جانباز شیمیایی است، سردار سابق سپاه پاسداران و از سرداران سابق قرارگاه خاتم الانبیا و مسول تبلیغات این قرارگاه در دوران جنگ ایران و عراق اما از ۲۳ بهمن ماه در زندان مرکزی مشهد زندانی است. همسرش می گوید که او با اتهاماتی واهی محکوم به ۱۵ ماه زندان و ۲۰ ضربه شلاق شده است و در زندان هم شرایط مساعدی ندارد.
حسین فرزین، معاون سابق شهرداری مشهد او از بازداشت شدگان پس از انتخابات خرداد ۸۸ است که ۲۰ مهر ۸۹ بازداشت و پس از ۴۵ روز با قرار وثیقه آزاد شد و از ۲۳ بهمن برای سپری کردن محکومیت خود مجددا زندانی شده است. همسر این سردار سابق سپاه در مصاحبه با “روز” می گوید که حفاظت اطلاعات سپاه برای او پرونده سازی کرده: “من نمی دانم دلیل موجه شان چی است ولی می دانم که کارهای اشتباه اینقدر انجام می دهند که قشر بی گناه اذیت می شوند و قربانی می شوند وگرنه ۴۵ روز که سال ۸۹ زندان بود و اصلا ما نمی دانستیم کجا است و هر کجا رفتم برای پی گیری به ما نگفتند کجا است”.
به گفته خانم فرزین “۴۵ روز دنبال نقطه ضعف بودند و هر چه گشتند هیچ چیزی نتوانستند پیدا کنند و اتهامات واهی زدند. اتهاماتی که روی فکر و خیال و خصومت های شخصی به حاج آقا وارد کرده اند. توهین به رهبری، توهین به احمدی نژاد و.. مثلا یکی از اتهامات ایشان خواندن غزلی از خانم سیمین بهبهانی است. ما یک مراسمی در خانه داشتیم که ایشان سخنرانی کردند و غزلی از خانم بهبهانی خواندند این شد اتهام و جرم برای ایشان. فیسبوک شد اتهام دیگر ایشان و تشویش اذهان عمومی و چیزهای دیگری که برای همه متهمان ۸۸ زدند به ایشان هم زدند”.
توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی دو اتهامی است که برپایه آن دادگاه تجدید نظر حکم قطعی محکومیت آقای فرزین را صادر کرده. خانم فرزین می گوید: حاج آقا ۳۰ سال خدمت کرده جوانی اش را گذاشته، جبهه بوده، اولین بسیج محل را ما راه انداختیم و همه زندگی اش فدای اسلام و انقلاب و کارش بود. و من در تعجب هستم از حکم هایی که برای دیگران و شوهر من صادر شده. تمام فعالیت های شوهر من برای انقلاب بوده از فیلم هایی که ساخته تا هر فعالیت دیگری. از نهضت سواداموزی تا بقیه. و اینها ۴۵ روز گشتند در زندگی ما که یک نقطه اندازه سر سوزن بتوانند پیدا کنند از نظر اخلاقی و هر نظر دیگری که می خواستند و نتوانستند و این اتهامات را زدند و محکوم کردند و اینطور ما گرفتار شدیم.
او با اشاره به حکم ۲۰ ضربه شلاق برای همسرش می گوید: من مانده ام چگونه می توانند چنین حکمی بدهند و چطور می خواهند اجرا کنند. چطور روی شان میشود برای جانباز شیمیایی که سالها زندگی اش را در جبهه و برای این مملکت گذاشته و ۳۰ سال به نظام خدمت کرده حکم زندان و شلاق بدهند آن هم به اتهامات واهی؟ ابتدا که اصلا ۴۰ ضربه بود در حکم بدوی ۲۰ ضربه برای تشویش اذهان عمومی داده بوند و ۲۰ ضربه برای توهین به مقامات و شورای نگهبان که در دادگاه تجدید نظر اتهام تشویش اذهان عمومی و شلاق مربوط به آن نقض شد. اما حالا ۲۰ ضربه دیگر را چطور خجالت نمی کشند تایید کرده اند؟
این سردار بازنشسته سپاه به گفته همسرش در زندان وضعیت مساعدی ندارد: “عمل قلب باز انجام داده اند بعد از سال ۸۸. دیابت شدید دارند و حنجره شان شیمیایی است و جانباز هستند. با این حال از ۲۳ بهمن یعنی سی و پنجمین سالگرد انقلاب که او را زندانی کردند داروهای حاج آقا را تحویل نمی گرفتند که در اختیار او بگذارند. خیلی برخوردهای زشتی کردند آدم خجالت می کشد بعضی وقت ها که خدایا ما چقدر بیچاره شده ایم گیر اینها افتاده ایم. دو تا لباس و دارو می خواستم برای همسرم بدهم اینقدر زشت برخورد کردند که من واقعا گریه ام گرفت. گفتم کاش شوهر من شهید شده بود و اینطور گرفتار شما نمی شدیم. ما شهید دادیم زندگی مان را گذاشتیم برای انقلاب و کشور. الان هم پای انقلاب مان ایستادیم و همه وجودمان را هم بگیرند نمی گوییم انقلاب ما بد بوده پای انقلاب مان ایستاده ایم اما این چیزی نبود که ما می خواستیم”.
و اینکه: “می گفتند به ما مربوط نیست. براساس قواعد زندان، زندانی باید از داخل زندان باید درخواست بنویسند که لباس یا دارو احتیاج دارم و… حاج اقا نوشته بود اما از ما تحویل نمی گرفتند. داروی حاج آقا گیر نمی آید و کمیاب است. من دارو را آماده گرفته بودم بردم نمی گرفتند. اگر دارو نرسد به کما می رود. هر چه می گفتم می گفتند جلسه دارند و نمی توانیم. سرباز می گفت مادربزرگ من هم دیابت دارد به من چه؟ اتیکت لباس اش را خواندم و گفتم شوهر من اگر کشته شود به دست تو کشته می شود. می گفتند جلسه دارند اما متوجه شدم جلسه ای نیست و ناهار می خوردند.ایستاده بودم فقط گریه می کردم”.
خانم فرزین می گوید: “خیلی سخت است اصلا قبول اینکه زندانی کنند خیلی سخت است. ان هم زندانی که قاتلان و قاچاقچیان هستند. وقتی می رویم همه به این چشم نگاه می کنند. واقعا شوهر من جنگ که می رفت داخل خاک عراق که می رفت می گفتم برو به امید خدا. اما الان اینقدر استرس دارم که شب ها نمی توانم بخوابم. مدام احساس می کنم همسرم در خطر است.ما افتخار می کنیم که شوهر من می فهمد مسائل را درک می کند و خوشحال هستیم که به خاطر حرف و عقیده اش زندانی اش کرده اند. ولی چه حرفی مگر زده که زندانی شود؟ اگر عیب و ایرادی می بینیم باید بازگو کنیم یکی دندان اش وقتی درد می کند باید برود دکتر و درمان کند و اگر نکند بدتر می شود این وضعیت ما است. امیدوارم مسولین و کسانی که دست اندرکار امور هستند فکری و تدبیری بکنند که نظام را حفظ کنند. شوهر مرا زندانی کرده اند مرا چگونه می خواهند حفظ کنند در نظام؟ منی که در جبهه بوده ام پشت جبهه بوده ام مرا داغون می کنند من دیگر آنطور که می خواهند نمی توانم باشم چون من شکسته شدم مرا شکستند. من با ۴ بچه کوچک رفتم پشت جبهه و ما، شوهرم و امثال شوهرم را بدرقه می کردیم که بروید و امیدتان به خدا باشد و حالا یک عده آدم هایی آمده اند که نه جنگ دیده اند نه جبهه دیده اند حتی فیلم های جنگ که امثال شوهر من می سازند را می بینند می نشینند و می خندند.
همسر آقای فرزین می گوید که گروهی می خواهند بچه های انقلاب را از بین ببرند: “متاسفانه هیچ کسی فکر عاقلانه ای نمی کند و امیدواریم خدا یک تکانی به اینها بدهد و کمی فکر کنند و شیوه شان را عوض کنند و بدانند بچه های انقلاب، بچه هایی نیستند که اینها به این راحتی آنها را از بین ببرند”.
خانواده حسین فرزین پس از بازداشت، با او به صورت حضوری ملاقات کرده اند و همسرش می گوید: خوشبختانه یکسری آدم های خوب هم در این گروه پیدا می شوند. روز شنبه توانستم ملاقات حضوری داشته باشم. ما زندگی مان را از مشهد به تهران منتقل کرده ایم فکر می کردیم دولت آقای روحانی روی کار آمده مقداری تجدیدنظر خواهد شد روی واکنش ها و عملکرد مسولان نظام، اما متاسفانه نشد. ایشان که بازداشت شد من مجبور بودم بچه ها را بفرستم. رفتم و گفتم بچه ها درس دارند بچه دبیرستانی داریم و باید بروند تهران و میخواهند پدرشان را ببینند یک ملاقات حضوری دادند بچه ها ایشان را دیدند و راهی تهران شدند. الان هم نگران وضعیت سلامتی حاج اقا هستم و هنوز در تعجب و باور نمی کنم که با کسانی که زندگی شان را برای انقلاب گذاشته اند چنین رفتارهایی بکنند.