باید جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره نشاند

نویسنده


darvish_b.jpg

مریم کاشانی

“دانشگاهیان ایرانی برون مرز” در هشدارنامه ای خطاب به مردم ایران، با تاکید بر اینکه”ایران در موقعیت خطرناکی قرارگرفته است”خواستار بازگشت هر چه زودتر جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره و دور کردن شبح جنگ از ایران شدند. در همین ارتباط با مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه استکهلم گفت و گویی کرده ایم که در زیر می آید. وی بر این باور است که”مسئله اصلی، انرژی هسته ای نیست، بلکه حکومتی بنیادگراست که جهان را دچار بیم کرده است.”

آقای درویش پور، با توجه به اینکه مقامات آمریکایی به کرات امکان حمله نظامی را مردود دانسته اند، چه مسائلی شما را به این نتیجه رسانده که باید به”ملت ایران” هشدار داد؟

این واقعیت که برغم تکذیب مکرر دستگاه بوش، شاهدتدارک نظامی در منطقه هستیم. ارسال ناوگان جنگی به منطقه خلیج فارس، دادن دستور دستگیری و حتی کشتن عوامل جمهوری اسلامی در عراق، با این توجیه که قاطعانه با کشورهایی که در امور عراق مداخله می کنند،برخورد می کنیم. در واقع مجموعه تهدیدهای نظامی گوناگونی که گاه و بیگاه تکرار می شود، از دید ما نشانه های واقعی خطر یک حمله نظامی به ایران است. البته ما حمله نظامی را قطعی تلقی نکرده ایم، زیرا این حمله در صورت عقب نشینی جمهوری اسلامی، می تواند انجام نشود…

پس می توان نتیجه گرفت که از دید شما حتی اگر درصد کوچکی هم احتمال حمله نظامی باشد، باید عکس العمل نشان داد؟

صددر صد. البته ما این درصد را کوچک نمی دانیم. ما در عراق هم شاهد این وضعیت بودیم. در آنجا هم اینطور نبود که حکومت آمریکا مرتب و مکرر از حمله نظامی صحبت کند، بلکه می گفتند اگر از طریق راه حل دیپلماتیک به نتیجه نرسیم، دست به عملیات نظامی خواهیم زد. فراموش نکنید که دولت صدام گول و فریب همین نکته را خورد که آمریکا حمله نخواهد کرد و نمی تواند حمله بکند و بنابراین در گفت و گوهای دیپلماتیک، سازش ناپذیر ظاهر شد و زمانی تن به عقب نشینی داد که آمریکا تدارک حمله را دیده بود…

دقیقا همین وضع است که مسئولین را به این نتیحه رسانده که آمریکادر”باتلاق عراق و افغانستان”گیر افتاده و نمی تواند به ایران حمله کند.

بی تردید حمله به ایران می تواند بسیار پیچیده تر، دشوارتر و همراه با پیامدهای سنگین تری باشد؛ و شاید همین است که آمریکا راواداشته تا بر روی راه حل های دیپلماتیک پافشاری بیشتری بکند، ولی در این رابطه صرفنظر از تدارکات نظامی،باید دو نکته کلیدی ر ا در نظر گرفت. اول اینکه نئوکان ها سال های سال است که جابجایی نقشه خاورمیانه را عنوان و تاکید کرده اند که سلطه آمریکا در منطقه با وجود دولت های بحران سازی مانند عراق و حالا هم ایران، میسر نیست.حال با توجه به نیرو و نفوذ نئوکان ها در دستگاه بوش، اصلا نباید احتمال حمله نظامی را نادیده گرفت.نکته دوم اینکه همین که آمریکا دائما می گوید حمله نظامی یاوه ای بیش نیست، خیال پردازی ژورنالیست هاست و…ظن حمله نظامی را بیشتر تقویت می کند.اگر قصد حمله نظامی در بین نیست، ارسال این همه ناوگان و نیرو به خلیج فارس برای چیست؟در واقع وضعیت موجود این دلنگرانی را ایجاد می کند که آمریکا ضمن فشار دیپلماتیک،دارد تدارکات نظامی آشکار و پنهان می بیند که همین نیز بی تردیدموقعیت آمریکا را در فشار دیپلماتیک محکم تر می کند.به همین علت اگر امروز جمهوری اسلامی به عقب نشینی تن ندهد و شبح جنگ را از ایران دور نکند،و با خیال پردازی و ماجراجویی و سخنان آقای احمدی نژاد و دیگر رهبران جمهوری اسلامی که آمریکا عیچ غلطی نمی تواند بکند، پیش برود، عواقب سنگینی در انتظار ایران و ملت ایران است.

چه عواقبی؟

سناریوهایی گوناگونی می تواند پیش رو باشد. یکی از آخرین سناریوها این است که حمله دردو سطح انجام شود.یعنی ابتدا بمباران محدود مناطقی که در آنجاها فعالیت هسته ای در جریان است. حتی در این شکل محدود هم، این حمله بدان معنا خواهد بود که بخشی از صنایع و انرژی ما نابود خواهد شد. ضمن اینکه این ادعا که فقط بخشی از مناطق کشور بمباران خواهدشد، یاوه ای بیش نیست. در آن صورت هم ما بی تردید با تلفات گسترده انسانی و زیست محیطی و پیامدهای سنگین اقتصادی روبه رو خواهیم بود.اما در صورت دوم اگر این بمباران محدود نباشد، در آن صورت به گمان من شیرازه جامعه یکسره فروخواهد پاشید و ملت ایران با پیامدهای بسیار وحشتناکی روبه رو خواهد شد. آمریکا می تواند به نزاع های قومی دامن بزند و حتی به طور مثال خوزستان را اشغال کند.می تواند به جنگ داخلی و آشوب در ایران و در سطح منطقه دامن بزند و چون طبعا این برخوردها با سکوت بنیادگرایان حاکم بر ایران رو به رو نخواهد شد، ما شاهد شعله ورشدن جنگ، چه در ابعاد قومی و مذهبی و چه سیاسی در ایران و کل منطقه خواهیم بود؛ چیزی که به هیچ وجه به سود صلح و دموکراسی وامنیت در ایران و منطقه نخواهد بود. به همین علت است که ما قاطعانه معتقدیم مخالفت با سیاست هسته ای جمهوری اسلامی و وادار کردن آن به عقب نشینی، تنها راه مقابله با جنگ طلبی آمریکاست…

تصویری که شما می دهید به کابوس می ماند.اگر این کابوس شروع شود، انتهایی خواهد داشت؟

به گمان من اگر این کابوس، که شما به درستی بدان اشاره کردید، تحقق یابد، بعد از جنگ دوم جهانی، مهم ترین کابوس بشری خواهد بود. به همین علت ما فکر می کنیم همه نیروهای صلح دوست جهان باید تلاش کنند تا جلوی حمله نظامی آمریکا را بگیرند و در عین حال تمام نیروهای داخلی و خارجی، از سازمان های جهانی گرفته تا دگراندیشان و اپوزیسیون جمهوری اسلامی و از همه مهم تر ملت ایران باید تمام فشارشان را بر جمهوری اسلامی بیاورند تا بر سر میز مذاکره بنشیند و از مواضع خود عقب نشینی کند.

شما هم در بیانیه خود انرژی هسته ای را حق مسلم مردم ایران دانسته اید. آنچه شما می گوییدچه تفاوتی با آن”حق مسلمی” که آقای احمدی نژاد می گوید،دارد؟

داشتن فناوری انرژی هسته ای، با در نظر گرفتن جنبه زیست محیطی و استفاده از انرژی، حق هر ملتی است؛ اما مشکل جامعه ایران این نیست که مردم انرژی هسته ای می خواهند و جهان هم با آن مخالف است. مشکل اصلی این است که جهان با حکومت بنیادگرایی سروکار دارد که با نظارت کامل سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی بر کارهایش مخالف است و با تاکید بر غنی سازی، که فاصله کمی با ساخت بمب اتمی دارد، جهان را در بیم انداخته وموجب برانگیختن واکنش آن شده است.به عبارت دیگر اگر در ایران با حکومتی دموکراتیک روبه رو بودیم، انرژی هسته ای که هیچ، آمریکا یک ایران اتمی را هم از یک حمله نظامی قابل تحمل تر می دانست.امروز، نه فقط در آمریکا، که در کل جهان این نگرانی به وجود آمده که غنی سازی اورانیوم در یک حکومت بنیادگرا می تواند به ساخت بمب اتمی و به خطر افکندن جهان منجر شود.یعنی حکومتی که شب و روز از نابودی اسراییل سخن می گوید، کنفرانس هولوکاست می گذارد، دائما غرب را به چالش می خواند،علنا از تروریسم دفاع می کند، به صورت آشکار و پنهان در لبنان، فلسطین و عراق مداخله می کندو…موجب نگرانی جهان است.به همین علت باید جمهوری اسلامی از غنی سازی دست بردارد و به میز مذاکره برگرددتا جلوی حمله نظامی آمریکا گرفته شود.

شما می گویید “دست بردارد” و یا”عقب نشینی” کند. آقای احمدی نژاد می گوید این”ذلت” است و آیت الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی در شرایطی مشابه از این حرکت به عنوان سرکشیدن جام زهر یاد کرد. این اصطلاحات بیانگر چه هستند؟

اتفاقا باید گفت آنچه آقای خمینی از آن به عنوان سرکشیدن جام زهر یاد کرد، یک واقع گرایی سیاسی بود. آقای خمینی دریافت که نه تنها شانسی برای بلندپروازی فتح کربلا وجود ندارد، بلکه موجودیت حکومت هم در خطر است و پیام آتش بس را پذیرفت.اما بهت انگیز این است که بنیادگرایان امروزی ایران، بدون توجه به مصالح ملت ایران می خواهند به مصاف بزرگ ترین نیروی نظامی جهان بروند و بدون توجه به عواقب آن، این برخورد را نرفتن زیر بار ذلت نام می نهند.ما نه تنها این را ذلت نمی دانیم ، بلکه آن را گام هشیارانه ای برای دور کردن خطر حمله نظامی از ایران می دانیم و معتقدیم مردم ایران باید با هشیاری تمام حکومت را از غنی سازی باز بدارند. در عین حال باید شرایط یک تحول دمکراتیک را هم در ایران پدید آورد.یعنی باید هم جلوی جنگ را گرفت، هم با ماجراجویی های این حکومت بنیادگرا مقابله کرد و هم به عنوان راه حل سوم، در جهت ایجاد تحول دمکراتیک در ایران گام برداشت. به همین منطور باید از همه فشارهای داخلی و بین المللی برای هموار کردن راه دموکراسی در ایران استقبال کرد.