شنبه سیاه

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

جمعه به انتظار گذشت تا رهبر جمهوری اسلامی “حرف آخر” را بزند. گمانه ها به سه نوع قابل تقسیم بود:

گروهی اندک بر این باور بودند که آیت اله خامنه ای با ابطال آراء  موافقت خواهد کرد.

کسانی امید داشتند که رهبر مانند “پدر ملت” میانه را خواهد گرفت و شرایطی رافراهم خواهد ساخت که کشور از بحران بیرون بیاید و صبرکند تا گروه حقیقت یاب، به جست و جو بر خیزد و به حقیقت رای مردم دست یابد.

گروه سوم گمان می بردند آِیت اله سیدعلی خامنه ای، رای احمدی نژاد را با سیاست ورزی تائید خواهد کرد.

 اما آنچه رویداد ورای این سه گمانه بود. رهبر جمهوری اسلامی نه تنها رای احمدی نژاد را صحه گذاشت و تقلب درانتخابات را ردکرد، معترضین را که حتی طبق رای وزارت کشور حدود ۱۴ میلیون نفرند و صد ها هزارتن به نمایندگی آنها در سراسر ایران حضور خیابانی دارند، “آشوبگر” خواند. آیت اله خامنه ای از این هم فراتر رفت و با نزدیک دانستن اعتقادات خود و احمدی نژاد براین سخن رایج درمیان مردم صحه گذاشت که مرکز رویدادها، شخص رهبر است.

سخنان رهبر جمهوری اسلامی، جهان رادرحیرت فرو برد. رسانه های جهان آن راهمراه تفاسیر منفی منتشر کردند. وقتی شب شد، فریاد اله واکبر مردم ایران بر فراز بام ها که با شعار “مرگ بر دیکتاتور” همراه بود، خبر ازاین داد که نه تنها همه چیز تمام نشده، بلکه تازه آغاز ماجراست.

صبح شنبه، وقتی مردم ایران وقتی به خیابانها آمدند، با حکومت نظامی اعلام نشده روبرو شدند. شورای امنیت ونیروی انتظامی به مهندس موسوی هشدار دادند که مسئول خونریزی در خیابانها اوست.

نزدیک ظهر، بوقت تهران، تلویزیون جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد که موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان را بی جواب گذاشته و درجلسه عمومی این شورا شر کت نکرده اند. خبرهای بعدی از حرکت مردم خبر می داد. حرکتی که با سرکوب خونین و بیرحمانه روبرو شد و با همه سانسور حکومت از طریق تکنولوژی مدرن درجهان انعکاس یافت. موسوی وکروبی هم در میان مردم حضور یافتند و از ادامه راه سخن گفتند.

خیلی طول نکشید که جهان یکپارچه این سرکوب خونین را محکوم کرد. تنها روسیه و چین در مقابل خونهای جاری بر سنگفرش سکوت تائید آمیز کردند.

شنبه ۳۰ خرداد خونین شد. روز سیاه شد. شنبه سیاه به جمعه سیاه ماههای پایانی حکومت شاه پیوست.

نزدیک نیمه شب بوقت تهران بیانیه بسیار هوشمندانه میرحسین موسوی منتشرشد. دراین بیانیه گفته می شود: “اینجانب همچنان قویا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بی‌طرفانه از طریق یک هیات مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد، نه آنکه پیشاپیش امکان ثمربخش بودن آن منتفی اعلام شود، یا با طرح احتمال خونریزی، مردم از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات بازداشته ‌شوند، یا شورای امنیت کشور به جای پاسخگویی به سوالات مشروع در خصوص نقش لباس‌شخصی‌ها در حمله به افراد و اموال عمومی و ایجاد التهاب در حرکت‌های مردمی به فرافکنی بپردازد و مسئولیت فجایع به وجود آمده را بر عهده دیگران بگذارد. اینجانب چون به صحنه می‌نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می‌بینم. من به عنوان یک همراه که زیبایی‌های موج سبز حضور شما را دیده است هرگز به خود اجازه نخواهم داد بر اثر عمل من جان کسی درمعرض خطر قرار گیرد. در عین حال بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای می فشارم و علیرغم توانایی‌های اندکی که در اختیار دارم براین باورم که انگیزه و خلاقیت شما مردم همچنان می‌تواند حقوق مشروع تان را در چهره‌های مدنی جدید مورد پیگیری قرار دهد و محقق کند.”

شنبه سیاه به شب رسید. اکنون جنبش مدنی که رهبری استوار هم یافته است، اکثریت ایرانیان را در داخل و خارج کشور درکنار خود دارد. در برابرش استبداد است با اشک وگاز اشک آور. جنبش مدنی سبزپوش آرام روزهای انقلاب را بیاد همه آورده است. سی سال پیش رهبران و مردم با اندیشه “انقلاب” درمیدان بودند. امروز آزادی و حقوق شهروندی است که مردمان رابه حرکت در می آورد.

این جنبش را می شود به خون بیشتر آغشت، به تعویق انداخت. اما نمی توان گرفت و کشت. غول آزادی از شیشه بیرون آمده است و “چهره های مدنی” جدید خودرابه نمایش خواهدگذاشت.

 

پنج شنبه ۲۹ خرداد: جمعه سبز یاخونین؟

ایران روز دیگری را در بیم و امید گذراند. گمان می رود امروزدرنماز جمعه رهبر جمهوری اسلامی، تکلیف یک سره شود.

درروز پنج شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ کودتا وضد کودتا هیچ یک کوتاه نیامدند.  مردم – این حاملان وحامیان اصلی جنبش مدنی – در یک راهپیمائی عظیم شرکت کردند. خبرگزاریها نوشتند: “در میان جمعیت انبوه حاضر که اگر میلیونی خوانده شود اغراق نشده است، از هر قشری دیده می‌شد، جوان، پیر، نوجوان، زن و مرد، دانشجو، کارگر، کارمند، کاسب، استاد، معلم و خلاصه آنکه نمونه‌ای از جامعه واقعی حضور داشتند و به همه توهین‌هایی که به آنها شده از تقلب در آرایشان تا توهین به خودشان و خاشاک خوانده شدن، اعتراض کردند.”

“حماسه خش وخاشاک” درخیابان بود. آرام وسرفراز. با رفتاری مدنی شایسته ملتی بزرگ. میرحسین موسوی هم باهمان جامه سیاه راه پیمایان که نشانه عزای سرقت آرا و به خون کشیدن همراهان بود،

 درمیان جمع حضور یافت. اوگفت: “بر خواست مردم پای می فشارد وخواستار ابطال رای گیری” است.

مهدی کروبی شیخ کهنسال هم بر بالای تلفن عمومی رفت و سخن گفت. نفس گرم مردم پیرمرد رابیاد دوران جوانی و چریکی انداخته بود.

نامه مشترک خاتمی – موسوی منتشر شد. خواهان آزادی دستگیرشدگان هستند.

ایرانیان خارج از کشورکه به نحو بی سابقه ای در سراسر جهان بحرکت درآمده اند، پرچم سبز جامعه مدنی را از سیدنی تا نیویورک، از پاریس تا توکیو به اهتزاز در آورده اند. احزاب مترقی آلمان امروز در این کشورعلیه ضد کودتابحرکت در آمدند. نوبت بعدی در فرانسه است. ایران. ایران سبز. ایران مدنی تیتراول همه روزنامه های جهان است. تسسخر احمدی نژاد جای خود را به ستا یش ایرانی داده که ازمیان خون وآتش، ققنوس وار برخاسته است.

درجانب کودتا همه چیز دردو جبهه پیش می رود. سپاه که گفته می شود دو پارچه شده، آرامش تهران را بر عهده گرفته است. اولین اقدامش تهدید رسانه هاست: “سپاه پاسداران به گروهی از رسانه‌ها و وبلاگ‌های فارسی‌زبان خارج و داخل کشور هشدار داد. سپاه پاسداران از این رسانه‌ها به عنوان رسانه‌های «تحت حمایت سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی و انگلیسی» نام برد”.

 لباس شخصی ها و موتور سوارها همچنان مانور می دهند. گفته می شود برای کودتای نظامی جمعه آماده شده اند.

شورای نگهبان نامزدها را برای روز شنبه دعوت کرده است. رهبرجمهوری اسلامی درآخرین حرف های خود ضمن “تأکید بر انزجار همه رأی دهندگان از اغتشاش گران” خواسته است تا “کاندیداها با صراحت اعلام کنند خواستار تشنج نیستند.”

 به نظر می رسد حرف امروز را دیروز زده است: “اگر بررسی اشکالات مستلزم شمارش مجدد برخی صندوق ها بود، این کار نیز حتما با حضور نمایندگان ستادها انجام شود تا برای همه اطمینان به وجود آید.”

امروز جمعه ای خونین خواهد بود یا سبز؟

 

چهار شنبه ۲۸ خرداد: آستانه کودتا یاتسلیم

هفته پایانی خرداد ماه ۱۳۸۸، ماه خرداد را که همیشه درآن اتفاقات مهمی افتاده است، به تاریخ سازترین ماه در تقویم ایرانی مبدل کرد. در این ماه  انقلاب اسلامی در سال ۱۳۴۲ متولد شد، نظریه پرداز و رهبرش در خردادی پس از پیروزی درگذشت و در خردادی که هنوز در آنیم؛ کودتائی که قرار بود “جمهوری اسلامی” رابه “حکومت اسلامی” تبدیل کند به ضدخود مبدل شد و “آغاز پایان”  انقلاب اسلامی رقم خورد.

همه چیزازسحرگاه جمعه ۲۲ خرداد شروع و به هنگامیکه صفوف مردم بسوی صندوق های رای روانه شد. شش روزی که ازآن صبح جمعه می گذرد، خود فصلی دلکش و خونین از تاریخ جامعه ایران است که بعد ها درموردش کتابها خواهند نوشت؛ و در فشرده ترین خطوط می توان چنین تصویرش کرد: وقتی غروب جمعه رسید و معلوم شد حضورگسترده مردم تاریخ را ورق خواهد زد، “اتاق فکر” طالبان شیعی که به یاری مشاوران روسی سناریوهای مختلف را پیش بینی کرده و برای مقابله آن نقشه های لازم را فراهم  آورده است، در پشت پرده عملیاتی را کلید زد که به نظر می رسد محتمل ترین سناریوی پیش بینی شده بود و کیهان تهران که در “اتاق فکر” نقش کلیدی دارد؛ آن رابه شکلی پیامبر گونه پیش بینی کرده بود.

طبق این سناریو، اصلاح طلبان شکست می خوردند و برای پوشاندن شکست خود بر اساس  دستورالعمل “سازمان های اطلاعاتی بیگانه” دست به تحریک می زدند و “اوباش” راوارد خیابان می کردند.

درست نیمه شب بود۲۲ خرداد بود که درهای مراکز شمارش آراء بسته شد. ناظران را بیرون کردند. شمارش آراء که برتری میرحسین موسوی رانشان می داد، کنار رفت و ارقامی از پیش تعیین شده که شیب ثابتی هم داشت، موسوی و کروبی را عقب راند و احمدی نژاد را برصدر نشاند. آمار اعلام شده توسط وزارت کشور بی آنکه طبق قانون جمهوری اسلامی و بروال معمول سی سال گذشته به تصویب “شورای نگهبان” برسد، توسط رهبر جمهوری اسلامی تائید شد.

پرده بعد سناریو حضور گروهی مردم در خیابان بود که طبق معمول می شد به نام “اوباش” سرکوبشان کرد. اما آنچه در سناریو روسی- سپاهی پیش بینی نشده بود، حضور بی سابقه مردم بود که اکنون بعد از شش روز به جنبشی سراسری مبدل شده است که باانقلاب سال ۵۷ پهلو می زند.

مقاومت میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم  چندان قابل حدس نبود. ناگهان و درهفته ای جنبش مدنی ایران که هنوز توده وار است شکل گرفت وحتی صاحب رهبر شد.

مردم که خودجوش به خیابانها آمده بودند و بر کشیدن احمدی نژاد را براستی “کودتای انتخاباتی” می نامیدند، درخیابان ها ماندند. مردمی که اکثریت آنها جوانان هستند، صدای خود را به جهان رساندند.

تا غروب چهارشنبه ۲۷ خرداد، اکثریت مردم ایران به جنبش سبز پیوسته اند. آخرین کسان برجسته ترین سینماگران ایران، بزرگترین خواننده کشور و برترین فوتبالیست های تیم ملی ایران هستند که در مسابقه عصر امروز باکره جنوبی با مچ بندهای سبز درمیدان حاضر شدند.

جنبش مدنی درخیابان است. لحظه ای است تاریخی. “طالبان شیعی” دو نقشه را همزمان پیش می برند:

1- خریدن وقت برای سرکوب مردم و از طریق رجوع دادن موسوی وکروبی به ارگانهائی مانند “شورای نگهبان” که کاملا دراختیار رهبر و طالبان شیعی هستند.

2- تدارک کودتایی که به سبک روسی خزنده است و قدم به قدم پیش می رود. مسدودکردن تدریجی راههای خبررسانی که با اخراج خبرنگاران خارجی به اوج خودرسیده است و تنهاوسیله اطلاع رسانی برخی شبکه های تلویزیونی هستند و بس. دستگیری تدریجی نیروهای فکری، تشکیلاتی و سازمان دهنده اصلاح طلبان از جبهه مشارکت گرفته تا مجاهدین انقلاب اسلامی، نهضت آزادی و فعالین ملی – مذهبی. سرکوب پیگیر و شبانه روزی مردمی که در خیابانهاهستند برای گسترش رعب ووحشت.

اخبار موثق رسیده از تهران حاکی است که شب گذشته ( سه شنبه) اتاق فکرکودتا برای اجرای پرده آخر سناریو یعنی سرکوب وسیع مردم و دستگیری موسوی، خاتمی وکروبی تشکیل جلسه داده است. مخالفت برخی فرماندهان سپاه مانع انجام کودتای نظامی شده است. فرماندهان فوق قصد داشته اند از طریق هماهنگی با ارتش به مردم بپیوندند، اماسحرگاه چهارشنبه دستگیر شده اند.

در لحظه کنونی، همه متظر نمازجمعه فردا هستند که آیت اله خامنه ای بجای هاشمی رفسنجانی ایراد می کند. این فکر هم مطرح شده است که مردم به نمازجمعه بروند و در  آنجا فریاد خود را مستقیما به گوش رهبر برسانند.

لحظه ای تاریخی است. می توان تسلیم یا عقب نشینی “قدرت” را متصور شد. امکان انجام کودتای نظامی هم منتفی نیست.

اما هر اتفاقی بیافتد، جنبش مدنی ایران در مقیاس میلیونی متولدشده است و صاحب سر است. دیگر نمی توان نوزادی راکه تولدش به معنای آغاز پایان جمهوری اسلامی است، کشت.