یک نانوای جوان در خیابان خیام نزدیک مولوی با خنده میگوید: “نه تنها قیمت را بالا بردهاند، تازه وزنش را هم کم کردهاند، البته این را به کسی نگو.”
معمولا نانواییها جای خیلی هیجانانگیزی نیست، اما این روزها با افزایش ۳۰ درصدی قیمت نان بحثهای داغی در آن درمیگیرد. دختر جوانی قیمت جدید را میپرسد که برای هر سنگک ۸۰۰ تومان است و قبلا ۶۰۰ تومن بوده. سرش را تکان میدهد و با ناراحتی سه عدد نان میگیرد. مرد دیگری داخل مغازه میشود و نانوا از حال دخترش میپرسد. او جواب میدهد: «حالش خوبه، بهتره، ولی من نیستم. چطور با حقوق کارگری روزی ده تا نان برای سیر کردن خانوادهام بخرم؟” میگوید شش فرزند دارد.
روزی دیگر زنی در صف غر میزند: “پولشان که کم میآید از جیب ما بر میدارند.” چند نفر دیگر هم او را همراهی میکنند. اما ناگهان یکنفر از میان جمعیت با صدایی شبیه اساتید میگوید: “قیمت نان سه سال است که بالا نرفته. دولت چارهای نداشته.” میگوید دولت روی نان یارانه میدهد پس موضوع برداشتن پول از جیب کسی نیست. سکوتی حکمفرما میشود.
شاید او نظرات سعید لیلاز اقتصاددان را در مقاله روزنامه اعتماد تکرار میکرده است: “کسانی که میگویند قیمت نان نباید گران میشد باید بگویند یارانههای بیشتر باید از کجا بیاید؟”
روزنامه دنیای اقتصاد مینویسد قیمت واقعی نان سنگک بدون یارانه ۱۴۶۰ تومان است و مردم ارزش نانی را که مصرف میکنند نمیدانند. یک روز قبل از گران شدن نان، اتحادیه نانوایان به نانواها گفتند وزن نان را ده درصد کاهش دهند.
میگوید: “قیمت آردی که از کارخانه میخریم هم بالا رفته، برای همین برای ما سود زیادی ندارد. حقوقمان هم بالا نرفته. چطور با حقوق کارگری نان گرانتر بخریم؟”
عدم توانایی دولت برای پرداخت یارانهها باعث شده کیفیت آرد هم پایین بیاید. سالهاست که آرد گندم سبوسدار که برای پخت سنگک هم باید از آن استفاده شود سخت پیدا می شود. حالا سنگک را با همان آرد سفید که تافتون و بربری را میپزند درست میکنند.
نانوای خیابان خیام میگوید: “نگرد، جایی آرد گندم سبوسدار پیدا نمیکنی. سبوسش را درمیآورند و به دام میدهند. آردی که ما میگیریم مثل گچ سفید است، اصلا نمیدانم داخلش چه میریزند. وقتی خمیر را درست میکنیم ذرات عجیبی در آن پیدا میشود و وقت بیشتری صرف میشود تا خمیر آماده کنیم و یک نان خوب دست مردم بدهیم. بعد مردم به خاطر کیفیت ما را مقصر میدانند.”
میگوید، بهترین آرد مربوط به گناباد یا کرمانشاه است. اما حالا آرد را از کارخانههای داخل استان میخرند. نانواییها از میهن و وزیری خرید میکنند که بزرگترین کارخانههای آرد تهران هستند.
وقتی محمد خاتمی رئیسجمهور بود، دولت اعلام کرد در تولید گندم به خودکفایی رسیده است اما فقط چند سال بعد داستان برعکس شد. امسال بیش از ۳ میلیون تن گندم از شانزده کشور از جمله لیتوانی، چین، آذربایجان و آلمان برای سفره ایرانیها وارد شده است.
از نانوایی دیگر که در کنار بربری، کیک و مافین هم میفروشد میپرسم، آیا قیمت شیرینی هم بالا میرود. میگوید: “باید برود ولی مشتری وسعش نمیرسد. من پول بیشتری برای آرد میدهم، اما اگر قیمت کیکها را از ۸۰۰۰ تومان به ۱۰ هزار برسانم هیچکس نمیخرد. نان فرق میکند: قیمتش هرچقدر که باشد مردم نان را میخرند.”
در کوچه کنار نانوایی، پیرمردی در حال تزریق هروئین است. با دست لرزان فندک میزند و مواد را روی یک قاشق گرم میکند. مردم از کنارش رد میشوند. از نانوا میپرسم آیا او را میشناسد و او سرش را تکان میدهد: “همین قدر که وقتی نان میخواهد به او میدهم. اما کمتر غذا میخورد.”
در گذشته نان احترام زیادی در ایران داشت. وقتی تکه نانی به زمین میافتاد برمیداشتی، آنرا میبوسیدی و کناری میگذاشتی. چیزی را دور نمیانداختی. در روستا نان میپختیم و با هر نانی از که تنور در میآمد مادربزرگ دعا میخواند.
زمانه تغییر کرده. فقط در تهران، سالانه ۱۵۰ هزار تن نان دور ریخته میشود.
منبع: گاردین - 12 دسامبر