف مهارتهای کسب شده و بازگشت به بیسوادی، اشکال در روش شمارش، افزایش تعداد کم سوادان جامعه و غنی نبودن محیط زندگی از کتب ساده و کاربردی اعلام کرده بود. به گزارش واحد مرکزی خبر، او همچنین گفته بود که حدود ۱۰ میلیون نفر در کشور بیسواد یا کم سوادند.
آمار میلیونی بیسوادی و کمسوادی در کشور در واقع به معنی شکست کامل برنامه سوادآموزی جمهوری اسلامی ایران در سه دهه گذشته است.
در شهریور ماه گذشته، عطاءالله سلطانیصبور رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس، از وجود میلیونها بیسواد در کشور خبر داده و گفته بود: “با توجه به این شرایط، آموزش و پرورش باید ابتدا همه مسیرهای ترک تحصیل را بسته و فرد را مجبور به درس خواندن کند.” او تاکید کرده بود: “متاسفانه امروزه ۱۰ میلیون از جمعیت کشور بیسواد هستند که این آمار نگرانکنندهای برای کشور به شمار میرود در حالی که این تعداد بیسواد درخور نام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیست.”
در همان روزها، حجتالاسلام سیدمحمدباقرعبادی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، با انتقاد از رشد آمار بیسوادی در کشور، گفته بود: “عملکرد سازمان نهضت سوادآموزی و وزارت آموزش و پرورش در چند سال اخیر برای کاهش آمار بیسوادی مطلوب نبوده است.”
شکست برنامه سوادآموزی در ایران با وجود هزینههای هنگفت سازمان نهضت سوادآموزی ، بخشی از ناکارآمدی ساختاری جمهوری اسلامی نیز محسوب میشود.
تیرماه گذشته، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی از عدم همکاری سازمان صدا و سیما برای ترویج آموزشهای فراگیر سوادآموزی انتقاد کرده بود. او درباره هزینه باسواد کردن هر یک نفر نیز گفته بود: “هماکنون در کشور برای با سوادکردن یک نفر میانگین ۵۵۰ هزار تومان هزینه میکنیم که اگر یک فرد خانواده بیسواد باشد و دیگر اعضا به او آموزش خواندن، نوشتن، حساب کردن و روخوانی قرآن را حتی در حد کلمه کلمه خواندن بدهند، همین هزینه را به آن خانواده میدهیم.”
اکنون با گذشت حدود ۳۵ سال از تاسیس سازمان نهضت سوادآموزی، گفته میشود که بحران جدیدی با عنوان رجعت به بیسوادی هم در ایران پدیدار شده است.
روزنامه آرمان، از قول یکی از کارشناسان آموزش در تعریف این مشکل نوشته است: “ما حتی بعضی اوقات در بین افرادی که به مدرسه میروند و در سن سواد آموزی هستند شاهد هستیم فرد حتی سواد خواندن و نوشتن هم به درستی ندارد که در کنار بیکیفیتی سیستم آموزشی سرانه کم مطالعه علت این امر است. ” به گفته او: “رجعت بیسوادی یعنی طی ده سال ۶۵-۱۳۵۵، نزدیک به ۱۱ میلیون نفر به باسوادان کشور اضافه شدهاست و نرخ باسوادی نیز حدود ۱۴ درصد افزایش یافتهاست. لکن طی ده سال یاد شده با وجود افزایش تعداد باسوادان و نرخ باسوادی، قدر مطلق تعداد بیسوادان کاهش نیافته و حتی معادل ۴۰۰ هزار نفر افزایش داشتهاست. هماکنون با وجود رسیدن تعداد با سوادان به ۸۲ تا ۸۴ درصد افراد بالای ۶ سال، بازهم قدر مطلق بیسوادی تغییر چندانی نکرده و همچنان حدود ۱۰ میلیون نفر است. دلیل آن این است که حتی افرادی که در ظاهر سواد دارند و برای آموزش آنها هزینه شده است بازهم سواد درست ندارند و نمیتوان آنهارا با سواد نامید.”
گفتنی است مطابق آمارهای رسمی اعلام شده، و براساس آخرین سرشماری صورت گرفته در سال ۱۳۹۰، چهارده و چهار دهم درصد از مردم کشور خود را بیسواد معرفی کردهاند که این رقم شامل ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر میشود. نکته قابل تامل در این آمار آن است که تعداد بیسوادان کشور تنها بر اساس “خود اظهاری” آنها تعیین شده است. یعنی اگر کسی در سرشماری سال ۱۳۹۰ گفته باشد که باسواد است، او را به عنوان باسواد محسوب کردهاند.
سال گذشته رئیس سازمان نهضت سواد آموزی درباره اینکه آیا صرفا با خوداظهاری افراد میتوان به آمار افراد بیسواد تکیه کرد، گفته بود: “با توجه به آنکه بانکهای ثبتی و اطلاعاتی بر اساس سوابق تحصیلی افراد تاکنون در کشور به وجود نیامده است، تنها معیار و مبنای شمارش افراد بیسواد سرشماری و خوداظهاری افراد است این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته بانکهای اطلاعاتی از وضعیت آموزشی هر فرد وجود دارد و از این بانکها برای اعلام بیسوادان استفاده میکنند.”